مصلی امام خمینی (ره) امروز میزبان مهمانانی عزیز بود. مهمانانی از تبار شهامت. مهمانانی که رنگشان به رنگ گل سرخ بود و بویشان به خوش بویی اسپند.
امروز مردم جمعشان جمع بود. جمعی برای وداع با مردانی با جنس ایثار و شهامت. پیر . جوان. زن و مرد....
امروز همه از این دیدار خوشحال بودند و البته محزون از وداع. اما از همه بیشتر مادرانی خوشحال بودند که میدیدند فرزندانشان شده اند شمع محفل. شمعهایی که سوختند تا یادمان نرود از تبار مردمان ایران اسلامی هستیم. ایرانی که درس ایثار و شهادت را به خوبی یاد گرفته است.
در میان جمعیت امروز نوای یا فاطمه بیشتر از همه شنیده میشد و هق هق مادران پا به سن گذاشته اشکهای جوانان را جاری کرده بود.
مادر مسنی که با صدای بلند نام شهیدی را صدا می زد و پسرش نگاهش به اشکهای مادر بود. شاید همین مادر سالیان قبل به اشکهای پدر و مادرش خیره شده که شهدای دفاع مقدس را تشییع میکردند.
عکس شهید حسن باقری هم امروز در دست مردم بود. او هم در کنار شهدای آتش نشان ایستاده بود. او هم آمده بود تا بگوید که ایثار، جهاد و شهادت در رگ و ریشه جوانان ما است و از نسلی به نسلی دیگر به ارث میرسد. شهدای حرم هم البته یادشان بود که خود را به این جمع برسانند. عکس آنها هم در کنار حسن باقریها و مصطفی احمدی روشنها و بهنام میرزاخانیها بود و همه شده بودند مدافعان وطن.
مردم امروز با حضوری پرشور و از سر شعور درست در سالگرد انقلاب بار دیگر با امام و شهدا و انقلاب تجدید عهد کردند که ما پشت کشورمان و فرهنگ زیبای ایثار و از خود گذشتگیمان هستیم.
امروز همه آتش نشان بودند. هرکسی با یک عکس از شهدا و نشانی از آنها میخواست به شهدا و خانواده آنها بگوید که مجاهدت امروز شما برای ما تا ابد زنده خواهد ماند.
در میان این جمعیت وفادار از همه زیباتر حضور جوانان آتش نشان بود که با همان لباس زیبای آتش نشانی به مراسم حال و هوای دیگری داده بودند. جوانانی که حرفشان این بود که مسیر را شما برای ما هموارتر کردید. این را از حرفهای یکی از آتشنشان ها فهمیدم که به دیگری میگفت بسیاری از دوستان و اقوامم به شغل آتش نشانی علاقه پیدا کرده اند و مایل هستند عضو افتخاری آتش نشانی شوند.
تشییع شهدای آتش نشان حال و هوایی داشت که انسان را آماده استقبال از فاطمیه میکرد...