تاکید امیرالمومنین(ع) بر لزوم تربیت فرزند
امام علی (ع)در قسمتی از نامه 31 کتاب شریف نهج البلاغه به فرزند ارشد خود امام حسن (ع)می فرماید:
 
اى فرزند ، هنگامى که دیدم به سن پیرى رسیده  ام و سستى و ناتوانیم روى در فزونى دارد ، به نوشتن این اندرز مبادرت ورزیدم و در آن خصلتهایى را آوردم ، پیش از آنکه مرگ بر من شتاب آورد و نتوانم آنچه در دل دارم با تو بگویم یا همانگونه که در جسم،نقصان پدید مى آید ، در اندیشه ام نیز فتور و نقصان پدید آید یا پیش از آنکه تو را اندرز دهم ، هواى نفس بر تو غالب آید و این جهان تو را مفتون خویش گرداند یا تو چون اشترى رمنده شوى که سر به فرمان نمى  آورد و اندرز من در تو کارگر نیفتد . 
 
امام در ادامه می افزاید: دل جوانان نوخاسته ، چونان زمین ناکشته است که هر تخم در آن افکنند ، بپذیردش و بپروردش . من نیز پیش از آنکه دلت سخت و اندرزناپذیر شود و خردت به دیگر چیزها گراید ، چیزى از ادب به تو مى  آموزم تا با تمام تلاش ، به کارپردازى و بهره خویش از آنچه اهل تجربه خواستار آن بوده اند و به محک خویش آزموده اند ، حاصل کنى و دیگر نیازمند آن نشوى که خود ، آزمون از سرگیرى . 
 
امام ادامه می دهد:در این رهگذر ، از ادب به تو آن رسد که ما با تحمل رنج به دست آورده  ایم و آن حقایق که براى ما تاریک بوده براى تو روشن گردد . 
 
همچنین امام اول شیعیان در مورد تجربه گرفتن خود از گذشتگان می فرماید: فرزندم ، اگر چه من به اندازه پیشینیان عمر نکرده ام ، ولى در کارهاشان نگریسته  ام و در سرگذشتشان اندیشیده  ام و در آثارشان سیر کرده ام ، تا آنجا که گویى خود یکى از آنان شده ام و به پایمردى آنچه از آنان به من رسیده ، چنان است که پندارى از آغاز تا انجام با آنان زیسته ام و دریافته  ام که در کارها آنچه صافى و عارى از شایبه است کدام است و آنچه کدر و شایبه  آمیز است ، کدام . چه کارى سودمند است و چه کارى زیان آور . پس براى تو از هر عمل ، پاکیزه تر آن را برگزیدم و جمیل و پسندیده اش را اختیار کردم و آنچه را که مجهول و سبب سرگردانى تو شود ، به یک سو نهادم و چونان پدرى شفیق که در کار فرزند خود مى  نگرد ، در کار تو نگریستم و براى تو از ادب چیزها اندوختم که بیاموزى و به کار بندى .
 
امام در ادامه این بخش به فرزندش می فرماید: تو هنوز در روزهاى آغازین جوانى هستى و در عنفوان آن . هنوز نیتى پاک دارى و نفسى دور از آلودگى . مصمم شدم که نخست کتاب خدا را به تو بیاموزم و از تأویل آن آگاهت سازم و بیش از پیش به آیین اسلامت آشنا گردانم تا احکام حلال و حرام آن را فراگیرى و از این امور به دیگر چیزها نپرداختم . سپس ، ترسیدم که مباد آنچه سبب اختلاف عقاید و آراء مردم شده و کار را بر آنان مشتبه ساخته ، تو را نیز به اشتباه اندازد . در آغاز نمى  خواستم تو را به این راه کشانم ، ولى با خود اندیشیدم که اگر در استحکام عقاید تو بکوشم بهتر از این است که تو را تسلیم جریانى سازم که در آن از هلاکت ایمنى نیست . 
 
امام علی (ع)در ادامه می فرماید:بدان امید بستم که خداوند تو را به رستگارى توفیق دهد و تو را راه راست نماید . پس به کار بستن این وصیتم را به تو سفارش مى  کنم و بدان ، اى فرزند ، که بهترین و محبوبترین چیزى که از این اندرز فرا مى گیرى ، ترس از خداست و اکتفا به آنچه بر تو واجب ساخته و گرفتن شیوه  اى که پیشینیانت ، یعنى نیاکانت و نیکان خاندانت ، بدان کار کرده اند . زیرا آنان همواره در کار خود نظر مى کردند ، همانگونه که تو باید نظر کنى و به حال خود مى اندیشیدند،همان گونه که تو باید بیندیشى تا سرانجام ، به جایى رسیدند که آنچه نیکى بود ، بدان عمل کردند و از انجام آنچه بدان مکلف نبودند ، باز ایستادند . پس اگر نفس تو از به کار بردن شیوه آنان سرباز مى زند و مى  خواهد خود حقایق را دریابد ، چنانکه آنان دریافته بودند ، پس بکوش تا هر چه طلب مى کنى از روى فهم و علم باشد ، نه به ورطه شبهات افتادن و به بحث و جدل بیهوده پرداختن . پیش از آنکه در این طریق نظر کنى و قدم در آن نهى از خداى خود یارى بخواه و براى توفیق یافتنت به او روى آور و از هر چه تو را به شبهه مى  کشاند یا به گمراهیت منجر مى  شود ، احتراز کن و چون یقین کردى که دلت صفا یافت و خاشع شد و اندیشه  ات از پراکندگى برست و همه سعى تو منحصر در آن گردید ، آنگاه به آنچه در این وصیت براى تو ، بوضوح ، بیان داشته  ام ، بنگر و اگر نتوانستى به آنچه دوست دارى ، دست یابى و براى تو آسودگى نظر و اندیشه حاصل نیامد ، بدان که مانند شترى هستى که پیش پاى خود را نمى بیند و در تاریکى گام برمى  دارد . کسى که به خطا مى  رود و حق و باطل را به هم مى  آمیزد ، طالب دین نیست و بهتر آن است که از رفتن باز ایستد . 
 
اى فرزند ، وصیت مرا نیکو دریاب و بدان که مرگ در دست همان کسى است که زندگى در دست اوست و آنکه مى آفریند ، همان است که مى  میراند و آنکه فناکننده است ، همان است که باز مى  گرداند و آنکه مبتلا کننده است همان است که شفا مى  بخشد و دنیا استقرار نیافته مگر بر آن حال که خداوند براى آن مقرر داشته ، از نعمتها و آزمایشها و پاداش روز جزا یا امور دیگرى که خواسته و ما را از آنها آگاهى نیست . اگر درک بعضى از این امور بر تو دشوار آمد ، آن را به حساب نادانى خود گذار ، زیرا تو در آغاز نادان آفریده شده اى ، سپس دانا گردیده  اى و چه بسیارند چیزهایى که تو نمى دانى و اندیشه ات در آن حیران است و بصیرتت بدان راه نمى  جوید ، ولى بعدها مى  بینى و مى  شناسى .