جهانگیر الماسی، متولد سال 1334 در تهران است وی فارغ التحصیل شیمی و حقوق و روابط بین الملل است و فعالیت هنریاش را از سال 1348 در اهواز و در عرصه تئاتر آغاز کرده و بازی در فیلم ریشه در خون سیروس الوند وارد سینما شده است. تشکیل گروه تئاتر آژیده با پرویز بشردوست توسط وی انجام شده است.
الماسی که چند سالی است از عرصه تئاتر دور شده بود، خرداد ماه امسال نمایشی با عنوان «بن بست» به نویسندگی سامان ناصری و طراحی و کارگردانی علیرضا مهران را در مجموعه تئاتر پایتخت به صحنه برده است. نمایش بن بست تنها دو روز است که در تئاتر پایتخت آغاز شده و الماسی در این نمایش هم بازیگر و هم مشاور کارگردان محسوب میشود.
در این نمایش بازیگران دیگری چون سیاوش خیرابی، رز رضوی، بهار محمدپور، رضا حسینی و علیرضا مهران ا ایفای نقش میکنند به منظور صحبت درباره این نمایش و حضور جهانگیر الماسی گپ و گفتی با وی ترتیب دادیم.
*لطفا درباره فعالیت های اخیر خود و در نهایت حضور در نمایش «بن بست» توضیح دهید؟
خیلی وقت است که هر کار میکردم تا کار جدیدی برای تلویزیون، سینما و تئاتر داشته باشم متأسفانه فراهم نمیشد و انگار مجوزی برای کار نداشتم بهرحال در خانه نشستن و صرف کتاب خواندن و چیز نوشتن بیشتر انسان را افسرده میکند چرا که ما اگر تولید نداشته باشیم با لُمپنها تفاوتی نداریم و در خانه نشستن تنها تبدیل به یک حافظه دیجیتال میشویم و این مقام انسانی نیست.
مطالعه و درک مفاهیم زمانی ارزش دارد که امکان انتقال آن وجود داشته باشد با اینکه در این نمایش من به عنوان بازیگر مشارکت جستم اما بهرحال انرژی مثبتی به من داد که حرکت کنم و بتوانم کارم را ادامه دهم و الان هم در صدد هستم یک نمایش دیگر کار کنم بازهم به وزارت ارشاد مراجعه میکنم تا بتوانم مجوز بگیرم و همینطور به تلویزیون هم مراجعه میکنم.
*با یک گروه جوان کار میکنید چه احساسی این امر به شما می دهد؟
من بیشتر به دنبال این بود که در متن یک گروه جوان قرار بگیرم حال و هوای آنها را دریابم و دنیا و پشت صحنهشان را بشناسم چون نگاهی که ما و نسل من دارد برای دوران دیگری است ما یک طور دیگر بودیم نسل جوان هم طور دیگری هستند حال من معتقدم جوانان ما بسیار پاک و شریف و ساده و خوب هستند و به این ایمان پیدا کردهام که ای کاش ارتباط این جوانان با نسل گذشته بیشتر برقرار باشد و داشتههای تجربی نسلهای قبل خیلی میتواند به جوانان کمک کند.
الان فرض کنید در همین مجموعه نمایشی که حضور یافتم در تماشاخانه پایتخت ، سه اجرا در آنجا میبینم مردم زیادی اینجا حضور مییابند خود دیدن این مردم و ارتباط برقرار کردن با آنها برایم خیلی جذاب بود هنرمندان جوان و جدید ما خواستهها و آرمانهایشان خیلی با دوران ما متفاوت است و متأسفانه باید بگویم که سیستم مدیریت فرهنگی کشور نتوانسته یک زمینه مساعدی برای رشد و پرورش قطعی و درونی بچهها آنطور که شایسته آن هستند فراهم کند و واقعا جوانان ما گلهای خودرو هستند، در هر دورانی خدا مردان و زنان خردمندی را بیامرزد که توانستند ژن فعالی ایجاد کنند که این گلها همیشه وجود داشته باشند.
من در خیابان قدم میزدم دیدم ریواس و کنگر میفروشند با خود فکر کردم که خدایا تو را شکر که این همه مردم در بهار هجوم میآورند که این گیاهان را بچینند اما الحمدلله باز هم اینها در کوهها وجود دارند و همان چند گیاه ادامه پیدا میکند واقعیت این است که انسانها مدیریت ندارند برای اینکه ریواس و این گیاهان همیشه کافی و وافی وجود داشته باشد. بی جهت هم نیست که در اعتقادات ایران باستان می گفتند انسانها از ریواس به وجود آمدهاند قبل از زرتشت ما را فرزندان ریواس میدانستند (با خنده)
*بعد از چند سال به عرصه تئاتر برگشتید؟
آخرین نمایش من چهار سال پیش «غبار» بود قبل از آن هم باز پنج سال پیش در «ژان گابریل بورکمن در تئاتر شهر حضور یافتم و قبل از آن هم حدود 15 سال پیش بود که کار کردم.
*بن بست درباره چیست؟
موضوع درباره یک خانواده است البته تفاسیر مختلفی از خانواده تا جامعه را میتوان در نظر گرفت. بهرحال یکی از اعضای این خانواده در شیوهای که به نظر خیانت یا دزدی میآید در یک مقطعی پولی را از پدر خانواده که در بازار کار میکرده دزدیده و به خارج فرار میکند بعد از سالها باز میگردد و هر چند پول را بیشتر کرده اما متوجه تخریبی که در درون خانواده مرتکب شده ، نشده و صرف برگشتن خود را حل مسئله میداند.
در نهایت علاوه بر مسائل مالی، وی به تخریب مسائل خانوادگی پرداخته است الان افرادی به این خانواده اضافه شدند که آنها متفاوت هستند و پدر در سیمایی که معامدانه از ساحت زیاد سنتی برای دو قطبی نشدن ماجرا رفتار میکند، تلاش کردیم مخاطب را به فکر واداریم تا تمام خانواده را به ارزشهایی که برای ایرانیان است واداریم بدون اینکه بدان رنگ و بوی دستهای و گروهی و فرقه ای و احزاب سیاسی بزنیم کار کردیم .
بحث هویت و یکپارچگی اینجا خیلی معنی پیدا میکند بنابراین تقابل بین دو تفکر سنت و مدرنیته اینجا مطرح میشود.
*نمایش از چه زمانی شروع شد؟
بله به تازگی شروع شده است من زمان خیلی کمی برای تمرین داشتم متأسفانه مشکلی از سوی تهیه کننده کار ایجاد شد، تهیه کننده تغییر کرد بعد از آن فرد دیگری فعال شد و ما به یک نوعی چون علاقه به کار داشتیم دور هم جمع شدیم و حتی بدون پول و درآمد کار را به انجام رساندیم. بازیگران نمایش خیلی بچههای خوبی هستند و خوشحالم که با این تیم کار میکنم.
*برای کارهای جدید چه برنامه ای دارید؟
من کاری برای سینما دارم ، یک فیلمنامه هم برای تلویزیون و یک نمایشنامه خارجی هم دارم که برای صحنه در نظر گرفتم بعد از ماه رمضان هر سه آنها را درنظر دارم که به نتیجه برسانم.
ممنون از وقتی که در اختیارمان گذاشتید.
من هم تشکر میکنم.