امروز (26 دی 1395) سی و هشتمین سالگرد فرار شاه مخلوع از ایران است؛ فراری که دفتر سلطنت پهلوی ها و زندگی مردم ایران زیر سلطه قدرتهای استکباری جهان را برای همیشه فرو بست. این نخستین باری نبود که پهلوی دوم فرار را بر قرار ترجیح می داد اما اگر در سال 1332 با کودتایی سیاه، امریکا مهره دست نشانده خود را به کرسی حکومت بازگرداند در سال 57 دیگر نه جامعه پذیرای سلطنت بود و نه محمدرضا پهلوی و دار و دسته اش توان رویارویی با موج خروشان انقلابیون را داشتند. فرار شاه آغاز فصلی جدید در حیات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه ایران بود.
اردشیر زاهدی در کتاب " 25 سال در کنار پادشاه" می نویسد: "تقریباً ده روز قبل از رفتن (آیتالله) خمینی به ایران آقای پاکروان رئیس اسبق ساواک به من اطلاع داد که شاه میخواهد مملکت را ترک کند. او با اصرار از من میخواست تا شاه را تشویق به ماندن در ایران کنم و میگفت اگر شاه برود ارتش ماجرای 28 مرداد 32 را تکرار نخواهد کرد. من این مطلب را به شاه گفتم و او گفت: «ارتش! ارتش ممکن نیست به من خیانت کند! بعد که در خارج شنید قرهباغی اعلامیه بیطرفی ارتش را امضاء کرده است فوقالعاده عصبانی شد و تا مدتی قرهباغی را فحش میداد."
پهلوی دوم قبل از سوار شدن بر هواپیما که او را برای همیشه از ایران دور می کرد در مصاحبه ای کوتاه به خبرنگاران گفت: «مدتی است احساس خستگی می کنم و احتیاج به استراحت دارم. ضمناً گفته بودم پس از این که خیالم راحت شود و دولت مستقر گردد، به مسافرت خواهم رفت. این سفر اکنون آغاز می شود و تهران را به سوی آسوان در مصر ترک می کنم. امروز با رأی مجلس شورا ملی که پس از رأی سنا داده شد، امیدوارم که دولت بتواند هم به جبران گذشته و هم پایه گذار آینده ای موفق شود.»
فرح دیبا همسر شاه مخلوع ایران در خصوص فرار محمدرضا پهلوی در تاریخ 26 دی می گوید: "عزیمت اشک آلوده محمدرضا و من در 26 دی ماه 1357 انجام شد. دخالت امریکا در امور داخلی ایران به اندازه ای رسیده بود که دیگر حتی ما را هم در جریان امور قرار نمی دادند، مثلا ژنرال رابرت هایزر مدتها بود به ایران آمده و فعالیت می کرد در حالی که ما اصلا اطلاع نداشتیم. وقتی محمدرضا فهمید ژنرال هایزر در تهران است بیشتر مشکوک شد و به من گفت: به محض اخذ رای اعتماد توسط بختیار کشور را ترک خواهم کرد. ما در روزی که بختیار به مجلس رفته بود در فرودگاه بودیم و جریان مجلس را از طریق تلفن بی سیم گوش می کردیم."
روحیه دیکتاتوری، وابستگی محض و صد در صدی به بیگانگان، عدم اعتماد به نفس، خودشیفتگی مزمن، بی اعتقادی مذهبی، ناتوانی در اداره امور، فساد اخلاقی و همچنن اشرافیت و بی اعتنایی به مردم، مهمترین دلایل سقوط شاه مخلوع ایران شد. فراری که از سوی خاندان پهلوی"استراحت" خوانده شد درحالیکه گذر زمان ثابت کرد این استراحت همیشگی و پایان ناپذیر خواهد بود.
فرار پهلوی دوم بیش از دو سال دوام نداشت و سرانجام شاه مخلوع ایران در سن 61 سالگی و در 5 مرداد ماه سال 59 در قاهره مصر مُرد.