کودکان مانند بزرگسالان، تجربه و قدرت تجزیه و تحلیل ندارند و از آنجا که همهی امنیت و استواری زندگی خود را از والدین دریافت میکنند، وقتی آن را در خطر ببینند، دچارتزلزل روانی خواهند شد. شب ادراری، لکنت زبان، پرخاشگری از جمله پیامدهای احساس ناامنی در کودکان است، این مساله در برخی موارد به لوچی چشم و کُمای ناگهانی نیز منجر خواهد شد، هر چند در حالتهای حاد، به فرار از خانه و خشونتهای لحظهای منجر میشود.
هر عاملی که امنیت روانی کودکان را به خطر اندازد، احساس ناامنی، ترس و اضطراب را در آنها تشدید میکند، بروز این دو مشکل در سن و سال پایین زمینهی بسیاری از مسایل را سبب خواهد شد. والدینی که با توهین و ناسزا مشاجره میکنند، اغلب با گذشت زمان آشتی کرده، اما اثرات این عمل اشتباه که در حضور فرزندان صورت گرفته تا مدتهای زیادی بر ذهن و روان کودکان باقی میماند.
واکنشهای افراد در سنین مختلف نسبت به این مساله متفاوت است، فرزندان قبل از بلوغ به شدت به والدین وابسته هستند، آنها پدر را همه چیز خود و کانون خانواده را منشا آرامش و امنیت میدانند، درنتیجه وقتی این چارچوب با خطر مواجه شود، همهی آرامش ذهنی آنها نیز متزلزل میشود. استفاده از عبارتهایی نظیر «تو را طلاق میدهم»، «همسری دیگر اختیار میکنم»، « میروم مامان جدید برایت بگیرم» یا «با هم به خارج از کشور میرویم» و بسیاری از حرفهای دیگر که حتی به شوخی میان پدر و مادر و فرزندان رد و بدل میشود از عوامل تخریب امنیت روانی و روحی فرزندان است.
از طرفی دیگر با وجود چنین احساس ناامنی درس خواندن نیز برای کودکان و نوجوانان غیر ممکن است، چون احساس خطر همه چیز انسان را تحتتاثیر قرار میدهد، مانند زمانی که یک فرد بالغ در محیط کار خود احساس ناامنی داشته باشد و دیگر نتواند به فعالیت خود بهطور صحیح ادامه دهد. این کودکان چون اغلب شاهد مشاجره و بحث والدین هستند، بیشتر شبها با ترس و اضطراب به خواب رفته و و هر لحظه این احساس بر آنها غلبه میکند که مبادا پدر یا مادر منزل را ترک کرده و دیگر باز نگردد، بیتردید این نگرانیها فضای ذهنی پُرآشوبی را برای کودکان ایجاد میکند.
در چنین شرایطی تمرکز بر درس و تحصیل هم امکانپذیر نیست و این مساله مانعی میشود که پایههای عزت نفس در کودک شکل گیرد، به جای آن نگرانی و اضطراب آرام آرام در او شدت گرفته و باعث بروز مشکلات بزرگتری برای آنها میگردد. ایمنی و امنیت مادی و معنوی بهعنوان اولین مساله مورد توجه و با اهمیت در زندگی انسان مطرح است، درنتیجه والدین نباید با دستان خود در کانون خانواده، امکان برخورداری از امنیت روانی را از فرزندان سلب و با این کار به اعتماد به نفس و خودباوری آنها خدشه وارد کنند. قطعا فرزندان چنین خانوادههایی، در بزرگسالی احساس مسوولیت نخواهند داشت و به فردی غالبا عاجز و درمانده تبدیل خواهند شد که همواره در زندگی برای کسب و برخورداری از احساس امنیت جنگیده است.
کارشناسان همواره به والدین توصیه میکنند؛ از پدر و مادرهای قدیمی و موفق در تربیت کودک الگوبرداری کنند، و در صورت بروز اختلاف و مشاجره به دور از چشم فرزندان بحث کنند، چون حتا حرفهای نیشدار و کنایهآمیز در ضمیر ناخواگاه فرزندان اثر میکند و سبب بروز نگرانی، اضطراب، ترس و ناامیدی کودکان بیگناه میشود. درجایی که این اختلافات فقط به دو طرف دعوا (زن و شوهر) مربوط میشود نه فرزندان، یعنی کودکان نباید به خاطر اختلاف نظر و مشکلات میان پدر و مادر آسیب ببینند. بدون شک در خانهای که با تفاهم والدین و احترام آنها به یکدیگر «حریم مهروزی» سایه گسترانده، فرزندانی تربیت میشوند که گوهر ارزشمند و گرانبهای وجودشان سرشار از محبت و مهر است و کینه، شکست، ناکامی و یاس در آن راه ندارد.