آمریکا در طول تاریخ چه در مقابل ایران و چه در مقابل کشورهای دیگر بر اساس منفعت خود و با زورگویی و بیمنطقی عمل کرده است. منطق دولتمردان آمریکا، پول و ثروت است. با این منطق هر چیزی که بتواند برای آمریکا پول و ثروت بیشتری را به بار آورد اصالت دارد حتی اگر در تضاد با منطق، دین، انسانیت و فطرت انسانی باشد.
امام خامنهای - مدظله- در این باره میفرمایند: من این را به شما عرض بکنم؛ دولتمردان آمریکا مردم غیرمنطقی هستند، حرفشان غیرمنطقی و غیرعاقلانه است، عملشان غیرمنطقی است، زورگویانه است؛ توقع دارند دیگران در مقابل کار غیرمنطقی آنها و زورگویی آنها تسلیم شوند؛ خب، بعضی هم تسلیم میشوند؛ بعضی از دولتها، بعضی از نخبگان سیاسی در برخی از کشورها در مقابل پررویی و زورگویی آنها تسلیم میشوند؛ اما ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی تسلیم شدنی نیست. نظام جمهوری اسلامی حرف دارد، منطق دارد، توانایی دارد، اقتدار دارد؛ لذا در مقابل حرف غیرمنطقی و کار غیرمنطقی تسلیم نمیشود.
بیمنطقی در رفتار دولتمردان آمریکایی امری است که از زمان شروع ایفای نقش آمریکا در نظام بینالملل قابل مشاهده است. منطق دولتمردان آمریکا منطق پول و ثروت است. این بیمنطقی آمریکا در قبال ایران با انقلاب اسلامی نمود بیشتری پیدا کرد. ایران که تا قبل از انقلاب به عنوان ژاندارم منطقه، پیگیر منافع دولت آمریکا در خاورمیانه بود با وقوع انقلاب، که یکی از اصلیترین اهداف آن استقلال کشور از دولتهای خارجی بود، به رقیب سیاسی، نظامی و ایدئولوژیک آمریکا در منطقه تبدیل شد. بعد از این بود که آمریکا بیمنطقی و زورگوییهای خود را در قبال ایران شروع کرد.
البته فقط ایران نیست که با رفتارهای غیرمنطقی آمریکا مواجه میشود، بلکه هر کشوری که منافع آمریکا را به خطر بیندازد با رفتار غیرمنطقی و زورگویانه آمریکا موجه خواهد شد.
*روابط سیاسی ایران و آمریکا رسماً از سال 1262 ش./1883 م. شکل گرفت
بر اساس اسناد و مدارک موجود، روابط سیاسی ایران و آمریکا رسماً از سال 1262 ش./1883 م. شکل گرفت و سیاست اعلام شده آمریکا مبنی بر عدم مداخله در امور داخلی کشورها تا مدتی پیگیری میشد. آمریکاییها درست زمانی که ایران منطقه رقابت شدید دولتهای روس و انگلیس بود، سعی کردند با اعمال این سیاست، اعتماد دولت و ملت ایران را به خود جلب کنند. این اعتمادسازی به طور چشمگیری در جریان جنگ جهانی دوم بروز داشت.
در ماجرای اشغال ایران به دست ارتش روس، آمریکاییها تلاشی جدی در عرصههای بینالمللی در حمایت از ایران و اخراج سربازان روسی از این کشور به عمل آوردند و این سیاستها و حمایتها به جلب اعتماد ملت و دولت ایران بیش از پیش کمک کرد. البته حمایت و جانبداری آمریکا از ایران نه از سر خیرخواهی و مهرورزی، بلکه به لحاظ اهمیتی بود که آمریکاییها برای این منطقه حساس، که منبع و ذخیره عظیم انرژی است، قائل بودند.
در ماجرای اشغال ایران به دست ارتش روس، آمریکاییها تلاشی جدی در عرصههای بینالمللی در حمایت از ایران و اخراج سربازان روسی از این کشور به عمل آوردند و این سیاستها و حمایتها به جلب اعتماد ملت و دولت ایران بیش از پیش کمک کرد. البته حمایت و جانبداری آمریکا از ایران نه از سر خیرخواهی و مهرورزی، بلکه به لحاظ اهمیتی بود که آمریکاییها برای این منطقه حساس، که منبع و ذخیره عظیم انرژی است، قائل بودند.
*دولت آمریکا پس از جلب اعتماد، به تدریج سیاست خود را حدوداً از سال 1320 به بعد تغییر داد
دولت آمریکا پس از جلب اعتماد، به تدریج سیاست خود را حدوداً از سال 1320 به بعد تغییر داد و در پوشش روابط دوستانه با دولت ایران، به دخالت مستقیم در تمامی امور داخلی کشور ما روی آورد و به شکل یک مستعمره با آن برخورد کرد و ستمهای بیشماری در حق ملت ایران مرتکب شد.
به طور کلی، روابط ایران و آمریکا را میتوان به سه دوره تقسیم کرد: دوره اول، اواخر قرن نوزدهم تا شروع جنگ جهانی دوم را دربرمیگیرد که با توجه به استراتژی انزواطلبی آمریکا، نفوذ این کشور در ایران چندان محسوس نبود و صرفاً به اعطای برخی خدمات آموزشی و بهداشتی و اعزام تعدادی از مستشاران آمریکایی به قصد انجام اصلاحات به خصوص اصلاح امور مالی در ایران ختم میشد.
دوره دوم، از زمان اشغال ایران از سوی متفقین، در جریان جنگ جهانی دوم آغاز و تا پیروزی انقلاب اسلامی به طول انجامید. در این دوره، به تدریج نفوذ آمریکا در ایران رو به افزایش گذارد و تعدادی از نیروهای نظامی آمریکا نیز در ایران مستقر شدند. تحولات این دوره به دو بخش تقسیم میشود: بخش نخست از اشغال ایران توسط متفقین تا کودتای 1332 را شامل میشود، که آمریکا به تحکیم مواضع خود در ایران پرداخت و با توجه به نقشی که ایران در مقابله با کمونیسم داشت،سعی کرد ایران را به اردوگاه سرمایهداری ملحق کند. مصداق این ادعا، تلاش کشور مزبور برای خروج نیروهای شوروی از ایران در زمان پایان جنگ جهانی دوم و جلوگیری از تجربه ایران بود. بخش دوم با کودتای 1332 آغاز میشود که طی آن موقعیت آمریکا در ایران تثبیت شد و با نقشی که در حوادث نفت و بازگرداندن شاه به ایران انجام داد به صورت قدرتی بلامعارض در ایران در آمد. در این دوران بود که آمریکا با حمایت همهجانبه از رژیم شاه، ایران را به صورت ژاندارم منطقه در آورد و با توجه به کاهش نفوذ انگلیس در منطقه خلیجفارس، امنیت منطقه را به دست ایران سپرد و به این منظور سیل جنگافزارهای آمریکایی را به ایران روانه کرد و ایران نیز با سرکوبی برخی جنبشهای مترقی منطقه، همچون ظفار،به ایفای نقش ژاندارمی در منطقه پرداخت.
دوره سوم از زمان پیروزی انقلاب اسلامی ایران شروع میشود که با توجه به ویژگی استقلالطلبی انقلاب و نفی دخالت بیگانگان در امور کشور، روابط دو کشور رو به تیرگی گذارد. گروگانگیری، بلوکه شدن داراییهای ایران، واقعه طبس، جنگ ایران و عراق و سیاست مهار دوگانه (containment policy)، سقوط هواپیمای ایرباس، تلاش برای امنیت بیشتر اسرائیل، از جمله عوامل تیرگی روابط ایران و آمریکا بعد از انقلاب اسلامی محسوب میشود.
ایالات متحده آمریکا در دوره اول، بر اساس سیاست مونروئه که معتقد به دخالت نکردن آمریکا و اروپا در حوزههای نفوذ یکدیگر بود و شعار «اروپا برای اروپا و آمریکا برای آمریکا» را طرح میکرد از حضور مؤثر در سطح جهانی بازماند. بعد از کنار گذاشتن سیاست انزواطلبی و به دنبال تضعیف جناح سرمایهداری (به ویژه کشور انگلستان از جریان جنگ جهانی دوم به بعد)، آمریکا به صحنه جهانی وارد و نفوذ این کشور در ایران جانشین نفوذ انگلستان شد. این اعمال نفوذ آنقدر شدید بود که علیرغم هممرزی ایران با اتحاد جماهیر شوروی سابق (بلوک شرق)، ایران به بلوک غرب پیوست.
به طور کلی، از ابتدای برخورد ایران با کشورهای غربی و خارجی سه طرز تفکر یا نگرش به وجود آمد.
1. سیاست موازنه مثبت، که در بین هیأت حاکمه ایران در زمان قاجار متداول شد و تا جنگ جهانی دوم حاکم بود. مجریان این سیاست معتقد بودند که بهترین روش ممکن برای جلوگیری از خطرات احتمالی از سوی دو کشور انگلیس، روسیه، اعطای امتیاز به آنهاست.
2. سیاست نیروی سوم که عده زیادی از دستاندرکاران سیاسی به آن معتقد بودند و از مجرای واقعگرایانه، معتقد به ایجاد رابطه با ایالات متحده آمریکا جهت کاهش نفوذ روس و انگلیس بود. این نگرش کمک زیادی به نفوذ آمریکا در ایران کرد.
3. سیاست موازنه عدمی،که اول بار به همت شهید سیدحسن مدرس به وجود آمد و حضرت امام نیز از موافقان این نگرش بود. معتقدان به این سیاست مخالف هر گونه نفوذ و اعمال قدرت بیگانگان در ایران بودند.