معلم و معلمی گل واژه ایثار و از خودگذشتگی و شغل ارزشمندی است که میان قشرهای مختلف جامعه از قداست و محبوبیت خاصی برخوردار است و همواره مورد احترام مردم است.
جوهره و جان مایه این شغل، مجموعهای از صفات متعالی انسانی مانند دانایی، توانایی و هدایت است.
معلم، آنچنان قداست و حرمتی به دنبال خود دارد که همواره جزو قابل اعتمادترین قشرهای جامعه است و مردم آنها را مأمن و ملجأ ارزشمندی در بزنگاههای زندگی میدانند.
آنها، اوج مهربانی و مهرورزی هستند و منادیان هدایت و روشنایی؛ تاریخچه کهن این شغل، گنجینه عظیمی از ایثار و از خودگذشتگی معلمان در نقاط مختلف است.
بسیاری از آنها در مسیر علم آموزی هر سختی و مرارتی را به جان میخرند و نمادهای شجاعت و ایثار آنها در اقصی نقاط این مرز و بوم به خوبی عیان است البته بسیاری از این فضایل اخلاقی و رفتاری معلمان در جامعه انعکاس پیدا نمی کند و بسیاری نیز هستند که هرگز حاضر به انعکاس ایثار خود در سطح جامعه نمی شوند.
نمونه عینی این پنهان کاری از سر تواضع و اخلاص، معلم شاغل در اداره آموزش و پرورش شهر جواد آباد از توابع شهرستان ورامین است که علیرغم پیگیریها و اصرار چند روزه برای انجام مصاحبه، حاضر نشد فداکاری و ایثار خود را که حکایت طاقتفرسای تدریس در یک مدرسه روستایی آن هم با پیمودن روزانه 120 کیلومتر با موتور و با آن همه مشقت و سختی است را روایت کند و در مقابل اصرار و ابرام ما برای انجام مصاحبه، بر اصول و اعتقادات قابل ستایشاش می ایستد و از بیان این حرکت ارزشمند، امتناع میکند و تنها پاسخ او این است که «بگذار اگر ثوابی است در پنهان نصیبم شود و شاید بتواند این حرکتم گره گشای اعمالم در آخرت باشد».
اگر نگاه کوتاهی به سالهای تحصیلی دور و نزدیک نظام تعلیم و تربیت بیندازیم؛ نمونههای بارزی را از این فداکاریها را مشاهده میکنیم. امروز در آخرین روز هفته معلم گوشهای از فداکاریهای حاملان دانایی و توانایی در مسیر خیر اندیشی برای آینده سازان کشورمان را روایت میکنیم.
****
«کاظم صفرزاده»، نمونهای از این فداکاریهاست. او در 12 آبان سال 93 معلم استان لرستان بود که بر اثر بارش باران و سیلابی شدن و هنگام انتقال یکی از دانشآموزان مدرسه عشایری شبانهروزی امام صادق(ع) که دچار حادثه و جراحت شدید در ناحیه پا شده بود، در راه درمانگاه و در مسیر انتقال، در تاریکی شب اسیر امواج خروشان سیل شده و جان خود را فدا کرد.
«بیبی رضیه میردهقان» و «شهین خسروی» دو معلم یزدی هستند که علم آموزی به دانشآموز نابینا و ناشنوا به نام «نازنین فاطمه»را با هر سختی به نحو مطلوب به سرانجام رساندند.
«حمیدرضا کنگوزهی»، معلم فداکار سیستان و بلوچستان مدرسه شهید رحیمی روستای نوکجو از توابع روتک شهرستان خاش در فروردین 95 هنگامی که به دلیل وزش باد شدید و در حالی که دیوار مجاور مدرسه در حال فرو ریختن بود، جان سه دانشآموز را نجات داد و خود، گرفتار آوار شده و درگذشت.
«سعید حاجیزاده»، معلم فداکار شهرستان جم از توابع استان بوشهر در خرداد سال گذشته به دانشآموزان دیالیزی کلیه خود را اهدا کرد.
«حسن امیدزاده»، معلم فداکار گیلانی در 18 بهمن سال 76 در حادثه آتشسوزی تعدادی از دانشآموزان را نجات داد و خود دچار سوختگی شدید شد.
«محمود رضا واعظینسب»، در اردیبهشت 1387 در نیشابور زمانی که تیر دروازه در حال افتادن بر روی دانشآموزان بود، از ناحیه سر ضربه دید و به دیار حق شتافت.
«علی بهاری»، معلم فداکار شهرستان گرمی در استان اردبیل در شهریور 92 برای نجات دانشآموز خود بخشی از کبد خود را اهدا کرد.
«معصومه خوش کام»، معلم تهرانی پس از عمل جراحی دیسک کمر و با داشتن شرایط جسمی نامناسب به کلاس درس رفت.
«مرتضی اصغری»، در تبریز 5 سال به خانه دانشآموزی در اهر رفت و دانشآموز بیمار را درس داد.
«نسرین کنعانی»، در اردیبهشت سال 1387 در روستای قزل عاشق ارومیه، هزینه جراحی دانشآموز یتیم خود را که از بیماری قلب رنج میبرد، پرداخت کرد و در دوران نقاهت، در خانه خود پذیرای او بود.
«ثریا مطهرنیا»، معلم کردستانی که نخستین بار، مادری یکی از دانشآموزانش که «سارا» نام داشت را پذیرفت و بعد از کمک به درمانش، امسال مادر نزدیک به 1100 «بچه» است که 270 نفر آنها بیمارند و بقیه تحت پوشش مؤسسه خیریه او قرار دارند.
«احسان موسوی»، معلم کرمانی است با هزینه شخصی خود دانشآموزی را که از ناحیه پا دچار شکستگی شده بود را به عرصه تعلیم و تربیت بازگرداند.
«فرخنده جعفری»، معلم قزوینی، هزینه تحصیل 2 دانشآموز را از دیپلم تا لیسانس متقبل شد.
«محمدعلی محمدیان»، معلم مریوانی در همراهی و همدردی با دانشآموزان سرطانی خود، سرش را تراشید.
«حمیدرضا نباتیان»، معلم ساروی که با وجود معلولیت و انجام هفت جراحی سنگین، با ویلچر سر کلاس حاضر شد.
نمونههای ذکر شده، تنها گوشهای از گذشت و ایثار جامعه فرهنگیان و معلمان فداکار این مرز و بوم است که در طی چند سال گذشته ظهور و بروز داشته است و باید بدانیم، این روحیه جوانمردی و مردانگی جزء لاینفک زندگی این مردان بی ادعای عرصه دانایی و علم آموزی است؛ نه حدی دارد و نه پایانی بر آن متصور است.
گنجینه گرانسنگ انسانیت در این قشر قابل احترام، همواره در همه دوران وجود داشته و دارد و آثار و برکات آن، در تار و پود جامعه، به ویژه نظام تعلیم و تربیت مشهود و ملموس است.