2 ساله بود که پدرش را از دست داد. آن زمان بود که مادر شد، نان آور خانه؛ مادری که روز و شبش را پشت دار قالی پشت سر می گذاشت اما درآمدی که به دست می آورد، کفاف هزینه های فرزندان قد و نیم قدش را نمی داد.
روزگار برای خانواده اش به سختی می گذشت. مادر باید شرایط را تغییر می داد اما توان این کار را نداشت و فرزندان او همه کوچک تر از آنی بودند که بتوانند به سر کار روند.
مادر در نهایت پس از گذشت چند سال از مرگ همسرش، تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی (ره) قرار گرفت.
سال ها گذشت، فرزندانش قد کشیدند. هر روز آنها بزرگ تر شده و خودش خمیده تر از قبل می شد اما امیدش به این بود، پسرانی دارد که می توانند پشت و پناه او باشند.
هر بار که به آنها نگاه می کرد، انگار در دلش قند آب می شود. پسری که زمان فوت همسرش 2 ساله بود، 42 ساله شده و عصای پیری او بود.
پسر آخر پیر زن یک روز اما تصمیم بزرگی می گیرد. تصمیم می گیرد که مادر پیر و همسر جوان و 2 فرزندش را به خدا بسپارد و مدافع حرم شود.
در تصمیمش مصمم بود، آنقدر مصمم که مادر و فرزندانش را به خدا سپرد و راهی سفری طولانی شد. سفری که ثمره اش برای او شهادت بود.
علی نظری از جمله مدافعان حرمی به شمار می آید که به درجه رفیع شهادت نائل آمده است.
او در تاریخ 26 مرداد 95 به شهادت رسیده است.
برای دیدار با مادر این شهید، به همراه سید پرویز فتاح، رئیس کمیته امداد امام خمینی (ره) راهی منطقه "قطب آباد" از توابع شهرستان جهرم استان فارس می شویم.
وارد خانه آنها که می شویم، مادر استقبال گرمی از ما می کند.
وی از روزهایی می گوید که همسرش را بر اثر تصادف از دست داده و مجبور شده به تنهایی علی و خواهر و برادرانش را بزرگ کند. روزهایی که حتی یادآوری آنها هم برایش دشوار است.
مادر شهید نظری در این دیدار می گوید: زمانی که همسرم را از دست دادم، 7 فرزند کوچک داشتم که در اوج جوانی باید از آنها نگهداری می کردم. خودم را به خدا سپردم و تنها از او مدد خواستم.
وی می افزاید: پس از مدتی که از مرگ همسرم می گذشت، تحت پوشش کمیته امداد قرار گرفتم. در کنار مستمری که از امداد دریافت می کردم خودم نیز به بافتن قالی مشغول شدم. فرزندانم را به سختی بزرگ کردم اما خوشحالم که با این شرایط، فرزندان صالحی تربیت کرده ام.
در بین صحبت ها، مادر دائم اشک می ریزد، انگار هر حرفی که می خواهد به زبان بیاورد، او را به یک خاطره دور می برد و توان صحبت کردن را از او می گیرد.
از آخرین سفر کربلایی می گوید که فرزند شهیدش او را همراهی کرده است. می گوید در آن سفر از خدا خواسته که هر چه صلاح فرزندانش است همان شود و اکنون شهادت، صلاح علی و افتخار خانواده آنها است.
مادر با بیان اینکه " هر روز و هر ثانیه فرزندم در کنار من است" می گوید: گمان می کنم که هر ثانیه علی در کنار من است. هر گاه که بیمار می شوم و یا هر بار که دلتنگ می شوم او را می بینم که در کنارم حاضر است.
وی با اشاره به اینکه از شهید علی نظری 2 فرزند به یادگار مانده است می گوید: علی دو فرزند 6 و 10 ساله داشت که پس از شهادتش هر لحظه بهانه پدر را می گیرند. گاهی نمی دانم به آنها چه بگویم و از خداوند تنها برای مادر آنها طلب صبر می کنم. من خودم با بی پدری فرزندانم را بزرگ کرده ام و به خوبی می دانم که چه سختی هایی پیش روی عروس من است.
پس از بیان این کلمات، نفس کشیدن برایش دشوار می شود. آنقدر گریه کرده که توانی برای صحبت کردن برایش باقی نمانده است. عکس فرزندش را بغل گرفته و با گوشه چادر سیاه رنگش، قاب آن را پاک می کند.
در این دیدار برادر بزرگ شهید نیز حضور دارد. وی با اشاره به مراجعه شهید علی نظری به کمیته امداد جهرم جهت ضمانت از 2 تن از مددجویان کمیته امداد برای دریافت وام می گوید: این طور که مددکاران کمیته امداد جهرم می گویند، شهید علی نظری چند روز قبل از شهادت به کمیته امداد مراجعه کرده و در شرایطی که به خوبی با درد آنها آشنا بوده است، درخواست می کند که ضمانت او را برای پرداخت وام به دو تن از مددجویان امداد بپذیرند.
برادر شهید نظری در رابطه با بخشی از وصیت نامه شهید می گوید: علی در بخشی از وصیت نامه اش اشاره کرده که مبلغی از بیمه عمر او به نیازمندان و افراد کم بضاعت اختصاص پیدا کند. او خودش سال ها قبل تحت پوشش امداد بود و می خواست پس از شهادتش از این طریق کمکی به این قشر کرده باشد.
در این دیدار سید پرویز فتاح، رئیس کمیته امداد امام خمینی (ره) نیز می گوید: امنیت امروز نظام در گرو شهیدانی است که برای دفاع از کشور و همچنین دفاع از آرمان های اسلام اقدام می کنند.
وی می افزاید: شهید علی نظری با وجود شرایط دشواری که در زندگی خود داشته به عنوان یک فرد داوطلب جهت اعزام به سوریه اقدام می کند و در نهایت نیز در مسیری که خود انتخاب کرده است به شهادت می رسد.