درگذشت منصور پورحیدری باعث شد تا چهره خیلی از استقلالیها در مراسم تشییع و خاکسپاری وی اندوهگین و از ته دل ناراحت شود. صمد مرفاوی یکی از شاگردان خلف مرحوم منصور پورحیدری بود که به گواه اکثر کارشناسان فوتبال از مربیان پاک این مملکت به حساب میآید. فردی که بدون اغراق پورحیدری را از ته دل دوست داشت و بدون دوربین و عکاس شبانه به عیادت مربی سابقش میرفت و جویای احوالش میشد. هر چند خیلیها برای عیادت بارها و بارها با عکاس به عیادت اسطوره باشگاه استقلال رفتند اما مرفاوی نه تنها این کار را نکرد بلکه سعی کرد در حساسترین شرایط زندگی پورحیدری خودش را از رسانهها فراری بدهد.
پورحیدری به عصا رو زد به مردم نه!
مصاحبه را از اتفاق تلخی که برای فوتبال ایران رخ داده، شروع کنیم.
همه میدانند که آقای پورحیدری بیمار بود و زمانی که در خانهاش به زمین خورد و صورتش آسیب دید مشخص شد که بیماری او جدی است. خدا بیامرز سختیهای زیادی را میگذراند و به خاطر نجابت و محجوبیتش بود که همه او را دوست داشتند. این اواخر دیدید که با عصا به تمرین میآمد ولی به هیچ کسی رو نمیزد. مرحوم پورحیدری از یک چوب برای رفت و آمدش استفاده میکرد اما از انسانهای اطرافش نه. او دوست نداشت کسی را اذیت کند و انسانی صادق و بیریا بود و شرافتمندانه زندگی کرد و همینگونه هم از دنیا رفت.
*هنوز هم شاگرد منصورخان هستم
اما خیلیها هنوز این موضوع را باور نکردند.
این رسم روزگار است. انسان روزی به معبود خویش بازمیگردد. من هنوز هم شاگرد منصور خان هستم و به این موضوع افتخار میکنم. واقعا در این فوتبال و این شرایط خیلی مهم است که یک نفر مربیاش را دوست داشته باشد. فکر نمیکنم بازیکنی را سراغ داشته باشیم که بگوید منصور پورحیدری را دوست نداشت. زمانی که من به استقلال آمدم جوان بودم ولی بودند بازیکنانی که قبل از آمدن من با آقای پورحیدری همکاری میکردند و وقتی اسم او را صدا میکردند از ته دل به او میگفتند «منصورخان». البته یک افتخار دیگر هم به کارنامه زندگی من اضافه شده است.
*با چند قهرمانی غروری در او ندیدم
چه افتخاری؟
اینکه قبلا شاگرد پرویز دهداری بودم. این از خوششانسی من است که با مربیانی کار کردم که درجه یک بودند. منصور پورحیدری هم درجه یک بود. او چند بار قهرمان شد ولی مغرور نمیشد. این همه باخت ولی سرخم نکرد. برای موفقیت استقلال با کسی شوخی نداشت. او اگر چه لقب پدر را گرفت اما یک فرمانده مخلص بود. کاری نداشت چه کسی مربی است و چه شخصی مدیرعامل یا عضو هیأت مدیره. مهم برایش استقلال بود و بس. نه اهل زد و بند بود و نه خبرنگاری با خودش داشت. سالم کار میکرد و سیاهبازی و دروغ نداشت. خانواده او هم وقتی میدانستند او چقدر استقلال را دوست دارد زیاد در کارش دخالت نمیکردند. فقط امیدوارم که ما ذرهای از پورحیدری یاد گرفته باشیم و به هم احترام بگذاریم. فوتبال تمام میشود و دیدید که برای او هم تمام شد اما چه عزتی برایش خرج کردند.
*پورحیدری اجازه نداد به کشاورز بروم
خاطره خاصی از او دارید؟
تا دلتان بخواهد. تمام قهرمانیهایی که به دست آوردیم به خصوص در آسیا خاطره است اما خاطره جالبی دارم از زمانی که باشگاه کشاورز میخواست تمام ستارههای فوتبال ایران را جمع کند. آنها به دنبال بازیکنان نامی استقلال و پرسپولیس بودند و اتفاقا یکی از بازیکنان مدنظرشان من بودم. حتی یادم هست جواد زرینچه و یکی دو نفر دیگر زمانی که هنوز حواس منصور خان جمع نبود به کشاورز پیوستند. در اواخر فصل بود که من به اهواز رفته بودم. دوستی در اهواز دارم با نام علی بنداران که اتفاقا دوست مشترک من و پورحیدری بود. او شنیده بود که من میخواهم به کشاورز بروم و به همین علت بدون اینکه من در جریان باشم با پورحیدری تماس گرفت و ساعت پرواز برگشت من به تهران را لو داد. او حتی به پورحیدری گفته بود که اگر صمد به تهران برسد مستقیما به باشگاه کشاورز میرود. من صبح سوار هواپیما شدم و وقتی به فرودگاه رسیدم به یکباره از در خروج منصور پورحیدری، پرویز مظلومی و شخصی به نام عباس مقدم که دوست پورحیدری بود را دیدم.
*به جای باشگاه در خانه خودم با من قرارداد بستند
واکنشتان چه بود؟
هاج و واج مانده بودم که آنها اینجا چه کار میکنند. پورحیدری با همان چهره جدی و با ته خندهای گفت: بیا برویم! من که جرات حرف زدن نداشتم زبانم قفل شد و شاید باور نکنید مستقیما من را به خانه خودم بردند و همانجا با من قرارداد امضا کردند. هوادار استقلال و مردم باید این چیزها را بداند. من بهترین پیشنهاد را از کشاورز داشتم ولی آنقدر استقلال برای پورحیدری مهم بود که تا فرودگاه آمد و بازیکن را در استقلال نگه داشت. حالا من از شما میپرسم کدام مربی را سراغ داری که برای بازیکنش به فرودگاه برود؟ او وقت میگذاشت برای استقلال چون دوست نداشت تیمی که در آن کار میکند ضعیف شود. وگرنه من که کسی نبودم. شاید شما از پرویز مظلومی هم بپرسید او این خاطره را برایتان بازگو کند. او یکی از پرافتخارترین مربیان ایران بود که چند قهرمانی در کارنامه داشت اما به خاطر من آمد و اجازه نداد استقلال را ترک کنم.
*منصورخان به هیچ بازیکنی تو نگفت
البته جدیت و خصیصههای اخلاقی او هم مثالزدنی بود.
دقیقا. من اهل چاپلوسی نیستم و اصلا دوست ندارم خودم را عزیز کنم. اما در این سالهایی که شاگرد پورحیدری بودم یک بار ندیدم او به بازیکن بگوید «تو». مدام از کلمه شما استفاده میکرد و آنقدر ادب و شخصیت داشت که هیچ وقت به بازیکن حرف بدی نمیزد.
*کاش مردم بیشتری برای بدرقه پورحیدری میآمدند
مراسم تشییع پیکر او را چطور دیدید؟
انتظار داشتم مردم بیشتری به ورزشگاه بیایند. انتظار دیگرم این بود که هماهنگیهای بهتری انجام میشد. مراسم ساده بود و کاش میشد یک جایگاه مناسب تهیه میکردند هر چند مشخص نبود که مراسم تشییع از کجا قرار است آغاز شود. این بینظمیها همیشه وجود دارد ولی خدا را شکر که در حضور دوستدارانش تشییع شد. پورحیدری خدمات زیادی به این فوتبال کرد و مراسم او هم باید خیلی بهتر برگزار میشد. این روزها همه اسم میگذارند که منصور خان پدر استقلال است. درست که او پدر استقلال است ولی نباید از کارهایش به راحتی گذشت. من گله زیاد دارم به خصوص از خودمان در استقلال اما حرف زدن فایده ندارد و چرا باید با حرفی که سرانجامی ندارد دیگران را آزرده خاطر کنم. اما جا دارد تشکر ویژهای از دوستانم داشته باشم.
*از پروین،دایی و کریمی ممنون هستم
چه کسانی؟
از پرسپولیسیها تشکر میکنم به خصوص از شخص علی پروین، علی دایی و علی کریمی. علی پروین اسطوره باشگاه پرسپولیس است و انصافا سنگ تمام گذاشت. او چه قبل از درگذشت پورحیدری و چه بعد از مراسم خاکسپاری خانواده آن مرحوم را تنها نگذاشت و حتی بعد از مراسم هم به منزل رفت. اینها که اسم بردم الگوهای باشگاه پرسپولیس هستند. آمدند و خانواده استقلال را تنها نگذاشتند.
از نظر خودتان فکر میکنید شاگرد خلف منصورخان بودید یا نه؟
فکر میکنم اگر قابل باشم بودم. اولین باری هم که به استقلال آمدم او مربیام بود ولی این را باید دیگران نظر بدهند.
*مزه عکس گرفتن بالای تخت مریض را نمیدانم!
ظاهرا خیلی از پیشکسوتان از سلفیهایی که در مراسم گرفته شد، ناراحت بودند.
این کارها جالب نبود. البته این مسائل به درک آدمها برمیگردد ولی مراسم جای سلفی گرفتن نیست. رسانهها میتوانند نقش مهمی داشته باشند و در این زمینه فرهنگسازی کنند. آنجا همه عزادار هستند. یک نفر آمده و درخواست عگس گرفتن میکند. من به مردم حق میدهم چون آنها فوتبالیستهای مورد علاقهشان را دوست دارند و شاید همیشه فرصت نکنند آنها را از نزدیک ببینند ولی به نظرم قشنگتر این بود که این تصاویر آنجا و در آن همه شلوغی گرفته نمیشد. یا مثلا اشخاصی که به عیادت رفته بودند کار خوبی برای عکس گرفتن نکردند. هیچ کسی به زور کسی را به عیادت مریض نمیفرستد. اینکه یک نفر برای تبلیغ خودش به عیادت برود، درست نیست. شما خیلی ساده و معمولی میتوانید به عیادت بروید و بدون اینکه عکاسی داشته باشید حال او را جویا شوید. من که نمیدانم این کارها چه مزهای دارد ولی انصافا تظاهر در این زمینهها خوب نیست.
*پورحیدری در شیرودی شاهد تشییع احدی بود
البته یکی از نکات مثبت مراسم گردهمایی تمام استقلالیها بود. حتی آنهایی که به نظر میرسد با هم اختلاف داشتند.
همه به خاطر پورحیدری آمدند ولی کسی با کسی دشمنی ندارد. آخر قضایا همین است که روز تشییع جنازه دیدیم. اگر یک نفر حتی یک دقیقه برای استقلال بازی کرده باشد عضو خانواده استقلال است. مشکل در هر خانوادهای وجود دارد و به اعتقاد من نباید به بیرون تسری پیدا کند. همین چند ماه پیش بود که مرحوم احدی فوت کرد نو یادم است خود منصور خان در شیرودی در گوشهای از زمین نظارهگر تشییع پیکر احدی بود.
*پرسپولیس به خاطر ۲ غایب به قشقایی باخت
بگذریم. ظاهرا کلی مصدوم در تیمتان دارید.
همینطور است. ما که مثل برخی تیمها ۲۰ یا ۳۰ میلیارد هزینه نکردهایم. ۲ بازیکن در تیم نباشد آهنگ تیمیمان به هم میریزد. شما دیدید که پرسپولیس ۲بازیکنش را در جام حذفی نداشت و در نهایت به قشقایی باخت و حذف شد. تازه آنها کلی هزینه کردند. وای به حال ما که ۵ بازیکن اصلی را نداشته باشیم اما در مجموع امیدواریم مصدومان برسند و تا آن زمان که بازیها آغاز میشود صبر میکنیم و اگر نشد در دیدار با استقلال با جوانهایمان به میدان میرویم.