این روزها در بالاترین طبقه تالار وحدت؛ در تالار آیینه؛ گروه حرکت نمایش موزیکال «الیور توئیست» در کنار بازیگران اصلی این نمایش در حال تمرین هستند.
گروه چهل نفره از زنان و مردان سیاه پوشی که تصویرشان در انعکاس آیینهها بیشتر میشود و صدای ترانههای گروهیشان که در حال فرم گرفتن و قلم خوردن و نهایی شدن است، بین دیوارهای محل تمرین می پیچد تا به شاهکار همیشه تازه و شنیدنی چارلز دیکنز جان بدهد. اثر کلاسیکی که قرار است برای اولین بار در ایران به شکلی از تئاتر موزیکالی در بیاید و بعد از ۱۸۰سال که از نوشتن این رمان میگذرد با کارگردانی حسین پارسایی روی صحنه تالار وحدت برود.
تئاتری که پارسایی با اقتباس از نسخه موزیکال «کارول رید» از رمان «چارلز دیکنز» در آذر و دی ماه امسال با حضور بازیگرانی چون نوید محمدزاده، مهناز افشار، آتیلا پسیانی، سعید چنگیزیان، هوتن شکیبا، داریوش موفق، کاوه آهنین جان و تعداد بسیاری از هنرمندان و هنرجویان نوجوان روی صحنه خواهد برد. آن چه در ادامه میخوانید روایتی مختصر از پشت صحنه تمرینهای این تئاتر موزیکال است.
گروه حرکت در کنار بازیگران
گروه حرکت تئاتر موزیکال الیور توئیست که به سرپرستی علی براتی بیش از چهار ماه و نزدیک به ۶۰ جلسه است، در حال تمرین هستند آخرین تمرینهای خود را زیر نظرحسین پارسایی و گروه کارگردانی پی میگیرند. این گروه نزدیک به ۴۰ زن و مرد هستند که طی فراخوانی که ماهها قبل داده شده از میان دانشجویان و بازیگران تئاتر انتخاب شدهاند و در کنار بازیگران حرفهای به ایفای نقشهای خود میپردازند.
دیالوگهای موزون روی خط موسیقی
در یکی از صحنههایی که گروه در حال تمرین آن است، آقای بامبل- که نقش او را امیرکاوه آهنین جان بازی می ند- الیور توئیست را با چشمان پر از شوق زندگیاش که زیر سایه فقر به شهر مخوف لندن نگاه میکند به میانه صحنه پرتاب میکند.
« آهاااای یه پسر میفروشم
ساکت و آروم و بی دردسر
تنها یه پسر
بی پدر»
دیالوگهای موزون شده این تئاتر با صدای پر ابهت آهنین جان و بازی درخشانش در میان صحنه میپیچد.
حسین پارسایی درباره دکورهای در دست ساخت و عظیم شهر لندن که قرار است در میان آنها این صحنهها اجرا شود برای آنها توضیح میدهد و بازیگران از میان خیابانهایی که حالا راحتتر متصور میشوند، نوانخانهای تاریک و مخوف و خانههایی که قرار است در آن نقشهایشان را بازی کنند میگذرند و در میان همین صحنه خالی هم با بازیهای دیدنیشان، نمایشی دیدنی تر را جان میدهند.
در گوشهای از سالن گروه کارگردانی احمد سلیمانی، محمدرضا کوهستانی و اشکان خیل نژاد لحظه به لحظه دیالوگها، بازیها و حتی خط مسیر نگاههای بازیگرها و گروه بزرگ حرکت را دنبال میکند و همزمان آخرین ریزهکاریها را به متن و بازیها و میزانسنها اضافه و با مشورت گروه آنها را تصحیح میکنند.
احمد سلیمانی؛ دستیار کارگردان و مشاور اجرا، نمایشنامه بدست در میان گروه میچرخد و با خلق و خوی مهربانش از قالب این نقش به آن نقش می رود و همزمان گروه را برای ایفای نقشهایشان راهنمایی و هماهنگ می کند.
بازیگرهای نوجوان این کار محمد شاکری در نقش «داجر» و دو بازیگر نقش «الیور» ایلیا نصرالهی و آرمان مرادی در میان بازی بزرگان میچرخند و جذابترین و اصلیترین نقشهای این نمایش را جان میدهند.
نتهای موسیقی لیونل بارت آهنگساز که با رهبری بردیا کیارس؛ در حال نهایی شدن است. الیور که در تابوت سیاه ناامیدی گرفتار شده با نوای فرشته گونهای که نمودی از مادر و پناه از دست رفته است بلند میشود و شروع به چرخیدن در میان دیوارهای سیاه سالن تمرین میکند و صدای کارگردان در فضا می پیچد که به بازیگر نقش مقابل الیور میگوید به او پرواز را یاد بده... پرواز!
و او الیور را میچرخاند و الیور با چشمانی که برق امید دوباره در آنها افتاده در هوا چرخ میزند و همزمان سطر سطر قصه رمان دیکنز که ۱۸۰سال پیش نوشته شده با او به پرواز درمیآیند.
نقشها یک به یک بازی می شوند و در یک همکاری جمعی میزانسنها و دیالوگها شکل نهایی به خود میگیرند.
نمایش صحنه به صحنه رنگ و نور و موسیقی و شعر و ترانه موزیکال الیور توئیست میگیرد.
هوتن شکیبا در نقش فاگین معروف که بچههای یتیم خیابانی را به جیببری و دزدی وادار میکرد لباسهای نمایش برای پرو و اندازهگیری آخر پوشیده و آماده تمرین میشود. الیور در جلوی گروه عزادار رژه میرود آقای بامبل در تلاش است تا الیور را به فروش برساند. سوربری که نقش او را داریوش موفق بازی میکند با حالتی نامتعادل در تابوت دراز میکشد، الیور فرار میکند، همسر آقای بامبل گردنبند مادر الیور را در دستهایش میچرخاند، بران لو؛ الیور بیهوش را به خانه میبرد و مهناز افشار بازیگر نقش نانسی در معرض تهدید بیل سایکس گرفتار میشود.
گروه نمایش از ساعت ۱۴ در گروههای ۲و ۳یا ۴ نفره تقسیم شدهاند و به نوبت صحنههایی را که در آنها حضور داشتهاند تمرین کردهاند. کم کم به ساعتهای ده شب که نزدیک میشویم تعدادشان کمتر میشود اما بازیگرانی هم تازه از راه میرسند و مشغول تمرین میشوند و این یکی از روزهای تمرین و پشت صحنه تئاتری است که حسین پارسایی بعد از سالها تجربه و برای ادای دین به سینمای موزیکال در تکاپو است، نمایشی پرهیاهو و داستانی همیشه شنیدنی و خواندنی و البته این بار دیدنیتر چون از جنس تئاتر خودمان است نه ترجمهای از تئاتر و فیلمهای دیگری که بارها ساخته شده است.
تمرین که تمام میشود، شب به تمامی شروع شده و هیاهو، شلوغیهای شهر، بوق ماشینها و فریاد آدمها در تاریکی کم و کمتر شده اما صدای شمارش معکوس برای روی صحنه رفتن تئاتر موزیکال الیور نه تنها در میان گروه ۱۵۰ نفره این نمایش که در میان دوستداران چارلز دیکنز و بسیاری از کسانی که انتظار دیدن نسخهای ایرانی و موزیکال آن را میکشند بلند و پر هیجان تر شنیده میشود.