یکی از گناهان کبیرهای که در قرآن کریم[1] و روایات به مجازاتهای شدیدی درباره آن اشاره شده است، رباخواری است.
در برخی روایات، پیشوایان معصوم دین؛ ربا را - با آنکه حد و مجازات جسمی مشخصی برای آن در نظر گرفته نشده - بدتر از زنای با محارم اعلام کردهاند:
1. پیامبر اکرم(ص) در سخنانی به حضرت علی(ع) فرمود: «در ربا هفتاد گناه است که آسانترین آنها مانند زنا با محارم در خانه خدا است. یک درهم ربا در نزد خداوند بزرگتر است از هفتاد بار زنا با محارم در خانه خدا».[2]
2. امام باقر(ع) فرمود: «یک درهم ربا نزد خداوند بدتر از چهل بار زنا کردن است».[3]
امّا چرا ربا در مقایسه با اعمال منافى عفّت قرار گرفته و حتی از آنها بدتر شمرده شده است؟
ممکن است از این نظر باشد که رباخوارى یکى از عوامل اصلى فقر و اختلاف طبقاتى است و میدانیم یکى از علل فحشاء، فقر و فشار اقتصادى است که سبب شکست جوانان در تشکیل خانواده و کشانیده شدن آنها به فساد است. اگر ریشه فقر خشکانیده شود لا اقل بخش مهمّى از فحشاء و فساد اخلاقى از میان خواهد رفت، آنها که مقدّمات فقر را در جامعه فراهم میسازند در فساد و انحرافات اخلاقى آن شریک و سهیماند، و عمل آنها گاه با چندین بار عمل منافى عفّت برابرى میکند.[4]
شاید خوردن مال حرام، بنیادی برای کارهای حرامی نظیر زنا باشد. به دیگر سخن؛ نقش سلامت جسم از هر جهت چه در قسمت بهداشت ظاهرى غذا و چه در جهت حلال بودن آن در فراهم آوردن فضایل اخلاقی عمدهترین نقش است، و بهداشت و سلامت جسم براى ایجاد نیروى «خودنگهدارى و خویشتندارى» و تقوا از علل مهمّ است، و تا انسان از سلامت جسم و غذاى حلال برخوردار نباشد، نمیتواند به مبارزه با دشمنان درونى و برونى برخیزد؛ لذا به سوی گناهانی مانند زنا کشانده میشود.
بنابراین، این دسته از روایات به روشنى و با صراحت و با تأکیدهاى متعدّد دلالت بر تحریم ربا دارند، و آنرا همردیف بزرگترین گناهان از نظر اسلام میشمرد (تا حدّ زناى با محارم و حتّى فراتر)، و با توجّه به گستردگى این روایات و لحن
شدید آنها اگر دلیلى بر حرمت ربا جز این گروه از روایات نبود کافى به نظر میرسید.
در همین راستا از نظر عمل هر چند میان انحرافات جنسى قوم لوط و انحرافات اقتصادى قوم شعیب، ظاهراً فرق بسیار بود، ولى هر دو در تولید فساد، در جامعه و به هم ریختن نظام اجتماعى و از میان بردن فضایل اخلاقى و اشاعه فساد با هم شباهت دارند.[5]
[1]. آل عمران، 130؛ بقره، 278 و 279.
[2]. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق: غفاری، علی اکبر، ج 4، ص 367، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1413ق.
[3]. اشعری قمی، احمد بن محمد بن عیسی، النوادر، ص 162، قم، مدرسة الإمام المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، چاپ اول، 1408ق.
[4]. مکارم شیرازى، ناصر، ربا و بانکدارى اسلامى، ص 22 - 23، قم، مدرسة الامام على بن ابیطالب(ع)، چاپ اول، 1380ش.
[5]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 9، ص 210، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.