۲۳ تیر سال ۱۳۹۴ خبر توافق هستهای ایران و ۱+۵ در صدر اخبار رسانههای جهان قرار گرفت. اهمیت این مسأله در آن بود که این توافق قرار بود پس از ایجاد محدودیتهایی در بخشهایی از برنامه هستهای ایران به تحریمهای اقتصادی و مالی دهساله علیه تهران پایان دهد.
اما تنها یک روز بعد از اعلام اجرایی شدن توافق هستهای بود که روز ۱۷ ژانویه سال ۲۰۱۶ (۲۷ دیماه ۱۳۹۴) وزارت خزانهداری آمریکا در اقدامی معناداراعلام کرد تحریمهای تازهای به بهانه برنامه موشکی علیه ۱۱ شرکت و فرد ایرانی اعلام کرده است.
«باراک اوباما»، رئیسجمهور وقت آمریکا در یک سخنرانی چند وقت بعد (۱۴ فروردین سال ۱۳۹۵) اظهاراتی مطرح کرد که معنای این اقدام را روشنتر کرده و نشان داد که هیئت حاکمه آمریکا بر خلاف اظهارات علنی مقامهای این کشور و متن برجام، این توافق را نه یک توافق صرفاً در زمینه هستهای، بلکه قطعهای از یک پازل بزرگتر با هدف عقب راندن ایران در حیطههای دیگر از جمله برنامه موشکی، سیاست خارجی و در نهایت مسخ هویت جمهوری اسلامی میبیند.
اوباما، در آن زمان در بحبوحه انتقادات شرکتهای اروپایی از کارشکنیهای دولت آمریکا در تسهیل روابط تجاری با ایران گفت: «توافق هستهای برای توقف برنامه هستهای ایران و انتقال مواد هستهای بود که محقق شد. ایران تا کنون متن توافق را رعایت کرده است، اما روح توافق، مستلزم این است که ایران به جامعه جهانی و شرکتها سیگنالهایی بفرستد مبنی بر اینکه اقدام به انجام طیفی از اقدامات تحریکآمیزی که شرکتها را هراسان میکند، نخواهد کرد. من نمیتوانم قول بدهم ایران میتواند از این فرصت برای ورود به جامعه بینالملل استفاده کند.»
شواهد دیگر این راهبرد، در اظهارات دیگری از مقامهای دولت اوباما پدیدار شد که مکرراً اجرای تعهدات واشنگتن در توافق هستهای برای محقق شدن مزایای اقتصادی آن برای مردم ایران را به حیطههای خارج از آن مانند حمایت تهران از حزبالله لبنان یا فعالیتهای موشکی گره میزدند.
به عنوان مثال، «استفان مول»، هماهنگکننده دولت سابق آمریکا برای اجرای برجام، ششم خرداد ماه ۱۳۹۵، در شرایطی که امتناع خزانهداری آمریکا از صدور دستورالعمل کتبی درباره مراوده با ایران مورد انتقاد شدید بانکها و شرکتهای بینالمللی قرار داشت، گفت: «ایران برای اینکه به طور کامل از فرصتهای اقتصادی ایجاد شده (بعد از اجرایی شدن برجام) بهرهمند شود بایستی مسائل داخلیاش که بر روی تصمیمهای گیری بینالمللی اثرگذار است را هم حل و فصل کند که از جمله آن مسائل میتوان به عدم وجود شفافیت در بخشهای مالی و تجاری و همچنین اقدامات تحریکآمیز از قبیل آزمایش مکرر موشکهای بالیستیک اشاره کرد.»
مدتی بعدتر، «جان کری»، وزیر خارجه سابق آمریکا که قبلاً خود بارها تأکید بود که در «برجام» مسائل غیرهستهای تعمداً از توافق کنار گذاشته شدهاند، سیاست خارجی ایران در منطقه را بهانه اجرایی نشدن تعهدات واشنگتن قرار داد.
«کری» مهرماه سال ۱۳۰۵ در مصاحبه با فارنافرز گفت: « «ما تمام تحریمهایی که بر سر لغو آنها توافق شده است را برچیدهایم، اما مشکلات دیگری وجود دارد...تا زمانی که ایران در یمن مشغول است و از اسد و از حزبالله حمایت میکند و موشکهایی پرتاب میکند که مردم نسبت به آن احساس خطر میکنند و کارهایی ازاین دست، قضیه مشکل میشود، و این امر باعث میشود تلاشهایی که برای پیشرفت سریع رو به جلو صورت میگیرد با پیچیدگی شدیدی همراه شود.»
«سید عباس عراقچی»، این اظهارات «جان کری» را «طرح شرایط جدید برای اجرای برجام» توصیف کرد و گفت: «این ادعاها تنها بهانهگیریهایی برای شانه خالی کردن از تعهدات داده شده در سایه برجام است. ما در طول مذاکرات [اتمی] برای تمام طرفهای درگیر کاملاً مشخص کردیم که مسائل مربوط به امنیت ملی و دفاع موشکی ایران و مسائلی که مربوط به سیاستهای منطقهای ایران و اصول سیاست خارجی و ارزشهای جمهوری اسلامی ایران است قابل مذاکره و قابل تردید نیست.»
اما مقام معظم رهبری، قبل از این که مقامهای آمریکایی به این صراحت سیاستهایشان را آشکار کنند در سخنرانی اول فروردین سال ۱۳۹۵ از آن پرده برداشت و درباره آن به مسئولان هشدار دادند. ایشان فرمودند: «درست توجّه کنید تا من توضیح بدهم؛ من حرف طرف مقابل را بگویم... میگوید ایران دارای ظرفیتهای فراوان اقتصادی است و هدف از توافق هستهای این بود که کشور ایران بتواند از این ظرفیتها استفاده کند؛ خب، این توافق انجام گرفت لکن این توافق کافی نیست و مسائل دیگری هم هست که در آنها هم بایستی ملّت ایران، دولت ایران، مسئولین ایران تصمیم بگیرند و اقدام بکنند؛ مثلاً فرض بفرمایید امروز در منطقهی غرب آسیا -یعنی همین منطقهای که غربیها به آن میگویند خاورمیانه- جنجالها و آشفتگیهای بسیاری هست؛ خب، این مشکل برای کلّ منطقه است و اگر میخواهید کشور شما از این مشکل نجات پیدا کند، باید سعی کنید این جنجالها فرو بنشیند. چهکار کنیم؟ با آمریکا همکاری کنیم، همفکری کنیم، جلسه کنیم، بنشینیم، گفتوگو کنیم و یک مدلی را طبق میل آمریکاییها یا طبق توافق آمریکاییها انتخاب کنیم.»
از این شواهد میتوان استدلال کرد هنگامی که بحث بهرهمند شدن ایران از مزایای برجام سخن به میان میآید، هیئت حاکمه آمریکا اساساً از همان ابتدا اعتقادی به مرزبندیهای هستهای-غیرهستهای که برای رفع تحریمها علیه ایران ترسیم کرده نداشته و برجام را نه یک برنامه صرفاً برای محدود کردن ایران مسائل هستهای، بلکه اولین گام و بخشی از راهبردی گستردهتر برای به عقبراندن ایران در حوزههای دیگر دیده است.
با این نگاه، آنچه «دونالد ترامپ»، رئیسجمهور فعلی آمریکا به عنوان راهبرد تازه خود در قبال توافق هستهای ایران ارائه کرد هم در واقع سیاست تازهای نیست و او با گره زدن «روح» برجام به «متن» آن و علنیتر کردن سایه تهدیدها بر سر این توافق، در واقع کاری جز اجرای نقشهراهی که هیئت حاکمه آمریکا از قبل ترسیم کرده، انجام نمیدهد.
تمام آنچه ترامپ از زمان ورود به کاخ سفید و در نطق جنجالی روز جمعهاش به عنوان راهبرد جدید دولت آمریکا در قبال ایران و برجام اعلام کرد چیزی جز این نبود که محقق شدن مزایای این توافق برای ایران بایستی به تغییر رفتار این کشور در حوزههای دیگر وابسته باشد و این -چنانکه دیدیم- به زحمت، کوچکترین تفاوتی با حرفهای مقامهای دولت قبلی آمریکا دارد.