جریان انقلابی و ضرورت بازسازی گفتمانی

 انتخابات 29 اردیبهشت با همه فراز و فرودهایش تجربه سیاسی ارزشمندی بویژه برای جریان معتقد به انقلاب اسلامی بود؛ این انتخابات بار دیگر ضرورت بازسازی همه‌جانبه گفتمانی جریان معتقد به انقلاب را ثابت کرد. به عقیده نگارنده 4 محور در این میان از اهمیت بیشتری برخوردار است که به بررسی آنها می‌پردازیم.

1-تغییر نگاه به عرصه اجتماعی

به نظر می‌رسد جریان انقلابی از ظرفیت‌های عرصه اجتماعی غافل بوده و این یک غفلت تاریخی است؛ عدم حضور جدی و موثر اجتماعی در قالب شکل‌دهی تشکل‌های مدنی، درک شرایط و مفاهمه از شرایط زیستی، دغدغه‌های عمومی و همچنین عدم شبکه‌سازی اجتماعی موثر در میان اقشار گوناگون و طبقات مختلف مانند فرهنگیان، زنان و کارگران به عنوان گروه‌های پیشرو اجتماعی، بی‌توجهی مطلق به شکل‌دهی سازمان‌های مردم‌نهاد و پویش‌های اجتماعی و تاثیرگذاری بر افکار عمومی از کاستی‌هایی است که باید هرچه سریع‌تر در جهت تصحیح آن گام برداشت، چرا که فقدان ساز و کارهای اجتماعی و مدنی مفاهمه میان نیروهای انقلابی و افکار عمومی را دشوار می‌کند.

2-تصحیح دوقطبی کاذب عدالت- آزادی

اگر بخواهیم آرمان‌های اصیل جمهوری اسلامی که در قانون اساسی نیز متبلور است را به‌طور خلاصه بیان کنیم اجمالاً باید گفت تحقق عدالت، آزادی و فضیلت ذیل شریعت مهم‌ترین آرمان‌ها و تعهدات جمهوری اسلامی در قبال ملت ایران است؛ حال چگونه می‌توان این مثلث به هم پیوسته را چندپاره کرد، دوقطبی کاذب عدالت و آزادی از متن تعارضات تاریخی فلسفه‌های سیاسی و جدال چپ و راست مدرن به ساحت سیاسی و اجتماعی ما رسوخ کرده و دمیدن در آتش این دوقطبی، عقلایی نیست، همچنانکه آزادی و عدالت؛ هیچ‌یک بدون دیگری محقق نمی‌شود. عدالت منهای آزادی در فرض تحقق که البته گفتیم فرض آن نیز چندان معقول نیست به استبداد منجر می‌شود و آزادی منهای عدالت نیز دروغ بزرگی است که تنها محصولش عوام‌فریبی است. بررسی ابعاد این موضوع فرصت مستقلی می‌طلبد و در این مقال نمی‌گنجد، لیکن مهم‌ترین مساله تصحیح نگرش جامعه به مقوله آزادی است. آسیب دیگری  که به نظر می‌رسد در انتخابات اخیر به طرز ناشیانه‌ای به آن دامن زده شد دوقطبی فقیر و غنی، نادیده انگاشتن بخش حداکثری جامعه یعنی طبقه متوسط و حرکات تبلیغاتی سطحی به جای نقد جدی نولیبرالیسم اقتصادی ویرانگری که توسط دولت‌های پس از جنگ بر این کشور تحمیل شده، بود.

3- ضرورت تدوین برنامه راهبردی اقتصادی و فرهنگی

متأسفانه جریان معتقد به انقلاب برنامه‌ای جامع، راهبردی و عملیاتی در حوزه اقتصاد و فرهنگ ارائه نداده است. در چارچوب نگاه کل‌گرایانه و سیستمی همه حوزه‌های حیات اجتماعی مانند حلقه‌های زنجیر به یکدیگر متصل بوده و حکم ظروف مرتبط را دارند اما به نظر می‌رسد یک کانون بحران نیز وجود دارد و آن مدل اقتصادی منحط مبتنی بر سرمایه‌داری پولی است؛ این مدل که در سال‌های گذشته به شکل کامل بر اقتصاد کشور سایه افکنده آثار ویرانگر و شومی دارد که همه مناسبات اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی را متأثر کرده است که در فرصت‌های پیش ‌رو به بررسی ابعاد آن خواهیم پرداخت. جریان انقلاب باید ضمن مشخص کردن موضع خود در قبال نولیبرالیسم اقتصادی به صورت شفاف، برنامه جامع خود را برای اصلاحات اقتصادی بویژه نظام پولی و بانکی به مثابه کانون بحران، ارائه داده و از سوی دیگر استراتژی خود را در حوزه فرهنگ عمومی، آزادی‌های عمومی و حقوق شهروندی مشخص کند.

4- ضرورت بازسازی اتاق فکر و رسانه‌ها

جریان معتقد به انقلاب اسلامی در عرصه سیاسی نتوانسته آنچنان که بایسته است از ظرفیت نخبگان حوزوی و دانشگاهی موجود ذیل گفتمان انقلاب استفاده کند و به نظر می‌رسد میان این عناصر و اتاق‌های فکر این جریان از یک سو و کانون‌های تصمیم‌ساز سیاسی فاصله افتاده است؛ از سوی دیگر جریان رسانه‌ای بویژه مطبوعاتی از ضعف‌های جدی رنج می‌برد. به نظر می‌رسد توجه به آسیب‌ها و اصلاح روش‌ها و راهبردها و در مواردی اصلاح بینش‌ها می‌تواند به موفقیت سیاسی- اجتماعی جریان انقلاب کمک شایانی کرده و افق پیش رو را روشن کند.