زن مریوانی  برای همسرش خواستگاری رفت

دوباره از عشق می گوییم. آهنگی مقدس، که در الفبایش همه ی دنیا خلاصه می شود. همه چیز را مسخر کرده و به خدا القا می کند.

 

اینجا مریوان است، شهری کوچک اما خانه هایی بزرگ  مملو از محبت و عشق. حسی که به انسان امید به زندگی و با هم بودن می دهد. شاید فکر کنیم، که این یک دیالوگ بود ولی نه. ئاوات خانم این مفهوم را به ما فهماند.

 

شیر زن مهربانی که خشنودانه همدمی دیگر وارد زندگی همسرش کرد. وقتی ماجرا را شنیدیم کنجکاو شده و به ملاقتشان انگیزه یافته تابیشتر بدانیم.

 

در حضورشان نشستیم. دو خانم جوانی در گوشه پذیرایی خیلی راحت و با محبت یواشکی حرف می زدند و می خندیدند.

 

کاک ریبوار33ساله مرد خانه به حرفهایشان گوش می داد و ازصمیمیتشان لذت می برد، بطوری که برلبانش نمایان بود.  کاک ریبوار بنا به تقدیرالهی مادر زادی از نعمت بینایی محروم بود، ولی بادیده دل هر آنچه که بود را نظاره می کرد.

 

ئاوات خانم، نیز همسن کاک ریبوار بود، که ایشان نیز بدلیل بیماری چشمی(آب مروارید)دچار ضعف بینایی بودند. 

 

همسر اول ریبوار از ماجرای زندگی خود می گویند: ئاوات خانم شروع کرد.

 

من و ریبوار حدود11سال است، به زندگی مشترک خود را آغاز کردیم و در این مدت با سختی ها و فراز ونشیبهای زیادی روبرو بودیم ولی عشق و وفاداری ما نسبت به هم، رمز ماندگاری و تداوم در برابر تاب وسختی های زندگیمان بوده است کم کم با گذر زمان عشق ما نسبت به هم بیشتر شده است و اکنون نیز که دارای دو فرزند هستیم بیشتر به این زندگی امید و انگیزه داریم. من شاید کم بینا باشم، ولی دنیای نابیناها را بدرستی حس می کنم و می دانم که آنها دل و دیده یشان می بیند و این شرط اصلی است .

 

من نسبت به دنیای نابینایان دید متفاوتی دارم و همیشه دوست داشتم بیشتر کنارهم باشیم بخصوص بتوانم کسی همانند ریبوار را به زندگی مشترکمان آورده تا حس کامل و مشترکشان را به هم بفهمانند و از طرفی هم به یاری چنین کسی رفته و همدمی برای او مهیا سازم.

 

ماجرا فروردین سال جاری وقتی شروع شد که از طرف موسسه رفاە نابینایان و کم بینایان مریوان دخترنابینای جوانی جهت راهنمایی استفاده از گوشی موبایل به ما معرفی شد. چون ریبوار چنین توانایی داشت. سپس پس از برخورد و آشنایی و رفت وآمد به همین منظور نظرم به سویش جلب شد و به ریبوار پیشنهاد ازدواج با او را دادم. ریبوار خیلی حیرت زده شد و گفت: چطور حاضر به چنین پیشنهادی هستی درحالیکه این کابوس زنان جامعه است.

 

گفتم که شاید به ظاهر چنین برداشت شود، ولی می دانم با این کار عشق زندگیمان استوارتر خواهد شد و همچنین می تواند دست این دختر تنها را گرفت.

ریبوار نهایتا موافقت کرد و به خواستگاری رفتیم. شب عقد که خود بانی و سرپرست کار بودم حس عجیب و خوشحال کننده ای داشتم هرچند تصمیمم حالتی غیرطبیعی داشت، و حتی از جانب خیلی هاسرزنش می شدم ولی باز پشیمان نبودم. 

 

اکنون 5 ماه است شلیر خانم28 ساله به خانواده ما پیوسته و زندگیمان را گرم تر از قبل ساخته است. چون او برای من مثل خواهرم می ماند و واقعا به دنیای ما معنی بخشیده است و حتی مواقعی که جایی می رود دلم برایش تنگ می شود و بر عکس خیلی از دیدگاههای نادرست هیچگاە سعی در پیشی گرفتن از من نزد ریبوار نداشته است هر چند که او از خیلی شرایط به او شبیه تراست. اوهمچنین نسبت به فرزندانم حس مادری داشته و آنها نیز متقبلا نسبت به او چنین هستند.

 

 عشق اگر واقعی باشد، با چنین چیزهایی کمرنگ نمی شود بلکه بدلیل خشنودی همسر از رضایتتان پررنگ تر هم می شود. من نمی گویم که همه مردها حق چند همسری دارند، ولی در بعضی مواقع شرایطی خاص چنین مسئله ی را ایجاب می کند که مطمئنا در صورت ممانعت و پافشاری نه اینکه به پایداری عشق کمک نمی کند ، بلکه حالت تحمیلی به خود گرفته و در نهایت به خیانت زناشویی یا طلاق عاطفی ختم می شود.

 

شلیر خانم کم کم به سخن آمد و گفت، من قبلش که تازگی وارد این زندگی شدم احساس عجیبی داشتم، که این زن کیست که چنین اقدامی کرده و حاضر بوده نصفی از روابط گرم عاشقانه خود و همسرش را بامن تقسیم کند . سپس به تدریج فهمیدم که هدف و نیتش فراتر از عملی عادی است.

 

شاید از خیلی نظرها من و ریبوار شبیه به هم باشیم و تعاملاتمان بهتر صورت گیرد ولی هیچگاه به خود اجازه نداده و نخواهم داد که بیشتر از ئاوات، ریبوار را به سوی خود جذب کنم و همیشه در صدد آن بوده که رضایت طرفین را نسبت به خود جلب کنم چون واقعا آنها من را عضو و محبوب خانواده می دانند. من از واژه "هوو"بیزار هستم ولی چون ئاوات واقعا برایم یک خواهر دلسوز است. من نیز او را دوست دارم. شاید بعضی ها فکر کنند که به من ترحم کرده ولی چنین نیست، بلکه این از لطف و بزرگی او است و تنها خدا می تواند اجرش دهد.

 

من به تمام کسانی که شرایط من را دارند، توصیه دارم که نسبت به خانم اول همسرشان مانند خواهری بزرگتر رفتار کنند و همیشه این اصل را به یاد داشته باشند که حدود خود را حفظ کرده و قصد دور کردن همسرشان را از او نداشته باشند و به او نه به عنوان یک هوو بلکه یک رفیق معامله کنند چون عشق هر دوی آنها مشترک است.

 

ریبوار که به حرفهای آنها گوش می کرد و از رفاقتشان خوشحال بود یکباره سکوت مردانه خود را شکست و شروع کرد.

 

همان طورکه ئاوات بیان کرد به پیشنهاد ایشان این ازدواج را قبول کردم و حالا هم خیلی خوشحال و خوشبخت هستیم. هر چند که اولش خیلی شوکه بودم ولی فهمیدم که او خواست نه تنها دل من بلکه دل یک دختر دیگر را نیز خوشحال کند. 

 

من واقعا مدیونش هستم  در و وهله ی اول که من را برای زندگی انتخاب کرد و اکنون هم که کسی دیگر را نیز یاری داد و دوباره در حق من لطف نمود. او در این چندین سال با تمام مشکلات و سختی های زندگی مشترکمان پا به پای من ساخته و اکنون هم مفتخر بوده و زندگی را برایم معنا داده است و نه تنها الان که معنی دوباره به زندگیم بخشیده است، بلکه هیچوقت لطف و عشقش را فراموش نمی کنم. هر چه بخواهم بگویم با زبان نمی شود ولی تنها می توانم بگویم که،(از ته دل دوستت دارم).

 

من همیشه از صمیمیت شلیر و ئاوات خوشحال هستم و زندگی خود را بهترین می دانم.

 

ریبوار در ادامه گفت: هیچوقت سعی نخواهم داشت که بین آنها در هیچ مسئله ی تفاوت قائل شوم چون هر دوی آنها عشق واقعی من هستند هر چند که همیشه این دغدغه را داشته که نکند گه گاهی از روی سهو میان آنها ناعدالتی کرده باشم.

 

من بارها به ئاوات و سپس به شلیر هم گفته ام که اگر همسر دومم مثل خودم نبود حاضر به ازدواج مجدد نبودم چون هدف اصلی من احساس همدلی با کسی مثل خود بود.

 

ریبوار در پایان نسبت به تمام مردانی که قصد ازدواج مجدد دارند، گفت: تا حد امکان سعی در این امر نداشته باشید و باتنها همدم خود زندگی راسپری کنید ولی اگر هم شرایط و مسائلی شما را وادار ساخت بدانید که مسولیتی را به عهده گرفته اید که سختی های آن به مراتب بیشتر از حسن هایش است. و نهایتا اگر موقعیت فراهم شد حتما به یاد داشته باشید که با آمدن فرد دوم همسرقبلی نیز عشق شماست و هرگز نباید نسبت به او تغییر کند و به زبانی ساده تر"تعادل و عدالت رفتاری، احساسی،عشقی،شخصیتی ، وحتی جنسی را حفظ کنید" که اگر این توانایی را در خود مشاهده کردید با توجیه و کسب رضایت از همسر اولتان اقدام نمایید.

 

گفتنی است کاک ریبوار تنها نابینای مخترع استان کردستان است که موفق به ساخت نرم افزاری شده که افراد نابینا نیز قادر به استفاده از گوشی های لمسی هستند و اکنون نیز درسراسر ایران و حتی خارج از کشور نیز مورد استفاده قرار گرفته است. وی در 1380 نیز در جشنوار موسیقی(پیانو) تنکابن، مقام دوم کشوری در بین افراد سالم را کسب کرده است.  و از استعدادهای خارق العاده دیگر او می توان به دوچرخه سواری بدون همراه در سطح شهر اشاره کرد.

1025330