ناگفته های لیلا حاتمی از پشت صحنه چند فیلم مهم کارنامه اش در گفتگو با ماهنامه اندیشه پویا:
حاتمی کیا در «ارتفاع پست» با واسطه با من حرف می زد و این برایم خوشایند نبود/ با پرستویی سر «شاعر زباله ها» خیلی لج شدم/زمان همکاری با کیمیایی احساس می کردم سر صحنه هیچکاکم
چه در اولین فیلم چه در صدمین فیلم فکر میکنم کار کردن با مهرجویی و نقشی مثل «لیلا» احتمالاً بهترین اتفاقی است که میتواند برای آدم بیفتد.
یکی از بهترین تجربههای من کار با علی مصفا بوده است. علی خیلی در کارهایی که با هم داشتیم حامی من بوده و من اوایل این را نمیفهمیدم و متوجه نبودم که او چه کار بزرگی میکند برای من.
موقع فیلمبرداری «ارتفاع پست» یادم هست آقای حاتمیکیا بیشتر حرفهایش را با واسطه میزد که این زیاد برایم خوشایند نبود. بیشتر تجربههای من سر فیلمبرداری «ارتفاع پست» تلخ بود. البته تلخ که میگویم از دید خودم است. من آدم سختگیری هستم. ممکن است مثلا موقع غذا یک نان اضافی میخواستهام و به من ندادهاند و من ناراحت شدهام. پس اجازه بدهید چیزی نگویم.
شاید من آدمی کینهای هستم… ولی واقعاً بعضی چیزها را نمیتوانم فراموش کنم. نمیتوانم بگویم این چیزها وجود نداشته است. از تلخیهای آن فیلم نمیخواهم چیز زیادی بگویم.
آقای حاتمیکیا توی این فیلم خیلی توجههای خاص هم به من کرد. مثلاً فیلم روی نمایی از چهرۀ من پایان میگیرد. من قدردان اینها هستم اما خاطرات بدم هم سر جایش است.
خیلی از بازیگردان بدم میآید. به جز «ارتفاع پست» یکبار هم توی «شاعر زبالهها» این تجربه را داشتم که آن هم خیلی تجربۀ بدی بود. آنجا هم آقای پرستویی بازیگردان بود و با ایشان هم خیلی لج شدم. اصلاً من از چیزی که آن وسط قرار بگیرد خوشم نمیآید. بازیگردان باید مکمل رابطۀ بازیگر با کارگردان باشد ولی در دو تجربهای که من داشتم بازیگردان بیشتر «مانع» رابطۀ بازیگر با کارگردان بود.
مدل کار آقای کیمیایی خیلی «شیک» بود. کسی توی صحنه داد نمیزد. خود آقای کیمیایی خیلی آرام حرف میزدند. هم با بازیگر و هم با عوامل دیگر صحنه. زمانبندی کارها خیلی دقیق بود و کارها خیلی منظم پیش میرفت. من اصلاً چنین تصوری از آقای کیمیایی نداشتم. اولین بار که برای بازی من را آماده کردند و با ماشین وارد صحنۀ فیلمبرداری شدم احساس میکردم سر صحنۀ هیچکاک هستم! صحنه وقار و سنگینی خاصی داشت توی کار آقای کیمیایی.
هم اصغر فرهادی و هم داریوش مهرجویی شما را رها میکنند در فضایی که امن است. هر دو نفر محدودهای برای بازیگر تعیین میکنند و شما را رها میکنند توی آن محدوده. این متفاوت است با اینکه بازیگر را رها کنیم به حال خودش.
اگر به فیلمی مثل «من» توجه نمیشود من دلیل آن را بیفرهنگی میدانم. تجربهای که در اکرانهای خصوصی فیلمها دارم باعث میشود که از این بیاعتناییها شگفتزده نشوم. راستش را بخواهید منتظر هوشمندی از طرف کسی نبودم.