خبرگزاری اسپوتنیک در مطلبی به توصیف سرگذشت یک زن ایزدی در بند داعش پرداخت و نوشت: «ام. ان. شملی»، یک دختر ایزدی است که به تازگی توسط ارتش عراق در سنجار نجات یافته است. او سه سال قبل به وسیله تروریستهای داعش ربوده شد و بارها مورد ضرب و شتم و تجاوز قرار گرفت و ۱۲ بار به عنوان برده جنسی خرید و فروش شد.
او در مصاحبه با اسپوتنیک درباره مصیبت وحشتناکی که با آن مواجه شده بود، صحبت کرد.
شملی گفت: در سال ۲۰۱۴ در حالی که ۱۸ سال داشتم، عناصر گروه تروریستی داعش مرا ربودند. آنها خواهر ۶ ساله مرا نیز دزدیدند. پس از آنکه داعش به روستای ما در نزدیکی سنجار حمله کرد، من به همراه خانواده ام، محل زندگی را ترک کردیم. کمی دورتر خودروی ما توسط ۵ گروه داعشی محاصره شد. مدام التماس میکردیم که بگذارید برویم. ما را رها کنید. ولی آنها ما را به نزدیک یک پایگاه نیروهای آمریکایی که به تصرف داعش درآمده بود بردند و از آنجا به شلوم منتقل کردند؛ جایی که دهها مرد ایزدی مقابل چشمانمان اعدام شدند. بقیه اسیران تقسیم شدند. مردها به سنجار منتقل شده و زنان از جمله مرا به تلعفر بردند.
شملی ادامه داد: پس از انتقال زنان به تلعفر، آنها را به مدرسهای مخروبه بردند و با توسل به زور از ما خواستند از عقاید آنها حمایت کنیم؛ در غیر این صورت یا کشته و یا به عنوان برده فروخته میشدیم. یک دختر یزدی ۱۷ ساله که حاضر به پذیرش عقاید آنها نبود، کشته شد. آنها گلویش را بریدند.
او در ادامه گفت: پس از ۲۰ روز اسارت در تلعفر، به موصل منتقل شدیم. در آنجا زندگی سرشار از وحشت برای من آغاز شد و برای نخستین بار مرا به عنوان یک برده جنسی به یک نظامی داعشی فروختند. او دو همسر و چندین فرزند داشت. به مدت یک ماه آنجا بودم و بارها مورد ضرب و شتم و تجاوز قرار گرفتم. همسرانش جرات اعتراض نداشتند و مرا به انجام کارهای خانه وادار میکردند. پس از آن مرا به قیمت ۴۰ هزار دینار به یک افسر داعشی به نام ابو علاک فروختند. او نیز دو زن و دو پسر بزرگ داشت که هر دو در خدمت داعش بودند. در خانه ابو علاک بارها مورد آزار و اذیت قرار گرفتم و پس از شش ماه به یک عنصر دیگر داعش فروخته شدم.
روند فروش شملی به عناصر داعش تا سه سال ادامه داشت و او در این مدت ۱۲ مرتبه بین اعضای داعش خرید و فروش شد.
او گفت: زمانی که مرا به ابوتریاک فروختند، عملیات آزادسازی موصل به پایان خود نزدیک میشد. طی عملیاتی که در ژوئیه امسال انجام شد، فرصت آن را یافتم تا با استفاده از شرایط پرتنش جنگ به سمت محل استقرار ارتش عراق فرار کنم. پس از رسیدن به آنجا ماجرای خود را تعریف کردم. شماره تلفن پدرم را دادم و آنها پدرم را خبر کردند.
شملی در پایان اظهاراتش گفت: حتی اگر اربابان داعشی خود را میکشتم، هرگز از دست بقیه آنها نمیتوانستم رها شوم. اگر هم باقی میماندم حتما به عنوان سپر انسانی کشته میشدم. زمانی که خبر مرگ اربابان داعشی خود را شنیدم بسیار خوشحال شدم.