فقها مى گویند: نماز قضاى پدر، بر پسر بزرگ، واجب است؛ آیا این حکم، منافات با آیه « وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى» ندارد؟ چرا باید گناه و تکلیف پدر را پسر بزرگ بر دوش بکشد؟. چرا این مسئله بر بقیه فرزندان (پسر و دختر) یا بر همه به صورت مشترک، واجب نشده است؟
در ابتدا توجه شما را به حکم شرعی در این باره جلب می کنیم:
همه مراجع: نماز قضاى پدر تنها بر عهده پسر بزرگ خانواده (بعد از فوت پدر) است. امّا اگر کس دیگرى هم به جا آورد، اشکال ندارد و رفع تکلیف از پسر مى شود. پسر بزرگ نیز مى تواند کسى را براى خواندن نماز پدر اجیر کند.
اگر پدر وصیت کند که از ثلث مالش براى قضاى نماز او اجیر بگیرند، پس از خواندن اجیر، قضاى نماز از عهده پسر بزرگ ساقط مى شود.[1]
این نکته نیز قابل ذکر است که برخی از فقها می گویند: وجوب قضای نماز بر پسر بزرگ تر فقط در صورتى است که وی به خاطر مرض و سفر، نتوانسته نماز و روزه اش را انجام دهد نه این که به خاطر نافرمانی و یا از روى بى مبالاتى آن ها ترک کرده؛ در روز قیامت، مؤاخذه و عذاب می شود و او نیز مانند بقیه مردم، در برابر اعمال خود، مسئول می باشد.
لذا در صورتى که پدر از روى بى مبالاتى نماز را ترک نکرده باشد، بلکه به علت مریضى یا فراموشى، این اتفاق افتاده باشد، خیلى جاى سؤال نیست؛ زیرا اداى چنین نمازى براى پدر، قطعاً جبران آن همه زحمت و حق پدر است.
اشکال عمده، صورتى است که پدر از روى عمد و بى مبالاتى، نماز را ترک کرده باشد که در این صورت، مى گوییم: این مسئله، یک تکلیف بر پسر بزرگ تر است؛ نه رفع تکلیف از پدر؛ تا گفته شود چرا وظیفه پدر را پسر باید بر دوش بکشد؟ بنابراین، پدر که از روى بى مبالاتى، نمازش را ترک کرده، در روز قیامت، مؤاخذه و عذاب مى شود و او نیز مانند بقیه مردم، در برابر اعمال خود، مسئول مى باشد و حتماً بازخواست مى شود و مورد عقوبت شدید واقع خواهد شد؛ حتى اگر پسر وى نمازهاى او را به جا آورد؛ زیرا این نماز، ربطى به آن نماز ندارد. آن نماز، تکلیف پدر بود که به جا نیاورده بود و این نماز، تکلیف پسر است؛ مانند بقیه تکالیف پسر. اگر از اول، خداوند به جاى هفده رکعت، سى و چهار رکعت نماز را در شبانه روز بر پسر بزرگ واجب مى کرد، آیا جاى اعتراض داشت؟ بنابراین، در قبال انجام این عبادت، خداوند، به پسر، ثواب و اجر عنایت مى کند؛ پس پسر، گناه پدر را بر دوش نمى کشد.
البته همان طور که انجام خیرات و صدقه دادن به نیت والدین، در حق آن ها مؤثر است، اداى نماز و روزه قضا نیز از باب فضل الهى، بى تأثیر در وضع آن ها در برزخ و قیامت نیست؛ ولى این قضیه، مسئله دیگرى است و هیچ گاه به طور کامل، جاى نمازهاى پدر را نمى گیرد.
اما این که چرا خداوند این تکلیف را بر دوش پسر گذاشته، علت ها و حکمت هاى گوناگونى مى تواند داشته باشد که به تعدادى از آن ها اشاره مى کنیم:
1- به جهت فرهنگ سازى احترام به والدین و فهماندن ارزش آن ها؛ این دستور اسلامى، نمایان گر عظمت و ارزش پدر و مادر است که در هیچ مکتبى جز اسلام، مورد توجه واقع نشده است. از این رو، قرآن کریم بعد از عبادت خداوند، احسان و احترام به پدر و مادر را مورد تأکید قرار مى دهد و مى فرماید:«وَقَضى رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً»[2]؛«و پروردگار تو مقرر کرد که جز او را مپرستید و به پدر و مادر (-(خود)-) احسان کنید».
احسان پسر بزرگ تر به پدر و مادر بعد از مرگ، در شمار مهم ترین و محبوب ترین چیزها نزد خداوند است. خداوند بعد از دستور به توحید که شالوده خلقت و هدف نهایى است، به احسان به پدر و مادر دستور مى دهد که این امر، نشان دهنده اهمیت و اولویت احسان فرزندان نسبت به پدر و مادر مى باشد.
2- یکی از علل وجوب قضای روزه و نماز پدر و مادر بر پسر بزرگ تر به خاطر زحمات و خیراتی است که پدر و مادر در حق فرزندانشان انجام داده اند. به طور معمول پسر بزرگ تر بیش ترین بهره را از لطف و حضور پدر می برد چرا که از نظر سنی زمان بیش تری از نعمت وجودی پدر و مادر بهره مند بوده است و از نظر محوریت در کارها و امور نیز بیش تر از خواهر و برادران کوچک تر از خود مد نظر قرار می گیرد.
3- به جهت فرهنگ سازى مدیریت پسر بزرگ تر نسبت به خانواده؛ به همین جهت در ارث نیز سهم او از بقیه متمایز است و در مقابل این تکلیف، پسر بزرگ تر از ارث بیش ترى برخوردار مى گردد؛ یعنى اموال اختصاصى پدر، مثل انگشتر، اسلحه، وسیله سوارى و... به پسر بزرگ مى رسند که در فقه اسلامى از آن ها به«حبوه» تعبیر شده است و این حکم، امروزه نیز جریان دارد؛ البته ثوابى که از ناحیه انجام آن نمازها و روزه ها به وى مى رسد، بسیار زیادتر از آن است که با ارزش آن ارث مازاد، مقایسه گردد.
وقتى خداوند مى خواهد مدیریت شخصى را جا بیندازد و فرهنگ سازى کند، تکلیف بیش ترى نیز بر دوشش مى گذارد؛ تا مدیریت او، توجیه پذیر باشد. به جهت اهمیت نماز و روزه و عدم رضایت خداوند نسبت به ترک آن ها؛ چه در صورت سهوى و چه در صورت عمدى؛ یعنى نماز و روزه آن قدر براى شارع مقدس مهم هستند که براى انجام آن ها و فهماندن این اهمیت، چنین احکامى را وضع کرده است؛ به طورى که حتى اگر انسان براى وضو، آب نداشته باشد و براى تیمم نیز هیچ چیزى که تیمم بر آن صحیح است، وجود نداشته باشد (فاقد طهورین باشد) باز فقها طبق روایات مى فرمایند: چنین شخصى نماز را ترک نکند و هرگاه امکان تحصیل طهارت برایش مهیا شد، با وضو مجدداً آن نماز را اعاده کند؛ یعنى خداوند، راضى به ترک نماز، حتى براى انسان بى طهارت نیست.
4- اگر نماز و روزه قضاى پدر بر همه فرزندان واجب مى شد، ممکن بود این مسئله مانند میراث مالى، مورد اختلاف ورثه گردد و در نتیجه، منجر به ترک آن شود. علاوه بر این، پر رنگ کردن مدیریت پسر بزرگ بعد از فوت والدین، مسئله مهم و حائز اهمیتى است و عدم وجوب آن بر دختران با توجه به عذرهایى که دارند، نوعى تخفیف در حق آنان است.
در پایان ذکر دو نکته نیز ضروری می نماید:
اول: پسر بزرگ تر مى تواند از ثلث میراث پدر و مادر، قبل از تقسیم آن، هزینه خواندن نماز و اداى روزه را جدا کند و شخص دیگرى را براى انجام آن، اجیر نماید و بدین سان، اگر مقدار آن زیاد باشد، مشکلى براى پسر بزرگ پیش نخواهد آمد.
دوم: سنجش وظایف نسبت به مزیت های صرف مادی و دنیوی از اشتباهاتی است که با روح معناگرا و آخرت محور دستورات الهی منافات دارد. ثوابی که از ناحیه انجام دادن نماز و روزه فوت شده پدر و مادر توسط پسر بزرگ تر به وی می رسد بسیار زیاد و برتر از آن است که بخواهد با ارزش انگشتری و سلاحی که به صورت مازاد بر سهم ارث پسر بزرگ تر میرسد مقایسه گردد. گذشته از این خیرات و برکات دنیوی و اخروی آن برای پسر بزرگ تر فراوان است.
پی نوشت :
[1] - توضیح المسائل مراجع، م 1394 و 1390، آیت الله نورى، توضیح المسائل، م 1390- 1393 آیت الله وحید، توضیح المسائل، م 1398- 1402 دفتر آیت الله خامنه اى.
[2] - اسراء (17)، آیه 23
کتاب پرسش ها و پاسخ های نماز، سید حسن موسوی (مرکز تخصصی نماز)