باورهای غلط درباره خلاقیت

بیایید یک بار برای همیشه، به این صحبت ها و خرافات پایان دهیم. در این مطلب، 10 افسانه یا خرافه رایج در زمینه خلاقیت را برایتان آورده ایم، امید است که اگر این مطالب را با اشخاص مختلف در سراسر جهان در میان بگذاریم، این افسانه ها برای همیشه از بین بروند.

من آدم خلاقی نیستم!

از بسیاری افراد دقیقا این مطلب را می شنویم که «من آدم خلاقی نیستم». البته حقیقت این است که ما همه، افراد خلاقی هستیم. این همان چیزی است که ما را از طوطی ها متمایز می سازد؛ پرندگانی که عباراتی نغز و هوشمندانه را تقلید می کنند اما حتی اگر زندگی شان به آن وابسته باشد، نمی توانند ذره ای خلاقیت به خرج دهند.

ما همه خلاق هستیم و با اینکه برخی از اشخاص به طور ذاتی و طبیعی نسبت به دیگران خلاق تر هستند، ما همه می توانیم ایده های بسیار خلاقانه ای داشته باشیم. همه ما خلاق به دنیا می آییم اما مساله این است که در سال های رشد و پیوستن به دنیای بزرگ ترها، اغلب ما می آموزیم که خلاقیت خود را سرکوب کنیم؛ زیرا خلاقیت یعنی شناکردن خلاف جهت آب و این برای اطرافیان ما خوشایند نیست.

زنان به خصوص در مجموعه های کاری با مشکلاتی مواجهند و خلاقیت های آنها در محیط مردانه کارشان چندان جدی گرفته نمی شود. آنچه در این مطلب خواهید خواند پیشنهادهایی است برای غلبه بر ذهن سنتی و یکی از این باورهای سنتی می تواند این باشد که زن ها خلاق نیستند.

انتقاد سازنده می تواند به همکارم کمک کند تا ایده خود را بهبود بخشد!

پشت پا انداختن به کودکی که برای راه رفتن، گام های اولیه را افتان و خیزان بر می دارد، مهارت های راه رفتن وی را بهبود می بخشد، نه؟! انتقاد، چه سازنده و چه مخرب (اغلب انتقادات از همین دسته دوم اند) تفکر خلاقانه را سرکوب می کند و به همکار یا دوست تان می آموزد که ایده های خلاقانه اش را برای خودش نگه دارد.

به همین منوال، سایر همکاران، نتیجه به اشتراک گذاردن ایده هایی را می بینند و نیز می آموزند که ایده های خود را پنهان کنند. ایده های تازه، همیشه شکننده و ناپایدارند. آنها نیاز به توجه و مراقبت (و نه ضربه و سرکوب) دارند. به جای انتقاد از ایده نوی یک همکار با پرسیدن سوالات مرتبط، وی را دعوت به بهبود نقاط ضعف ایده خود کنید.

وقتی به ایده های نو برای عرضه محصول جدید نیاز دارید؛ تیم بازاریابی را جمع کنید و ایده ها را کنار هم بچینید!

این ظاهرا یک دستورالعمل بدیهی اما بی سرانجام است که منجر به ارائه همان ایده های بازاریابی قبلی می شود؛ یعنی ایده های غیرخلاقانه تاریخ مصرف گذشته! چینش افکار در کنار یکدیگر، به همراه عملیات ایده پردازانه گروه های دیگر، نظیر یک طوفان فکری، خلاقانه ترین نتایج را از متنوع ترین طیف شرکت کنندگان به بار می آورد.

ایده های بازاریابی می خواهید؟ پس افراد تیم های فروش، حسابداری، منابع انسانی، مالی، مدیریت، تولید، طراحی، تحقیقات، حقوقی و سایر گروه های ذی نفع را نیز به رخداد چینش افکار دعوت کنید. چنین طیف گسترده ای از دانش، تجربه و پیش زمینه کاری، طیف متنوعی از ایده ها را پدید می آورد و این به آفرینش ایده های خلاقانه تری منتهی می شود.

اگر نشکسته، تعمیرش نکن

اخیرا در یکی از کارگاه های آموزشی، به عده ای برخوردم که از همکارشان گله مند بودند زیرا همواره ایده هایی در سر داشت و بدتر آنکه او می خواست از این ایده ها در جهت تغییر فرآیندهایی بهره ببرد که به نحو مطلوبی عمل می کند- چه یک دستگاه و چه یک فرآیند کاری- احساس می کنیم که نیازی به ایجاد تغییر در نحوه کارکرد آن نیست.

خوشبختانه «دکتر هانس ون اوهاین» و «سِر فرانک ویتل» اینگونه فکر نمی کردند وگرنه ما هنوز در حال پرواز در هواپیماهای ملخ دار بودیم! بد نیست یادآوری کنیم که هواپیماهای ملخ دار به شیوه مطلوبی در حال کار بودند اما دو فرد مذکور جداگانه موتو جت را اختراع کردند.

این ایده مسخره است!

مردماین عبارت را در ارتباط با همکاران، اعضای خانواده و حتی خودشان به کار می برند. درواقع این یکی از دلایل باور مردم به خلاق نبودشان است. آنها چنان به این فرآیند سانسور ایده های خلاقانه خود (از طریق القای این باور که ایده هایشان احمقانه و مسخره است) عادت کرده اند که دیگر حس خلاق بودن نیز ندارند. دفعه بعد که ایده ای داشتید و به نظرتان احمقانه آمد، آن را سانسور نکنید؛ در عوض، از خود بپرسید که چگونه می توانید آن را اصلاح کنید و بهبود ببخشید.

مواد مخدر به من کمک می کنند تا خلاق تر باشم!

فرهنگ مخدرستانی دهه 60 میلادی و افسون و فریبندگی حالات خواننده ها و هنرمندانی که نشئه مواد مخدر بودند و خلاقیت به خرج می دادند، منجر به رواج این خرافه شد.

درواقع تنها کمکی که از دست این میانبرهای شیمیایی بر می آید، کمرنگ سازی محدودیت های ذهنی است که دیگر ایده های خود را به اندازه زمان پیش از مصرف این مواد و هنگام به همراه داشتن محدودیت های یادشده، مورد انتقاد قرار نمی دهید.

اما مقادیر زیاد الکل یا مواد مخدر حالات ذهنی شما را تغییر می دهد و به احتمال زیاد این ذهنیت در شما القا می شود که خلاق تر شده اید؛ حال آنکه از دیدگاه اطرافیان، شما تنها به کسی شباهت دارید که نشئه مواد مخدر یا مست الکل است.

از شما عاجزانه درخواست می کنیم هر حرفی را باور نکنید؛ به خصوص وقتی که درباره فواید مواد مخدر وخوبی های آن باشد!

یکی از مهم ترین دلایل شیوع مواد مخدر در ایران، باور عجیبی است که درباره مصرف کردن مشتقات نوعی از مواد وجود دارد اما چیزهایی که درباره مواد و فوایدش (!) می گویند، کاملا دور از حقیقت است. آیا باور می کنید با اعتیاد و نابودی بخشی از ذهن و جسمتان، تبدیل به آدم خلاق تری بشوید؟ این از آن داستان های باورنکردنی انسان مدرن است!

برای اینکه استراتژی نوآوری ما موفیت آمیز باشد، نیاز به یک سیستم بازبینی فرآیندها داریم تا ایده ها را مورد بررسی قرار دهیم و ایده هایی که باید به کار گرفته شوند، مشخص شوند

درواقع، فرآیندهای بازبینی اغلب شامل از بین بردن هرگونه خلاقیت از طریق حذف خطرپذیری از ایده ها هستند! مهم ترین مولفه نوآوری در شرکت ها و سازمان ها نوعی روش جلب و اعمال ایده های کاری و بازرگانی است.

روش عملیات ایده پروری (هنگامی که کارمندان تشویق به ارائه ایده هایی در زمینه کاری ویزه می شوند؛ مثلا: چگونه می توانیم محصول X را بهبود ببخشیم؟) بهترین روش برای متمرکزسازی نوآوری هاست. به کارگیری روشی شفاف که به کارمندان امکان ارائه ایده ها، خواندن ایده های دیگران و نیز همکاری با یکدیگر را بدهد، بهترین راه متمرکزسازی اندیشه های خلاقانه است. چارچوب بندی چالش های پیش رو نیز به میزان قابل توجهی، از جنبهه ای مهم موفقیت نوآوری ها در هر شرکت یا سازمانی است.

بله، بازبینی ایده ها مهم است اما نخست، باید ایده های خلاقانه پدید بیایند تا بتوان آنها را مورد بازبینی قرار داد!

همین ایده خوب است! بیایید آن را عملی کنیم...

غالبا زمانی که به دنبال ایده هستیم، متمایل به متوقف کردن روند جست و جو و اعمال نخستین ایده خوبی هستیم که به ذهن مان می رسد. متاسفانه این بدان معناست که هر ایده خوبی که ممکن بوده در صورت کنکاش بیشتر به ذهن تان خطور کند، از دست خواهدرفت. همچنین ایده های خوب با کمی تفکر خلاقانه می توانند به ایده های به مراتب بهتری تکامل یابند. پس ایده خوب را به عنوان پایان راه فرض نکنید بلکه برعکس آن را جهشی به آغاز دومین مرحله تفکر خلاقانه ببینید.

من نیازی به دفترچه یادداشت ندارم چون همراه ایده های خود را به یاد خواهم داشت

شاید، اما من تردید دارم. زمانی که ایده ای الهام بخش ما می شود، آن ایده در اکثر موارد، خارج از چارچوب و زمینه ای است که در آن مشغول به کار هستیم. احتمالا خوابی که دیده ایم هنگام بیدار شدن، الهام بخش ما در یافتن راه حلی برای یک مشکل می شود.


اما سپس ما بیدار می شویم، فرزندان مان را بیدار و آماده می کنیم، صبحانه می خوریم، درذهن خود ارائه مطلب مهمی را برای آن روز صبح در شرکت مرور می کنیم، نگران آن خواهیم بود که بچه ها به اتوبوس مدرسه نرسند، با عجله خود را به ایستگاه قطار شهری می رسانیم و... تا اواخر بعد از ظهر که شما نهایتا زمانی در اختیار دارید تا به آن مشکل فکر کنید؛ احتمال به خاطر آوردن ایده ای که هنگام بیدار شدن در ذهن داشته اید چقدر می تواند باشد؟

نکته:

1. افراد خلاق همواره ایده های بزرگ در سر دارند

2. یک باور عمومی پوچ و بیهوده! بله، افراد خلاق همواره ایده هایی در سر دارند و آنها را در تمام ساعات بیداری شان با دیگران در میان می گذارند؛ اغلب هم با همان اشخاصی که بیشتر معتقد به احمقانه بودن آن ایده ها هستند! اما از میان آن ایده ها، تنها تعداد معدودی ایده های بزرگ هستند. بسیاری از آن ایده ها خوب و بسیاری در سطح متوسط هستند و تنها تعداد معدود و گرانبهایی، حقیقتا همان ایده های به اصطلاح احمقانه اند. با گذشت زمان، ما به تدریج ایده های ضعیف اشخاص خلاق را به فراموشی می سپریم و تنها، ایده های بزرگ شان را به یاد می آوریم.