«محرومیت زدایی» شعار می خواهد یا جهاد؟

 نمی دانم وقتی می شنوید «روستاهای محروم» چه تصویری در ذهنتان نقش می بندد؛ بگذارید نمونه ای از این محرومیت را برایتان بگویم. سال ها قبل درسفری به یکی از شهرستان های مرزی عازم شدم، هیچ گاه فکر نمی کردم در کشورم هنوز جایی باشد که خانواده و خانواده هایی در یک روستا در خانه و کاشانه شان «توالت» نداشته باشند و با وجود این که بزرگتر خانواده 60 سال دارد اما در تمام این سال ها تمام اعضای خانواده هنوز به شیوه صحرایی قضای حاجت می کنند...

حالا   شما هم این میزان محرومیت فکری و فرهنگی را در ذهن وضمیرتان حلاجی  و این «داستان» را تا آخرش  تصور کنید. می دانم تصورش هم سخت است؛ این گونه محرومیت حتما که در جایی بدون درس و مدرسه است، حتما که جایی بی آب و برق است، حتما که بیکاری آن جا فریاد می زند، حتما که آن جا اعتیاد جا خوش می کند و...

در چنین شرایطی چه کسانی باید غبار این محرومیت از چهره مردمان نجیب چنین مناطقی بزدایند؟ دولت ها اگر می توانستند که قدم برمی داشتند. نه این که نمی توانند، شاید نمی دانند، شاید گذرشان به مناطق محروم نمی افتد. شاید آن قدر برنامه «حضور در همایش» دارند که فرصت «حضور در روستای محروم» را ندارند.

در این میان اما هستند آنانی که همیشه هستند. آنان که اهل «جهاد»اند؛ و انگار حضور و هستی شان با «جهاد» معنا می یابد و شاید این ها هستند که به «جهاد» معنا می بخشند، یک روز در کربلای سیدالشهدا(ع)، یک روز در کربلای شلمچه، یک روز در کربلای جبهه مقاومت اسلامی و یک روز هم در کربلای محرومیت زدایی از شهر و روستا. اینان نمی نشینند و تنها «فریاد» پیشه کنند که آی مسئولان بیایید به داد محرومان برسید.

نه؛ اینان خود اهل جهاد هستند، اهل حماسه آفرینی اند و مهم تر این که اینان محبوب ترین اهالی «خانواده خداوند» هستند همچون این کلام امام صادق(ع) که فرمود: «مردم خانواده من هستند، پس محبوب ترین آنان نزد من کسانی اند که با مردم مهربان تر و در راه برآوردن نیازهای آن کوشاتر باشند.» (کافی، ج2 ، ص199)

و سال هاست که اینان به دور از هیاهوی شهرها و بوق و کرنای رسانه ها لباس جهاد «محرومیت زدایی» از مناطق محروم کشور را به تن کرده اند و در قالب «اردوهای جهادی» به فریاد هموطنانشان در نقاط محروم می رسند.

خوب است بدانیم سالانه حدود 900 هزار نفر که قریب به اتفاقشان جوانان هستند پا در رکاب اردوهای جهادی نهاده اند و کمر همت به رفع نیازهای مادی و معنوی، عمرانی، آموزشی، درمانی و ... می بندند.

اگرچه طی دو هفته اخیر حادثه جان باختن دو مجاهد فداکار اردوهای جهادی، شهیدان خدمت "امین شیرازی" و "سیدمحمد حسینی" زمینه بخش خونی تازه به رگ های این اردوها و بهانه نگاه دوباره ما به آن شده است و شاید فردا روز ما نام و یاد این «شهیدان خدمت» را به فراموشی بسپاریم، اما به یقین هزاران هموطن محروم که امین ها و سیدمحمدها با اردوهای جهادی به فریادشان رسیده اند هیچ گاه فراموش نخواهند کرد.

اردوهای جهادی به مثابه یک الگو

به طور قطع مدل عملکردی اردوهای جهادی که شرکت کنندگان در آن بدون هیچ چشمداشت مادی گام در مسیرش می نهند، از نمونه های کم نظیر است که خود قابلیت توسعه و الگوآفرینی برای ارائه به دیگر بخش های جامعه را دارد. رهبر معظم انقلاب درباره اردوهای جهادی در جمعی از دانشجویان چنین گفته اند: «این اردوهای جهادی هم تمرین است، هم خدمت است، هم خودسازی است، هم آشنایی با فضای جامعه است؛ خیلی چیز باارزشی است. روز به روز این ها را بتوانید توسعه بدهید، جهاد هم هست. واقعا جهاد است، کار است، تلاش است، خدمت به محرومان است.»

به هر روی این اردوها جدا از انجام نوعی تمرین بندگی و خودسازی، همان طور که رهبر انقلاب اشاره کردند، آشنایی با فضای جامعه وحال و روز هم نوعان و آن چه پیرامونمان می گذرد، است. شاید بتوان مهم ترین دستاوردهای اردوهای جهادی را در سه حوزه کلی برشمرد:

•  گسترش وایجاد انگیزه و همت محرومیت زدایی در میان جوانان

•  ایجاد روحیه و انگیزه سازندگی و امید بخشی در جامعه مخاطب

•  مطالبه گری از مسئولان برای توجه بیشتر به مناطق محروم

بنابراین امروز و در دهه چهارم انقلاب بیش از هر زمان دیگری نیازمندیم که در حوزه اقدامات اجتماعی، روحیه کار جمعی و توجه به هم نوع را در جامعه تقویت کنیم و آن گاه که این توجه و حمیت  جمعی پدید آید، بدون شک واژه هایی همچون «روستای محروم» و «منطقه محروم» هم از جامعه ما رخت خواهد بست. اما دریغ و افسوس که بیشتر روستاهایمان امروز انگار با محرومیت عجین شده است و شهرهایمان همچنان  به میزان برخورداری و محرومیت ساکنانش به دو قسمت «بالا شهر» و «پایین شهر» تقسیم می شود و انگار ما در خوابی عمیق فرو رفته ایم.

سید صادق غفوریان