در میان مجموعه آثار علامه محمدتقی جعفری، به تناسب، بحث از زن و جایگاه او نیز شده است؛ اما آنچه در این مجال به دنبال آن بودیم، مکالمات و گفتوگوهای علامه با بزرگان و اندیشمندان ایرانی و غیرایرانی در مورد مقام زن و نگاه اسلام به اوست.
الفاظ، بار معنایی دارند و برای انتقال مفاهیم به کار گرفته میشوند. هرگاه لفظی را در معنایی به کار میبریم، یعنی اراده همان معنا را داشتیم و بر معنای آنچه بیان کردهایم، آگاهیم. "علامه"، به معنای کسی است که فراوان میداند؛ در تمام حوزهها و خصوصاً در حوزه دین. پس اگر کسی را "علامه" نامیدیم، یعنی جایگاه و شأن ویژهای برای او قائل شدهایم. علامه محمدتقی جعفری، از زمره این علامهگان است؛ علامهای مسلط بر دین و مشرف بر زندگی. علامه جعفری، فقیهی ذوالفنون، عارفی بصیر، ادیبی بلیغ و علامهای محاسب بود.
به جهت ذو ابعاد بودن علامه، نگاه او به دین و زندگی، شاید تفاوتهای اساسی با سایرین داشته باشد؛ تفاوتی که باعث میشود در میانه بحث فقهی، مثالهایی ادبی بزند و در عین مباحث عمیق عرفانی، تفسیر مثنوی بگوید و درعینحال همه حرفهایی که باید را بیان کند.
در میان مجموعه آثار علامه جعفری، به تناسب، بحث از زن و جایگاه او نیز شده است؛ اما آنچه در این مجال به دنبال آن بودیم، مکالمات و گفتوگوهای علامه با بزرگان و اندیشمندان ایرانی و غیرایرانی در مورد مقام زن و نگاه اسلام به اوست. آنچه در ادامه میآید، برگرفته از سه گفتوگوی علامه در این زمینه است.
- شما در مقابل این برداشتهای ناقص غرب درباره زن چه نظری دارید؟
علامه جعفری: نخست باید در نظر بگیریم که امروزه دیدگاه مغربزمین نه تنها درباره زنها با دیدگاه اسلامی متفاوت است، بلکه حتی آن شناختی که اسلام درباره انسان به طور عام (چه مرد و چه زن) دارد برای غرب مطرح نیست... لذا منظور ما دیدگاه امروزی جوامع غربی است که به جهت عوارض منفعتگرایی مطلق و هدونیسم (سرخوشی و لذتگرایی)، انسان را تا حد دندانههای ناآگاه ماشین درآورده و حیات و شخصیت و من و جان آدمیان را نه تنها از ارزش انداخته است، بلکه مورد انکار نیز قرار میدهد.
همانطورکه میدانید یکی از نتایج ویرانگر اینگونه دید درباره انسان، اعم از مرد و زن، متلاشی شدن خانواده و نابودی احساسات و عواطف عالی انسانی بود که سقوط اخلاق را به دنبال داشت. ...بنابراین اگر مغربزمین بخواهد درباره زن اظهارنظر کند، لازم است که نخست خود انسان را، چه مرد و چه زن، حداقل از روی مختصات ذاتی و عارضی او برای بشریت معرفی کند.
یک اشکال دیگر این است که مغربزمین معاصر درباره شناخت زن و بهطورکلی درباره انسان، اطلاعات اندکی در اختیار دارد و واقعاً درباره انسان از دیدگاه اسلام معلومات لازم و کافی ندارد. این یک قاعده کلی است که هر اندازه فاصله اقلیمی و فرهنگی و ایدئولوژی یک اظهارنظرکننده درباره موضوعات و مسائل طرف مقابل که از دیدگاه علمی و بررسیهای آن صاحبنظران به دور است، زیادتر باشد، از این اشتباهات و خطاها به طور فراوان به وجود میآید.
اما شخصیت زن از دیدگاه اسلام در قلمرو ارزشها، هیچگونه تفاوتی با مردها نداشته و در استعداد پذیرش فضایل عالی انسانی با همدیگر مساوی هستند. این حقیقت در دو مورد از آیات قرآنی صریحاً مطرح شده است: مورد اول سوره حجرات آیه ۱۳: «یا ایّها الناس انّا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا انّ اکرمکم عنداللّه اتقیکم؛ ای مردم، ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را تیرهها و قبایلی قرار دادیم، باکرامتترین و باارزشترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست»
مورد دوم سوره احزاب آیه ۳۵: «انّ المسلمین و المسلمات و المومنین و المومنات و القانتین و القانتات و الصّادقین و الصّادقات و الصّابرین و الصّابرات و الخاشعین و الخاشعات و المتصدّقین و المتصدّقات و الصّائمین و الصّائمات و الحافظین فروجهم و الحافظات و الذّاکرین اللّه کثیرا و الذّکرات اعدّاللّه لهم مغفره و اجرا عظیماً؛ مردان و زنان مسلمان، مردان و زنان مؤمن، مردان و زنان قنوتگیرنده (عبادتکننده به طور عام) مردان و زنان راستگو، مردان و زنان شکیبا، مردان و زنان خشوعکننده، مردان و زنان بخششکننده، مردان و زنان روزهگیر، مردان و زنانی که ناموس خود را حفظ میکنند و مردان و زنانی که به طور فراوان خدا را ذکر میکنند، خداوند برای آنان بخشش و پاداش بزرگی را آماده فرموده است». و میتوان گفت آیهای که صریحاً ارزش را بر مبنای ایمان و عمل صالح و اندوختههای ارزشی کردارها معرفی میکند، در این حقیقت صریح است که در هر دو صنف مرد و زن، ملاک حقیقی فضایل اخلاقی و معنوی است که با آزادی و تلاش به دست آوردهاند.
در آیه ۳۲ سوره نساء نیز چنین آمده است: «و لا تتمنّوا ما فضّل اللّه به بعضکم علی بعض‚ للرجال نصیب ممّا اکتسبوا و للنساء نصیب ممّا اکتسبن و اسئلوا اللّه من فضله انّ اللّه کان بکلّ شی علیماً؛ آن خصوصیتی را که خداوند به بعضی از شما در برابر بعضی دیگر داده است، آرزو نکنید. برای مردان از آنچه اندوختهاند، نصیبی است و برای زنان از آنچه اندوختهاند، نصیبی است و از فضل الهی که بخشاینده اختصاصات است، مسئلت کنید خداوند بر همه چیز داناست».
- آیا زنان مسلمان نقشی مؤثر در تمدن اسلامی داشتهاند؟
علامه جعفری: به نظر میرسد نقش زنان در تمدن اسلامی، هم به طور مستقیم و هم به طور غیرمستقیم جدی بوده است، البته منظور از تأثیر غیرمستقیم، آن نیست که وجود زنها نقشی ثانوی در تمدن داشته است، بلکه همانطور که میبینیم تلاشها و فداکاریهای آنان در آماده کردن امکانات و زمینههای خانوادگی و تعلیم و تربیت فرزندان به انگیزگی معتقدات اسلامی، بسیار فراوان بوده و حتی در آن مورد که مادران در این جریان مسامحه میکردهاند، به عنوان اینکه آنان از انجام وظیفه مادری کوتاهی کردهاند، مورد توبیخ قرار میگرفتهاند و بالعکس، در صورت انجام این وظیفه مذهبی، مورد تحسین و تمجید بودهاند، و اما نقش زنان در تمدن اسلامی هم به طور مستقیم اساسیترین نقش زنها در تمدن اسلام از مسیر علم و ادب و فرهنگ به معنای عام آن بوده است.
ما در کتاب «اعلام النساء فی عالمی العرب و الاسلام» در پنج مجلد تألیف «عمررضا کحاله»، در حدود سه هزار شخصیت زن را میبینیم که از طرق مختلف از عناصر فرهنگ اسلامی در تمدن بزرگ اسلام شرکت کردهاند و نیز کتابهایی مانند «بلاغات النساء و سیرالسالکات المؤمنات الخیرات» تألیف «ابوبکر الحصنی» و غیرذلک روشنگر این مطلباند.
عبدالرحمن جامی در کتاب نفحاتالانس... و شیخ ابوعبدالرحمن سلمی صاحب کتاب «طبقات المشایخ» درباره احوال زنهای عابده و عارفه، کتابی مستقل نوشته و شرح احوال بسیاری از ایشان را در بیان آورده است. و اگر بخواهیم مقالات و فصولی را که در ترجمه و تحقیق و بررسی زنها و تأثیر آنان که در فرهنگ پویا، هدفدار و تمدن ژرف اسلامی تأثیر داشتهاند مطرح کنیم، قطعاً بیش از دهها هزار شخصیت زن در طول قرون و اعصار مشاهده خواهیم کرد. در اینجا این نکته را متذکر میشویم که تکلیف حیاتی مدیریت آشیانه خانواده که عمدتاً به عهده زنها بوده است، مانع آن شده که نتایج کارهای فرهنگی آنان نظرها را به خود جلب کرده و رسماً در کتابها و دیگر آثار نقل شود.
- به نظر شما محبت و عشق میان زن و مرد، اصیل و دارای جنبه هدفی است یا تنها وسیله اشباع غریزه جنسی است که در مقدمه پدیده با اهمیت توالد و تناسل به جریان میافتد؟
علامه جعفری: ... ممکن است بگوییم محبت نیازی به تعریف منطقی ندارد، زیرا مفهوم آن یک امر بدیهی است؛ درصورتیکه عشق به شدت پیچیدگی که دارد، غیرقابل تعریف است.
پیچیدگی از آن جهت که عشق یک محصول کیفی از اشتیاق وصول در حد اعلا به معشوق است که بالاتر از آن قابل تصور نیست، این اشتیاق همه روابط تداعی معانی و تجسیمها و اندیشهها و تصورات و ارادهها را در استخدام خود قرار میدهد. شدت اشتیاق گاهی به حدی است که عاشق، معشوق خود را عنصر شخصیت خود تلقی میکند که محبوبتر از آن چیزی در عناصر شخصیت خود نمیبیند... .
محبت و مودتی که خدا میان زن و مرد قرار داده است، یک حقیقت اختصاصی است که میان هیچیک از آن دو و دیگر واقعیات امکانپذیر نیست. ممکن است علت اصلی این محبت و مودت مربوط به ضروریبودن تحقق بقای نسل آدمی باشد که به مقتضای حکمت متعالی خداوندی به وجود آمده است. این کشش و جذبه شگفتانگیز را خداوند سبحان جزو آیات الهی معرفی کرده و در آیه ۲۱ سوره روم میفرماید: «و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها و جعل بینکم مودّه و رحمه انّ فی ذلک لآیات لقوم یتفکّرون؛ و از آیات خداوندی است که برای شما از نفوس خود شما همسرانی آفریده است که به وسیله آن آرامش پیدا کنید و میان شما مهر و محبت و رحمت قرار داده است، قطعاً در این جریان شگفتانگیز، آیاتی است برای مردمی که میاندیشند».
با نظر به منشأ اصلی این محبت و مودت که یک امر ذاتی برای به راه انداختن تناسل است، باید گفت از حوزه ارزشها بیرون است، زیرا اگر هم محبت مزبور تصاعدی داشته باشد، بالاخره از یک عامل ضروری سرچشمه میگیرد و اختیار، که بدون آن پدیدهها و فعالیتهای بشری بهرهای از ارزش ندارند، در این مهر و مودت دخالتی ندارد و جریان خام و یکبعدی آن در همه جانداران وجود دارد. بنابراین مهر و محبت و مودت عالی و تصعیدیافته مرد به زن یا زن به مرد، از موقعی شروع میشود که از مجرای ضرورت تناسل بالاتر رفته و به عنوان یک انسان دارای مزایای اخلاقی و فرهنگی والا پذیرفته شود. ...
- آیا به نظر شما زن هم میتواند مانند مرد موفق به عرفان والا شود یا خیر؟
علامه جعفری: آری. افراد زنهای عارفه در تاریخ اسلام فراوان بوده است. عبدالرحمان جامی در کتاب نفحاتالانس... میگوید: هر آنچه از این اشخاص به نام مردها ذکر کردیم، بعضی از آنان زن هستند، ولی نام مردان در این موارد غلبه دارد. ...محیالدین ابنعربی نیز از چند نفر زنان عارفه نام برده است: مریم بنت محمد بن عبدون که با ابنعربی ازدواج کرده است، شمس امالفقراء، امالزهرا دراشبیلیه، گلبهار مشهور به سنت غزاله، روحالقدس.
باتوجه به معنای عرفان چه در قلمرو نظری و چه در قلمرو علمی، نمیتوان صنف زنان را از این نعمت الهی مستثنی ساخت؛ زیرا همانگونه که تاریخ اسلامی تعداد بسیار قابل توجهی از زنان را نشان میدهد که از حکمت و عرفان نظری برخوردار بودهاند. همچنین افرادی فراوان از شخصیتهای زن بیان میکنند که از عرفان عملی بهرهمند بودهاند.
... نهایت امر، صنف زنان پس از ازدواج به جهت تکالیف حیاتی آشیانه خانوادگی از فرارفتن به مقامات عالی عرفان و حکمت ناتوان میشدند، درعینحال عدهای قابل توجه از آنان با احساس به اینکه عمل به تکالیف اداره اعضای خانواده نیز شعبهای از عرفان نظری است، لذا به مسیر خود ادامه میدادند.
- آیا اسلام در نصف قرار دادن ارث زن با مرد در حق زن کوتاه نیامده است؟
علامه جعفری: بدان جهت که عمده گردونه اقتصاد با نیروی عضلانی و فکری مردها به حرکت در میآید و در این مسیر، همواره مردها هستند که تحت فشار عوامل خردکننده اقتصاد، انرژیهای فکری و عضوی خود را مستهلک میکنند و از طرفی دیگر مخارج عالیه به طور اکثریت بهعهده مردهاست، لذا سهمیه ارث مرد در چند مورد (نه در همه موارد) از زن بیشتر است. از طرفی دیگر زن به جهت عوامل جنسی خود و همچنین دوران قاعدگی و بارداری نمیتواند در تولید و دیگر جریانات اقتصادی شرکت کند، مخصوصاً از جهت ضرورت تربیت عاطفی و احساساتی کودکان و نوجوانان، مجبور است مخارج او از ناحیه مرد تأمین شود که در اصطلاح فقه اسلامی آنرا نفقه میگویند (1).
- در کشورهاى اروپایى، حق زن و مرد را یکى مىدانند، ولى از نظر حقوقى و قانونىِ اسلام، اینگونه نیست؛ زن، نیازمندِ حمایتِ همیشگىِ یک مرد است؟!
علامه جعفری: زن و مرد داراى تمام صفات ارزشى یکساناند... از آنجاکه اسلام برای خانواده و تشکیل خانواده اهمیت فراوانى قایل بوده و به عنوان یک اصل بدان سفارش شده است، ما زن را زیربناى خانواده بهشمار مىآوریم و براى مادر ارزشى بسیار قایلیم. در نگاهها و آغوش گرفتنهاى مادرى، عواطف نهفته است. یک مرد نمىتواند نگاه مادرانه معنادارى براى فرزندش فراهم کند. به قول برتراند راسل: «فرزندى که در دامن مادر بزرگ نشود، براى جنگیدن خوب است».
بنابراین، بنده معتقدم زن طعم حیات را مىچشد، ولى مرد آن را درک مىکند. آنگونه که مادر طعم حیات را مىچشد، مرد آن را نمىچشد. اینکه در غرب [و دنیاى امروزى مىبینیم] انسانها از یکدیگر بیگانهاند و انسان تنهاست، دلیل عمده آن، متلاشىشدن بنیانهاى خانوادگى است. نیچه جملهاى به این صورت دارد: «در امر خلقت، وظیفه و سهم زن، بیش از مرد است، زیرا زن به فرمان خلقت بیشتر از مرد تسلیم است. اگر مردى بگوید من هم مثل زن تسلیم خلقت هستم و در اطاعت فرمان خلقتم، به شرافتم قسم، یا دروغ مىگوید، یا مرد نیست».
در طول تاریخ، کتابهاى فراوانى درباره زنان دانشمند نوشته شده است؛ درحالىکه در غرب، در دو سه قرن اخیر بوده که بحث حضور زنها در اجتماع مطرح شده و بر سر کار و در گردونه اشتغال آمدهاند. در میان مسلمانان، از آغاز بروز اسلام، زنان در دانشهاى پرستارى، طبابت، فقه، اصول و فلسفه کار کرده، موفق نیز بودهاند؛ ضمن اینکه اصول خانواده را نیز حفظ مىکردهاند (2).
- نظریات شما درباره موجودیت روحی صنف زن چیست؟
علامه جعفری: تا آنجا که مطالعات لازم درباره زن اجازه میدهد، ما با دو مسأله بسیار با اهمیت روبهرو هستیم. یکی اینکه تحولی را که شناسایی و ارزیابی شخصیت زن در امتداد تاریخ به خود دیده است، در صنف مرد نمیبینیم. ... دوم اینکه آیا میتوان درباره شناسایی و ارزیابی زن به یک نظریه قاطعانه و جمله نهایی رسید یا نه؟
اما درباره مسأله اول، تحولات حاکمه درباره موجودیت زن، یک جریان تاریخی بوده که ناشی از خصوصیتهای عارضی مانند برتری قدرت و اختصاصات جغرافیایی و روابط و مسایل اقتصادی و چگونگی ارزیابی سیستم خانوادگی و پدیدههای اخلاقی و عقیدتی به طور عموم بوده است. جدا ساختن شخصیت انسانی زن از مرد، و سپس آنرا به عنوان یک حقیقت دیگر در مقابل مرد بر نهادن، به هیچ اصل اساسی تکیه نمیکند.
- اگر به نظر حضرتعالی آن همه دگرگونیها در تلقی موجودیت زن، اصل اساسی نداشته است، پس چه علت داشته است که خصوصیات تلقیشده زن آن همه پایدار و منشأ اساسی موقعیتهای متنوع برای زن بوده است؟ آیا به نظر شما مشاهده این پدیدههای ریشهدار درباره زن نمیتواند اساسیبودن اصل جدایی دو صنف مرد و زن، از یکدیگر بوده باشد؟
علامه جعفری: ما با داشتن مدارک تاریخی کافی با اینکه از دورانهای باستانی، تساوی انسانها از موقع تولد در اندیشه مردم کم و بیش وجود داشته است، موافقیم. ...پس میتوانیم این قضیه را بپذیریم که سقوط و اعتلاهای شخصیت زن در مقابل مرد در تاریخ، مستند به یک اصل ضروری نبوده است.
مسأله دوم؛ آیا میتوان درباره شناسایی و ارزیابی زن، به یک نظریه قاطعانه و جمله نهایی رسید؟ باز در پاسخ این مسأله، به آن تحولات عارضی که درباره صنف زن گفتوگو کردیم، اشاره میکنیم، زیرا همان تحولات است که موجب تفکیک و استقلال این مسأله، درباره زن شده است، اما از نظر واقعبینی، سؤال را باید اینطور مطرح کنیم که آیا میتوان درباره شناسایی انسان به طور کلی و ارزیابی آن به یک نظر قاطعانه و جمله نهایی رسید یا نه؟ بنابراین مسأله دوم یک مسأله جداگانهای نیست که در مسایل علوم انسانی جای مخصوصی برای آن باز کنی.
- آیا منظور استاد معظم این است که دو صنف مرد و زن هیچ تفاوتی ندارند، و تفاوتهای مشهود تاکنون ساختگی بوده است؟
علامه جعفری: هرگز من چنین نظریه خلاف محسوسی نمیتوانم داشته باشم. بلکه مقصودم از تساوی زن و مرد، تساوی در شخصیت انسانی آن دو صنف است. ...این اصل تساوی را عظمتها و سقوطهایی که در هر دو صنف دیده میشود، اثبات میکند. ...شخصیت واقعی انسانی، از موقعی منعقد میشود که هدف عالی حیات برای او مطرح شود. و آنگاه عمل به بایستگیها و شایستگیهای لازم، در وصول به آن هدف عالی، نیروی حرکت به او ببخشد.
در به دست آوردن این شخصیت واقعی هیچ تفاوتی میان مرد و زن وجود ندارد و ملاک ارزش آدمی هم فقط و فقط وابسته این شخصیت است.
...آیات فراوانی در قرآن وجود دارد که مسیر این دو صنف را رو به منزلگه لقاءالله متحد، گوشزد میکند، وقتی که میخواهد اوصاف عالی انسانی را از عبودیت واقعی و کردارهای شایسته و مقتضیات ایمان، بیان کند، گاهی به طور عموم و گاهی صراحتاً الفاظ مذکر و مؤنث را با هم به کار میبرد، مانند: «و المؤمنین و المؤمنات و القانتین و القانتات...»
بنابراین ما در بررسی مقایسه مرد و زن اختلافات طبیعی و فیزیولوژیکی و زوالی را اگرچه به عنوان سرمایه معظم تلقی کنیم و بگوییم آن سرمایه در صنف مرد بیشتر است، دلیل ترجیح مرد بر زن از نظر ملاکات ارزشی نخواهد بود. مگر در خود صنف مرد همین اختلافات وجود ندارد؟ ...
بنابراین وقتی که میگوییم موجودیت زن دارای احساس نیرومند و موجودیت مرد دارای قدرت انتزاع کلیات و تطبیق آنها به مورد و توانایی بیشتر برای تجرید رویدادهاست، مانند این است که میگوییم پروتون فلان خاصیت را دارد، و الکترون فلان خاصیت را. هیچیک از دو خاصیت طبیعی برای صاحبش ارزشی را جلب نخواهد کرد، مگر از آن موقع که به عنوان وسیلهای در هدفگیریها به کار بیفتد. پس در حقیقت نیروها و مزایای متفاوت زن و مرد مادامی که خود آن پدیدهها مطرح است، چیزهای بیطرفی هستند و بیرون از منطقه ارزشمند، و اختلافات محدودی که زن و مرد از نظر حقوق اسلامی دارند، ناشی از عوامل فوق است که به موجب کوچکترین ارزش انسانی برای هیچیک از طرفین نیست.
- بنابراین، اختلاف حقوقی زن و مرد در فقه اسلامی نمیتواند تعیینکننده ارزش برای هیچیک از طرفین بوده باشد؟
علامه جعفری: یقیناً چنین است، و این اختلافات چنانکه گفتم مقداری مربوط به اختلاف طبیعی دو صنف، و مقدار دیگر مربوط به موضوع تشکیل سیستم خانوادگی است، که بدون آن بشر از خود و دیگران بیگانه به بار میآید؛ چنانکه در بعضی از کشورهای به اصطلاح پیشرفته میبینیم (3)
پینوشت
1. گفتوگو با روژه گارودی، سال 1365؛ پایگاه اطلاعرسانی حوزه نیوز.
2. گفتوگو با ناکانیشى، مجموعه آثار، ج4، ص563ـ561.
3. سایت حوزه نت.