در ابتدا از آغاز همکاریتان با مجموعه پرواز در ارتفاع صفر بگویید. چطور به این پروژه پیوستید؟
من اولین بازیگری بودم که برای بازی در این مجموعه دعوت به همکاری شدم. در ابتدا نقش دیگری به من پیشنهاد شده بود؛ اما از آنجا که مشغول بازی در یک نمایش بودم و عوامل برای شروع هرچه سریعتر کار اصرار داشتند، نتوانستم نقش را بپذیرم و در عوض بازی در نقش فریدون را که زمان کمتری میبرد، قبول کردم. با وجود این، بهرغم اصرارهای اولیه، مراحل تولید کار بسیار طول کشید و مجموعهای که قرار بود در پایان دی تمام شود، تا اواسط خرداد سال بعد همچنان ضبط میشد. من به مدت بیش از دو ماه گریم این مجموعه را داشتم و به خاطر قراردادی که بسته بودم، پیشنهادهای کاری دیگرم را رد کردم. تنها دلیلم برای باقی ماندن در پروژه، لطف آقای برزیده به من بود. بازیگری منبع اصلی ارتزاق من است و جزو آن دسته بازیگرانی نیستم که این حرفه کار دومم باشد. بازیگری شغل من است، نه تفنن؛ کار دیگری جز این بلد نیستم.
تعریف خود شما از نقشی که در این مجموعه ارائه کردید، چیست؟ شخصیت این خلبان نیروی هوایی چه ویژگیهایی دارد؟
من نمیتوانم نقشی را که بازی کردم یک «شخصیت» بدانم. شما در طول تماشای مجموعه، هیچ کدام از ویژگیهای شخصیتی اصلی این نقش را نمیبینید. یعنی نمیتوانید بفهمید این آدم سلیقهاش چیست، چه چیزهایی را دوست دارد و چه چیزهایی را نه، روش زندگیاش چیست و چه خلق و خویی دارد، چون نمیشود این ویژگیها را در او تشخیص داد، پس طبیعتا شخصیت نیست و به تیپ بیشتر شبیه است. من تیپ یک خلبان نیروی هوایی ارتش را ایفا کردم و خودم از تصویری که نمایش دادم رضایت دارم؛ چراکه حضور فریدون حتی در فیلمنامه هم تیپیکال است و کارگردان در حین اجرا هم چنین چیزی (عمق بخشیدن به شخصیت و بعد دادن به آن) را از من نمیخواست. لذا سعی کردم در بازیام تیپ این خلبان چیرهدست را به شکلی موفق به نمایش دربیاورم.
اشاره کردید شما اولین بازیگری بودید که به این مجموعه پیوستید. پس طبیعتا در آن زمان نمیدانستید همبازیهای دیگرتان چه کسانی هستند؛ درست است؟
بله. از انتخاب دیگر بازیگران اطلاعی نداشتم.
فکر میکنم برای اولین بار در کنار شاهرخ استخری مقابل دوربین رفتید و از قضا سکانسهای مشترک زیادی را نیز باهم داشتید... .
درست است. البته ابتدا سکانسهای زندگی شخصی فریدون را به طول کامل تصویربرداری کردیم و بعد برای ضبط صحنههای کاری به پایگاه هوایی اصفهان رفتیم. از همکاری با شاهرخ استخری هم بسیار راضیام. او پسری بااخلاق و حرفهای است و خوشحالم که با او آشنا شدم.
اکنون مشغول بازی در سریال تازهای نیستید؟
فعلا نه. این روزها مشغول بازی در یک فیلم سینمایی به کارگردانی محمدرضا آهنج هستم که قرار است در یک پاسگاه مرزی در استان سیستان و بلوچستان فیلمبرداری شود.
شما در کارنامه کاریتان حضور در عرصههای گوناگونی چون تئاتر و سینما را هم تجربه کردهاید؛ با این حال مخاطبان شما را بیشتر با نقشهای تلویزیونیتان به یاد دارند. دلیل این قضیه را در چه میدانید؟
این اتفاق طبیعی است. به هر حال تلویزیون و بالاخص آثار نمایشیاش تعداد مخاطبان بسیار بیشتری در مقایسه با سینما دارد و بیشترین حجم مخاطبان مختص به این رسانه است. وقتی سریال میوه ممنوعه روی آنتن میرفت، کل کشور خلوت میشد و همه به خانههایشان میرفتند تا هرچه زودتر آن را تماشا کنند. لذا طبیعی است که این مردم مرا به عنوان بازیگر تلویزیونی بشناسند. با این حال از اولین حضور حرفهای من در عالم سینما تا رفتن به تلویزیون، پنج سال طول کشید و از این حضور تا دومین حضور تلویزیونیام هم دوباره هفت سال فاصله افتاد. چیزی که تصویرم را بیشتر به مردم شناساند، بازیام در مجموعه «زیرزمین» در سال 1385 بود.
و تقریبا تمام هنرنماییهایتان هم در قالب نقشهایی جدی بوده است. بازی در این قالب خاص اصرار خودتان است؟ دلتان نمیخواهد روزی بازی در نقشهای طنز را هم تجربه کنید؟
اصولا هیچگاه خودم را بازیگر طنازی نمیدانم و هرچند عموم مردم سریال زیرزمین را به عنوان یک سریال طنز میشناسند، اما من اینطور احساس نمیکنم که بازیام در این مجموعه طنز بوده است. خودم فکر میکنم بازیگری هستم که میتوانم در موقعیتهای طنز هم قرار بگیرم و کارم را بدرستی انجام دهم؛ اما اینکه بخواهم با بذلهگویی مخاطبانم را بخندانم، کاری است که در حیطه علاقهمندیهایم جایی نخواهد داشت. اساسا در شخصیت واقعی خودم هم بذلهگویی وجود ندارد و در گفتوگوهای روزمره دلم میخواهد به جای اینکه مخاطب را به خنده بیندازم، نکتهای بگویم که او را به فکر وادارد.
به طور ویژه نقشی وجود دارد که دلتان بخواهد ایفایش کنید، اما تاکنون موقعیتش برایتان پیش نیامده باشد؟
سعی میکنم در انتخاب نقشهایم خیلی دوراندیشی نکنم. بازیگران مجبورند بنا به بازی در نقشهای مختلف، دورههای زیستاری مختلفی را تجربه کنند تا بتوانند با نقشهایشان یکی شوند و به بهترین شکل ممکن ایفایشان کنند. این اتفاق به طور مداوم زندگی شخصی، دایره دوستان، واژگان، عادات و تفریحاتشان را در بازههای زمانی کوتاهمدت تغییر میدهد و این تغییرات باعث میشود بازیگر، ابعاد متنوعی را در وجود خودش کشف کند. این راز پرورش بازیگران حرفهای است. من هم در سالهای اخیر به این نتیجه رسیدهام که باید نقشهایی را بازی کنم که مطابق با حال و هوای کنونی و تجربه زیستاری همین دورهام باشند. با مروری به کارنامه کاریام میتوان این مسیر را بخوبی پیدا کرد. البته در این بین نقشهایی هم بوده که صرفا به دلیل امرار معاش و بودن در صحنه یا علاقه به کارگردان، ایفا کردهام و برایم جایگاه ویژهای ندارند.