ساعت 11:50 هجدهم مهر سال جاری زن جوانی با پلیس تماس گرفت و اعلام کرد همسرش توسط زن همسایهاش به قتل رسیده است.
با اعلام مراتب این اتفاق به مأموران 132 کلانتری نبرد، تیمی از مأموران انتظامی این کلانتری به محل اعلام خبر که ساختمان چهار طبقهای در خیابان حسینی منطقه اتابک بود، اعزام شدند.
پس از حضور مأموران در محل، زن جوان در ادامه اظهاراتش به مأموران گفت: حدود یک هفته قبل همسرم رسول که از اتباع افغانستان است، ناپدید شد که پس از مفقودیاش، پروندهای در پایگاه ششم آگاهی تهران تشکیل دادم؛ اثری از همسرم نبود و من به روابط مشکوک همسرم با زن جوانی به نام نازنین مشکوک شدم، نازنین و همسرش حمید همسایه ما هستند؛ تا اینکه ساعت 9 صبح امروز نازنین به منزلمان آمد و اظهار داشت شوهرش حمید، رسول را به قتل رسانده است؛ نازنین گفت شوهرم، رسول را به منزلشان کشانده و با ضربات آجر، او را به قتل رساند و پس از قتل نیز جسد رسول را به بیابانهای ورامین برده است.
پس از اظهارات زن جوان، مأموران نازنین را بازداشت کردند و ساعتی بعد جسد رسول که 15 مهر سال جاری توسط مأموران کلانتری 173 امینآباد در زمینهای کشاورزی فیروزآباد ورامین کشف شده بود، توسط همسرش شناسایی شد.
نازنین که از اتباع افغانستان است پس از بازداشت به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شد و درباره جزئیات روز قتل به قاضی ایلخانی؛ بازپرس شعبه هشتم دادسرای امور جنایی تهران گفت: با رسول روابط نامشروعی داشتم و مدتی پیش از کارم پشیمان شدم و تصمیم گرفتم که جریان روابطم با رسول را به همسرم حمید بگویم؛ پس از اینکه حمید را در جریان این موضوع قرار دادم، حمید نقشه کشید و 12 مهر رسول را به منزلمان کشاند و در حضور من، حمید را با ضربات آجر به قتل رساند، پس از قتل نیز تمامی وسایلی که خونی شده بود را جمع کردیم و حمید جسد رسول را میان پتویی پیچید و با موتورش به بیابانهای ورامین برد و آنجا رها کرد.
قاضی ایلخانی پس از شنیدن اظهارات نازنین، وی را برای ادامه تحقیقات در اختیار مأموران اداره آگاهی قرار داد و تلاش برای دستگیری حمید نیز ادامه دارد.
در ادامه متن گفتوگوی تسنیم با نازنین را میخوانید.
- چطور با مقتول آشنا شدی؟
- من و شوهرم حمید از مدتها قبل با مقتول (رسول) و همسرش رفت و آمد خانوادگی داشتیم و با هم مانند برادر و خواهر بودیم تا اینکه شوهرم به افغانستان رفت؛ آنجا مجدداً ازدواج کرد و بچهدار شد؛ حمید زمانی که به ایران برگشت همسر جدیدش را نیز به منزلمان آورد، من از این موضوع بسیار نارحت بودم و اصلاً تحمل این وضعیت را نداشتم به همین دلیل پیش رسول رفتم؛ پدر رسول اهل عرفانهای نوظهور بود، من از رسول خواستم که برایم از پدرش دست نوشتهای بگیرد تا اوضاع زندگیام بهتر شود، او هم زمانی که شرایطم را فهمید از وضعیتم سوءاستفاده و با من رابطه دوستی برقرار کرد.
- چرا تصمیم گرفتی رابطهات با رسول را به شوهرت بگویی؟
- من حدود 6 ماه با رسول رابطه داشتم، زمانی که به خودم آمدم خیلی عذاب وجدان گرفتم و روز وقوع قتل، موضوع را به شوهرم گفتم.
- بعد از اینکه موضوع را به شوهرت گفتی، چه شد؟
- شوهرم عصبانی شد و به رسول زنگ زد؛ حمید به رسول گفت که به منزل ما بیاید که با هم قلیان بکشند، نزدیک ساعت 7 غروب، رسول به منزمان آمد؛ زمانی که داخل اتاق نشسته بودند حمید با آجر سه ضربه به سر رسول زد و او را کشت.
- بعد از قتل رسول چه کردید؟
- بعد از اینکه حمید با آجر به سر رسول زد، رسول روی زمین افتاد و بعد حمید دست و پای او را با طناب بست و یک روسری دور گردن رسول انداخت و گردنش را فشار داد، بعد نیز به من گفت که روی گردن رسول دست بزنم که ببینم زنده است یا مرده، من هم به گردن رسول دست زدم و فهمیدم مرده است؛ بعد از قتل، حمید به طبقه پایین منزلمان رفت؛ زن دومش طبقه پایین ما بود، بالای سر جسد رسول ایستاده و بسیار ترسیده بودم، بعد مدتی حمید را صدا زدم و او به طبقه بالا برگشت.
- با جسد رسول چه کردید؟
- حمید دست و پای رسول را با طناب بست و در آخر جسدش را داخل یک گونی بزرگ گذاشت، حدود ساعت 9:30 شب جسدش را پشت موتورسیکلتش گذاشت و به بیابانهای ورامین برد.
- چرا موضوع را به پلیس نگفتی؟
- در خانه تنها بودم و هر موقع که حمید از خانه بیرون میرفت همسرش در خانه مراقب من بود.