نگاهی به چرایی توقیف فیلم‌ها و سریال‌های تلویزیونی

در چند سال اخیر با آثاری مواجه هستیم که با بودجه‌های کلان دولتی یا خصوصی ساخته می‌شوند، اما بنا به دلایلی که بعضاً سلیقه‌ای هم هستند اجازه پخش یا اکران به آن‌ها داده نمی‌شود.

متأسفانه یک‌سویه نگری و اعتراضات قشرهای مختلف موجب شده تا آثاری که به عرصه پخش می‌رسند بعضاً آثار باکیفیت و پروپیمانی نباشند و آثاری که به روی پرده سینماها می‌روند نیز بنا به اصلاحاتی که به آن‌ها وارد می‌شود یک اثر چندتکه شده باشند که مخاطب را بیش از هر چیز دل‌زده و سردرگم می‌کند.

خط قرمزهایی که تا پیش‌ازاین مشخص بودند، امروز جای خود را به نگاه‌های سلیقه‌ای داده‌اند که موجب شده تولیدکنندگان آثار ندانند باید به چه شکل و چگونه اثر خود را تولید کنند.

ظاهراً در چند سال اخیر آستانه صبر و تحمل و حتی نقدپذیری مدیران و مخاطبان بیش‌ازاندازه پایین آمده است و حتی با نگاه طنز نیز حاضر به پذیرش نقاط ضعف خود نیستند.

آثاری که در تلویزیون امروز تولید می‌شوند اغلب خنثی هستند و تولیدکننده به‌جای آنکه در آن به دنبال خلاقیت باشد تا اثری درخور تولید کند، باید به دنبال این باشد تا اثرش نکته یا نقطه‌ای نداشته باشد که به قشری خاص از جامعه و یا مشاغلی از جامعه بر بخورد. همین عامل نیز موجب شده اغلب آثار تلویزیونی که تولید می‌شوند و به روی آنتن می‌روند آثاری خنثی و بدون زمان و مکان و هویت باشند.

این نکته‌ای است که بسیاری از نویسندگان نیز به آن در جلسه‌ای که با رئیس سازمان ملی داشتند پرداختند. این اندازه احتیاط و خودسانسوری حاصلش جز برنامه‌های بی‌محتوایی که سروته ندارند نیست. کم نبودند آثاری که با این معضل روبه رو شدند و در نهایت پخش یا اکران آن‌ها با مشکل مواجه شد، نمونه بارز آن نیز عدم پخش سریال "سرزمین مادری" است که متأسفانه باوجود اصلاحات انجام‌شده روی آن همچنان این سریال به دلیل مخالفت عده‌ای در محاق توقیف قرارگرفته است. این در حالی است که می‌شد همان عده معترض که به‌عنوان نماینده بخشی از این جامعه حضور دارند با دیدن دوباره سریال اقدام به ابراز نظر کنند.

اینکه ما به‌واسطه دیدن بخش‌هایی از یک اثر که چهار سال پیش به روی آنتن رفته است، به‌طورکلی همه آن را انکار کنیم شایسته ملتی فهیم نیست و بهتر است نمایندگان این ملت یک‌سویه به همه‌چیز نگاه نکنند و اجازه دهند موضوعات مطرح شود و با صحبت مشکلات را برطرف کنند.

در سینما نیز مشکل به همین شکل است اما به‌نوعی دیگر؛ برخی از فیلم‌ها به دلایل شخصی و سلیقه‌ای اجازه و فرصت اکران پیدا نمی‌کنند و برخی دیگر نیز بنا به مصلحتی که مشخص نیست، چرا از همان ابتدای صدور پروانه ساخت و نمایش در نظر گرفته نمی‌شود، اجازه می‌دهند بودجه و سرمایه صرف ساخت آن شود و بعد جلویش را می‌گیرند.

به قول مرحوم سهراب سپهری چشم‌ها را باید شست جور دیگر باید دید... امید که مدیران و مسئولان تلویزیونی و سینمایی یا خط قرمزهای خود را مشخص کنند و به‌عنوان یک قانون به تولیدکنندگان ارائه دهند و یا جلوی نظرات شخصی و سلیقه‌ای برخی از مدیران را بگیرند تا تولیدکنندگان آثار نیز تکلیف خود را دانسته و قبل از صرف بودجه‌های کلان این خط قرمزها را در نظر بگیرند.

این روزها مدیران و مسئولان چشمان خود را به روی همه مسائلی که در اجتماع رخ می‌دهد بسته‌اند و انتظار دارند فیلم‌سازی که از دل همین اجتماع بیرون آمده و باید چشم و گوش اجتماع مردمی باشد چشمش را ببندد و تنها از گل‌وبلبل بودن جامعه سخن بگوید که این عین دروغگویی است.

حاصل و نتیجه این طرز تفکر  هم چیزی نیست جز سریال‌های بی‌محتوایی که این روزها نه‌تنها مخاطب را جذب نمی‌کنند، بلکه او را دل‌زده کرده و به‌سوی شبکه‌های ماهواره‌ای سوق می‌دهند و سینمایی که تنها فیلم‌های طنز بعضا بی‌محتوا در آن به فروش‌های میلیاردی می‌رسند.