تهران امروز: رسيدگي قضايي به اين پرونده از ۴ آبان ماه امسال شروع شد يعني هنگامي كه مردي ميانسال به كلانتري افسريه مراجعه كرده و خبر ناپديد شدن دختر خود را به پليس اعلام كرد:آرزو كه تنها دخترم است و ۲۵ سال بيشتر ندارد دو روز پيش از خانه خارج شده و ديگر هيچ خبري از او نيست. او موقع خارج شدن از خانه حدود هشت و نيم ميليون تومان پول نقد و جواهرات هم همراه داشته است و ميترسم او قرباني يك زورگيري شده باشد.
با ارسال این پرونده به پایگاه ششم پلیس آگاهی ماموران تحقیق روی این پرونده را آغاز و در اولین بررسیهای خود متوجه شدند تلفن همراه آرزو همان روز شکایت پدرش به شخص دیگری واگذار شده است. ماموران این شخص را شناسایی و وی را به اداره آگاهی احضار کردند. این شخص مدعی شد این شماره تلفن را خریداری کرده و اطلاع خاصی از فروشنده آن ندارد.
دختر مفقود شدهام آپارتمانم را فروخته!
در همین گیر و دار بود که ماموران از طریق مادر آرزو مطلع شدند که آرزو آپارتمان مسکونی مادرش را نیز به فروش رسانده است. مادر آرزو به پلیس گفت: امروز خانوادهای به در منزل ما مراجعه کرده و با اعلام اینکه آپارتمان ما را خریدهاند از ما پرسیدند چه موقع خانه را تحویل آنها میدهیم. من که ابتدا احتمال دادم اشتباهی رخ داده باشد پس از دیدن قولنامه متوجه به فروش رفتن خانه مان شدم. خریدار به ما گفت چندی پیش از طریق بنگاه این آپارتمان را دیده و آنرا پسندیده و سرانجام با دخترم ابتدا به بنگاه و سپس به محضر رفته و خانه را در ازای پرد اخت مبلغی از دخترم خریده است. وقتی سند خانه را
در دست این خانم دیدم متوجه شدم آرزو در غیاب من خانه را به مبلغی نزدیک ۱۰۰ میلیونتومان به وی فروخته و بیشتر پول را نیز دریافت کرده و دریافت مبلغی از آن را به روز تحویل مسکن موکول کرده است.
ماموران بلافاصله به بنگاه و محضری که در آن قرارداد فروش آپارتمان بسته شده بود رفته و متوجه شدند آرزو با با استفاده از وکالت بلاعزلی که از مادرش داشته توانسته آپارتمان را بهطور کاملا قانونی به فروش برساند.
شناسایی نقد کننده یکی از چک ها
مادر آرزو در ادامه به ماموران گفت: من فارغالتحصیل دکتری علوم اجتماعی هستم و آرزو که تنها فرزندم است نیز به تازگی در مقطع فوق لیسانس پذیرفته شده است. من و پدر آرزو از مدتی پیش با یکدیگر دچار مشکل شده و کار به جدایی کشید. من هم با جریاناتی که پیش آمد وکالت بلاعزلی در زمینه فروش آپارتمان به وی دادم ولی اصلا فکر نمیکردم وی این آپارتمان را در نبود من به فروش برساند. ولی چیزی که میدانم این است که آرزو چند ماهی بود که مدام سر ناسازگاری میگذاشت و رابطهاش با من دچار مشکل شده بود.
در ادامه کارآگاهان با توجه به فروش چکی این خانه یکی از افرادی را که یکی از چکهای خریدار را در بانک نقد کرده بود شناسایی و با نشان دادن تصویر وی که از دوربین مداربسته بانکی به دست آمد دریافتند وی فردی به نام یاسر است که قبلا چند بار به عناوین مختلف با خانواده آرزو دیدار داشته است. تحقیقات درباره این جوان آغاز و مشخص شد این مرد ۳۲ ساله دارای سه هویت جعلی وکیل پایه یک دادگستری، مدیر کاروان حج و زیارت و دبیر آموزش و پرورش است.
با توجه به اینکه یاسر به واسطه یکی از خویشاوندان خانواده شاکی با آنها آشنا شده بود کارآگاهان با استفاده از راهنمایی همان خویشاوند وی را روز ۲۱ آبان در حوالی میدان امام خمینی شناسایی و دستگیر کردند.
نجات توسط استاد صاحب کرامت!
هر چند یاسر در بازجوییهای اولیه هر گونه اطلاع خود از سرنوشت آرزو را منکر شد اما وقتی تصویر وی موقع نقد کردن چک در بانک به وی نشان داده شد و از طرفی حضور وی در تمامی مراحل خرید و فروش آپارتمان در بنگاه و محضر ثابت شد وی دست از انکار واقعیت برداشته و گفت: حدود یکسال قبل در یک مجلس مداحی با آرزو آشنا شدم. به زودی متوجه شدم آرزو از سوی پسری جوان برای ازدواج تحت فشار قرار گرفته است در حالی که آرزو علاقهای به وی ندارد و از سویی دیگر با خانواده خود دچار مشکلاتی است. از این رو با معرفی خود به عنوان فردی که استادی صاحب کرامت دارم مدعی شدم میتوانم وی را از این مهلکهای که
اسیر آن شده نجات دهم. برای همین با ادعاهایی از قبیل قدرت پیشگویی و رمالی و استخاره توانستم نظر وی را به سوی خود جلب کنم. برای همین نقشه فروش خانه مادرش را کشیده و پس از فروش با مبلغی از آن برای وی خانهای مجردی در جنوب تهران اجاره کرده و وی هماکنون به تنهایی آنجا زندگی میکند.
با این اطلاعات آرزو در خانهاش که در محلهای پر از کوچههای تنگ و باریک قرار داشت دستگیر و به اداره آگاهی منتقل شد. ماموران در حال بازجویی از آرزو درباره اتفاقات اخیر بودند یکمرتبه با گشوده شدن پروندهای دیگر در رابطه با متهم اصلی پرونده یعنی یاسر روبهرو شدند.
ملاقات مجدد با یاسر
پرونده جدید وقتی گشوده شد که دختری جوان به نام سمانه که همان کسی بود که آرزو را با یاسر در یک جلسه مداحی آشنا کرده بود به پلیس مراجعه کرده و با طرح شکایتی گفت: من در خانوادهای به شدت مذهبی بزرگ شدهام و دو نفر از برادرانم مداح اهل بیت(ع) هستند.
یکی از برادرانم سالها قبل در حین خدمت سربازی با یاسر آشنا شده بود. یاسر به واسطه دوستی با برادرم چندین بار به اتفاق وی به خانه ما آمده و واسطه برادرم و با صدای نسبتا خوبی که داشت مداحی را شروع کرد. البته این ماجرا به بیش از ۱۰ سال قبل بر میگردد و باپایان خدمت سربازی برادرم این ارتباط قطع شد تا اینکه حدود یک سال و نیم پیش وقتی به اتفاق مادر و خواهر بزرگ و برادرم به قصد زیارت مرقد امام حسین(ع) روانه کربلا شدیم بردارم بار دیگر یاسر را دید. یاسر این بار مدیر کاروان بوده و مداحی آن را نیز به عهده داشت. در طول سفر وی فرصتی گیر آورده و از علاقهاش به من صحبت کرد. من هم با
بیان اینکه وی متاهل است پیشنهاد او را برای ازدواج رد کردم ولی یاسر گفت از ازدواج خود راضی نیست و با همسرش مشکل دارد. ولی من بازهم پاسخ مثبتی به وی ندادم.
سمانه افزود: رابطه وی با بردارم در طول سفر بار دیگر از سر گرفته شد و پس از بازگشت از کربلا پای یاسر بار دیگر به خانه ما باز شد. وی از این فرصت استفاده کرده و با استدلالات به ظاهر قانونی و…مرا قانع کرد که میتوانم بدون اجازه پدر م به صیغه او د ر بیایم. من هم سرانجام پذیرفته و وی حتی خانهای را هم برایم اجاره کرده و من و او بدون اطلاع خانوادهام زن و شوهر یکدیگر شدیم. یکسالی از این ماجرا گذشته بود تا اینکه خواهرم به من مشکوک شده و از موضوع با خبر شد. من از ترس اینکه وی ماجرا را به مادرم بگوید موضوع را با یاسر در میان گذاشتم. اما یاسر برای ساکت کردن خواهرم با این بهانه که
بهرغم اینکه سن خواهرم بالای ۳۰ سال است اما برای وی خواستگار مناسبی دارد.
اما خواهرم این موضوع را به مادرم گفت و مادرم از شدت ناراحتی از هوش رفت. قرار شد این موضوع به خاطر حفظ آبروی خانوادگی مان مخفی بماند تا اوضاع خرابتر نشود. اما من بعد از اینکه فهمیدم آرزو ناپدید شده و این کار هم کار یاسر بوده است و از طرفی به اطلاعاتی دست پپدا کردم که حکایت از این داشت که یاسر نقش به سزایی در طلاق پدر و مادر آرزو داشته است تصمیم گرفتم موضوع را با پلیس در میان بگذارم تا این فرد را که به اسم مداح اهل بیت(ع) مشغول کلاهبرداری است دستگیر شود.
شیطان وارد زندگی شما شده
وقتی موضوع این شکایت به آرزو اطلاع داده شد وی که تازه متوجه شده بود توسط یاسر مورد کلاهبرداری قرار گرفته است شروع به گریه کرد و گفت: وقتی موضوع مزاحمتهای یک پسر جوان و اختلاف پدرو مادرم را به وی گفتم او درظاهر به خیرخواهی با من طرح آشنایی ریخت. وی مدعی شد استادی معنوی دارد که میتواند از طریق وی به من کمک کند.
این استاد! مدعی شد علت تمامی مشکلات ما نفوذ شیطان در خانه مان است. او گفت اموال پدر و مادرت حرام است و برای همین ابلیس بر زندگی شما مسلط شده و برای همین باید رد مظالم کرده و خانه و زندگی او را فروخته و صرف امور خیریه! کنید. من هم که به حرفهای وی اعتماد کرده وتصمیم گرفتم آپارتمانمان را فروخته و پول آنرا به یاسر دهم. این کار را هم کرده و ۶۵ میلیون تومان پولی را که از فروش خانه مادرم به قیمت بسیار پایینتر از عرف، به دست آوردم به یاسر دادم. این در حالی است که مادرم به تازگی با راه اندازی یک دفتر مشاوره و با تلاش و فعالیت مشروع خود توانسته بود کمی وضع مالی خود را ارتقا
دهد. با این حرفها یاسر بار دیگر مورد بازجویی قرار گرفته و گفت: ۱۴ میلیون تومان از پولهایی را که از آرزو گرفتم صرف پرداخت بدهی هایم کردم. یک پژو ۲۰۶ هم با آن خریده و ۸ میلیون تومانش را هم به استاد معنوی ام! داده و بقیه پولها را نیز پیش خود نگه داشته ام.
سرهنگ محمديان رئيس پليس آگاهي تهران بزرگ با تاييد اين خبر گفت: با توجه به اينكه اين احتمال وجود دارد كه متهم از افراد ديگري نيز سوءاستفاده كرده باشد پليس از افرادي كه به اين طريق مورد سوءاستفاده و كلاهبرداري قرار گرفتهاند درخواست كرده جهت طرح شكايت به پايگاه ششم پليس آگاهي واقع در خيابان نبرد شمالي يا شعبه هفتم دادياري دادسراي جنايي تهران مراجعه كنند.
شناسه خبر:
۶۶۸۷۳
خروج شیطان از خانه در ازای ۶۵ میلیون تومان!
رسیدگی به یکی از خاصترین پروندههای پلیسی سالهای اخیر با دستگیری یکی از متهمین پرونده آغاز شده است
۰