طی سالهای گذشته ملیگرایی و حمایت از سیاستگذاریهای اقتصادی کشورها افزایش یافته است.
از زمان روی کار آمدن ترامپ نیز سیاستهای حمایتگرایانه مبنای سیاستگذاریهای کاخ سفید قرار گرفته و از سوی دیگر خروج انگلیس از اتحادیه اروپا در حال تغییر ساختار تجاری در کل این قاره است و این سیاستها به زودی به سلطه دلار بر بازار جهانی نفت خاتمه میدهد.
اینگونه مواضع اقتصادی دولتها نشان از آغاز نخستین اورهال در روابط اقتصادی بین کشورها از زمان دولت نیکسون در دهه 1970، میلادی در آمریکاست.
در این دوره به استاندارد ارزشگذاری دلار بر مبنای طلا که پس از جنگ جهانی دولت تثبیت شده بود و مبنای 35 دلار به ازای هر اونس طلا بود، خاتمه داده شد، چرا که مشکلات پیش آمده از این نوع سیاست ارزشگذاری باعث شد تا دولت ریچارد نیکسون در این سالها مجبور شود این موضوع را کنار بگذارد.
هافینگتن پست در این باره مینویسد، مبنای دلارهای نفتی این بود که آمریکا توافق کرد به ازای نفت وارداتی از عربستان که به دلار انجام میشد، به این کشور سلاح و تجهیزات نظامی بفروشد.
انقلاب نفت شیل و افزایش قابل توجه تولید نفت آمریکا باعث شد تا این سیاست کارآیی خود را از دست داده و با توجه به اینکه تولید نفت آمریکا به شدت افزایش یافت دیگر نیاز به واردات نفت از عربستان نداشته باشند.
به طور کلی در حال حاضر اجرای سیاستهای حمایتگرانه از سوی ترامپ با موانعی روبهروست که یکی از اصلیترین موانع سرمایهگذاری عربستان در آمریکا و خرید بخشی از اوراق قرضه دولتی طی سال گذشته در این کشور از سوی سعودیها است. به طور کلی سیاست دلار نفتی به سعودیها این امکان را داده بود تا منابع ارز خارجی خود را افزایش داده و عملاً این سیاست از سوی دیگر کشورهای صادرکننده نفت نیز دنبال شد.
آمریکا نیز در عوض میتوانست با چاپ دلار بیشتر، که به کاهش قابل توجه ارزش دلار منجر شد، پول نفت وارداتی را بپردازد. با اجرای این سیاست ارزش دلار از اوایل 1980 میلادی حدود 30 درصد کاهش یافته است.
از سوی دیگر با توجه به قیمتگذاری نفت بر مبنای دلار دیگر کشورهای واردکننده نفت نیز باید برای خرید این کالای اساسی دست به خرید دلار میزدند.
به گزارش مجله فارن پآلسی،بر مبنای این سیاست چیزی که اهمیت دارد این است که خرید نفت هم برای فروشنده و هم برای خریدار باید به دلار انجام شود و این بدان معناست که کسانی که میخواهند نفت بخرند باید اول دلار تهیه کنند و در نتیجه این مسئله به افزایش تقاضای دلار در بازار مالی جهانی منجر میشود.
همین مسئله یک حجم تقاضای پایدار را برای دلار در بازارهای مالی خارجی فراهم کرده که از کاهش برابری آن در برابر دیگر ارزها نیز جلوگیری میکند. این مسئله حتی باعث شد علیرغم تورم بسیار بالای 20 درصدی در دهه 1970، میلادی در آمریکا دلار بتواند ارزش خود در بازار را حفظ کند.
پایان استفاده از دلار در مبادلات نفتی میتواند به معنی کاهش تقاضای دلار در بازار جهانی از یکسو و از سوی دیگر کاهش امکان چاپ دلار از سوی بانک مرکزی فدرال آمریکا و بهره بردن از این امکان باشد.
در حال حاضر بسیاری از کشورها برای خرید نفت از ارزهای ملی خود استفاده میکنند. کشورهایی نظیر چین، روسیه، ونزوئلا، ایران و بسیاری از کشورهای خاورمیانه در حال حاضر یا دلار را در مبادلات نفتی خود کنار گذاشته و یا در حال گام برداشتن به سوی اجرای این سیاست هستند.
اجرای این سیاست به کاهش برابری دلار در برابر دیگر ارزهای بینالمللی منجر شده و به بانک مرکزی فدرال آمریکا این امکان را میدهد تا سیاستهای پولی خود را در داخل آمریکا عادیسازی کرده و صادرات آمریکا افزایش یابد.
در عین حال بانک مرکزی فدرال آمریکا امکان چاپ پول را تا حد قابل توجهی از دست میدهد، کاهش ارزش دلار به افزایش تورم در بازار داخلی آمریکا منجر شده و شرایط بهتری را برای بانک مرکزی فدرال این کشور در راستای افزایش نرخ بهره فراهم میکند.
روند کاهشی تقاضای دلار برای آمریکا این امکان را فراهم میکند که ارزش اوراق خزانهداری آمریکا افزایش یافته و نرخ بهره در این کشور به طور طبیعی بالا رود و آمریکا بتواند مشکل افزایش نرخ بدهیهای خود تا حدودی حل کند.
اصلیترین نتیجه کنار رفتن دلار از مبادلات نفتی این است که سلطه سیاسی آمریکا بر مناسبات بینالمللی ، که یکی از مهمترین اهرمهای فشار آمریکا بر کشورها محسوب میشود عملاً نابود میشود.