با دقت نظر در کنش های هفت ماهه «دونالد ترامپ» میتوان به این اقناع رسید که دولت آمریکا از جایگاه و موقعیت کنونی خود در غرب آسیا ناخشنود بوده لذا جهت جبران این مساله به سیاست قدیمی واشنگتن (ایجاد بی ثباتی و ناامنی بیشتر در خاورمیانه) روی آورده است. در همین راستا اقدامات آمریکاییها طی چند ماه اخیر، نشان از تشدید تنشها در کانون های بحران در جهت تثبیت نفوذ و هژمون خود دارد.
در حال حاضر اعراب نیز در صددند تا دولت جدید آمریکا را به مداخله بیشتر در منطقه ترغیب کنند و مواضع اخیر مقامات آمریکا نیز نشان دهنده تایید این مسئله است. در نتیجه به جرات میتوان اظهار داشت که ترامپ تلاش دارد تا یکبار دیگر در کنار متحدان عرب قرار گیرد و زمینه را هرچه بیشتر برای فروش سلاح به آنها فراهم کند.
در خصوص این مسائل گفتگویی روزنامه تهران تایمز با پروفسور «رابرت بیانچی» انجام داده که در ادامه می آید. «رابرت بیانچی» استاد علوم سیاسی و حقوق بینالمللِ دانشگاه «شیکاگو» و محقق میهمان در دانشگاه ملی سنگاپور است.
وی دانش آموخته دانشگاه شیکاگوی آمریکاست و سابقه تدریس در دانشگاه های شیکاگو، قطر، دانشگاه آمریکایی قاهره و دانشگاه پنسیلوانیای آمریکا را نیز دارد. او عضو سازمانهای مختلف بین المللی بوده و در برنامه نفت در برابر غذای سازمان ملل متحد نیز مشارکت داشته است. کتاب اخیر او «جهانی شدن اسلامی» نام دارد که به بررسی افزایش نقش کشورهای اسلامی در نظام بین الملل مبتنی بر چندفرهنگگرایی میپردازد. «گروه های ذی نفوذ و توسعه سیاسی در ترکیه» دیگر کتاب اوست که از سوی انتشارات دانشگاه «پرینستون» منتشر شده است.
*بنیان نظری سیاست خارجی اوباما این بود که امریکا فاقد قدرت و نفوذ گذشته بوده، بنابراین واشنگتن باید در مسائلی که دخالت می کند بسیار محتاط بوده و گزینشی عمل کند. ترامپ در اوایل ریاست جمهوری خود با تاکید بر سیاست داخلی، در زمینه سیاست خارجی از اوباما سرسخت تر بود. بنابراین چرا ترامپ یک دفعه موضع انزواگرایانه را برای انجام مداخله تغییر داد؟
دیدگاه ترامپ نسبت به جهان پر از تناقض است. او می خواهد بر مسائل داخلی تمرکز کند، اما فکر می کند تنها راه حل مسائل داخلی، تشر زدن به آشوبگران به زعم وی در سراسر جهان است. از این رو او تقلا می کند با استفاده از تهدیدات پوچ و تو خالی نظیر جنگ و طرح های فاقد تجربه، بار دیگر آمریکای بزرگ را بسازد. در عمل سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا در دستان تعدادی ژنرال، افرادی باهوش اما فاقد تجربه سیاسی و دیپلماتیک، قرار دارد.
*در نظم جدید جهانی از دهه ۱۹۹۰ تا کنون، رقابت برای کسب نفوذ و قدرت بیشتر هم در عرصه منطقه ای و هم در عرصه بین المللی به شدت افزایش یافته است. آیا رقابت در سراسر جهان دلیل تداوم بحران های خاورمیانه از جمله سوریه، یمن و عراق است؟ دلیل اصلی حضور امریکا و روسیه در منطقه خاورمیانه چیست( با توجه به اینکه روسها در بحران سوریه بیشتر از سایر بحران های منطقه حضور دارند)؟
در حال حاضر رقابت سیاسی میان بازیگران افزایش یافته زیرا تعداد بازیگرانی که به دنبال کسب منافع و قدرت هستند افزایش یافته و هیچ قدرت فائقه یا ائتلافی جهت کنترل حوادث بین المللی وجود ندارد. قدرتهای بزرگ نیز به مراتب ضعیف تر و متعادل تر از زمان جنگ سرد هستند.
چندین دولت محلی نیز خودی در منطقه نشان داده و خواهان افزایش نفوذ خود در سطح جهانی هستند. ایران، ترکیه و پاکستان اهمیت و قدرت بیشتری کسب کرده این در حالی است که اسرائیل، مصر و عربستان سعودی با کاهش قدرت و نفوذ مواجه شده اند. در این محیط ما باید منتظر نمایش های منظم تهدیدات و تحریکات مکرر میان بازیگران اصلی باشیم.
*در گزارشات ما می بینیم که خاورمیانه به حوزه رقابت قدرتهای منطقه ای و بین المللی تبدیل شده است. بنابراین امید برای توافق صلح معلق مانده و گفته می شود قدرتهای به اصطلاح بزرگ برای منافع خود از جمله فروش تسلیحات ترجیح می دهند مدیریت مناقشات را به جای حل مناقشات بر عهده گیرند. بنابراین صلح چه زمانی در این منطقه مستقر خواهد شد؟
از آنجا که خاورمیانه به اقتصاد جهانی و سیاست جهانی به شدت پیوند خورده، بسیار سخت است که استقرار صلح در این منطقه را تصور کنیم مگر اینکه جهان بزرگ نیز به خوبی پیشرفت کرده و موفق عمل کند.
راه حل های خاورمیانه باید با راه حل های جهانی هماهنگ شده تا نتیجه بخش باشد در غیر این صورت با شکست مواجه خواهند شد. همانطور که ترامپ نمی تواند آمریکا را از تاثیرات بین المللی مصون دارد، رهبران خاورمیانه نیز نمی توانند افزایش روابط با اروپا، آفریقا و آسیا را نادیده بگیرند.
در همان حال که چین در تلاش برای ایجاد آفریقا – آسیای متحد است خاورمیانه خواه ناخواه به همکاری های بین قاره ای بیش از گذشته وابسته خواهد شد. در نهایت امریکای پس از ترامپ نیز احتمالا جهت گیری مشابه ای را دنبال خواهد کرد.