مطالعه و کتابخوانی در این سالها در هجمه روزافزون رسانههای مجازی و افسونزدگی کتابخوانان، گام به گام عقب نشسته و دردمندانه عرصه را به رقبای مدرن واگذارده است.
کمترمسوولی دل میسوزاند و کمتر حتی طرحی یا کمپینی به کمک میآید تا شاید در حرکتی خودجوش، یک روز در ماه یا در سال همگان را به کنار گذاشتن موبایلهایشان و جایگزین کردن کتاب فرابخواند. هر سال از نمایشگاه کتاب که فاصله میگیریم دیگر انگار کتاب از خاطرههای عمومی پاک میشود و باز ناشران میمانند و گردوخاک کتابها و چکهای برگشتی!
عقبنشینیها، سوگمندانه بیش از اینهاست؛ مدتهاست که گاه به گاه دیدهایم و شنیدهایم کتابفروشیها در پررونقترین نقاط پایتخت که خیابان انقلاب باشد و مقابل دانشگاه تهران، جای خود را به فست فودیها سپردهاند و عطای فرهنگپروری را به لقای مالیات و ورشکستگی و... بخشیدهاند! بگذریم که درد در این باره بسی فزونتر است از آنکه در این چند سطر بگنجد.
از تقریظ رهبری بر کتاب «تن تن و سندباد» میگفتم و اهتمام دیرین ایشان به مطالعه و فرهیختن. اهتمامی که دیرزمانی است هم فرهنگ و ادبیات دفاع مقدس را در قله کتابخوانی مردم قرار داده و هم غبار از موضوعات مهجورتر چون خانواده و ... برگرفته، هم بهانه از کتاب نخواندن بزرگسالان ستانده و هم به شوق خریدن و خواندن جوانان و نوجوانان و کودکان افزوده است. پای خواندن و فراگرفتن که در میان باشد در نگاه او رمان غربی یا شرقی رجحانی بر داستان ایرانی ندارد و در ادای حقِ انقلاب، نویسندگان وطنی مورد گلایه و خطاب قرار میگیرند که آنطور که باید و شاید اثری در اندازه و تراز انقلاب اسلامی نیافریدهاند.
عرصه فرهنگ در میان دغدغههای رهبری رتبهای ممتاز دارد؛ با وجود مشغلهها و سنگینی مسوولیت اداره انقلاب و نظام اسلامی و درک شرایط سنی و جسمانی اما با وجود این و به ضرس قاطع میتوان ادعا کرد که هیچ مسوولی در این فقره به گرد دغدغهمندی ایشان نمیرسد و البته همین دغدغهمندی توأم با نگاهی ژرف و خردمندانه، مایه دلگرمی و امید برای اهل ادب و فرهنگ است که بدانند در این کشور و در چنین جایگاهی، فارغ از بهرهجوییهای سیاسی یا تبلیغاتی، سخن آنان شنیده میشود و دستی محکم و مهربان از آنان در برابر ناملایمات حمایت میکند.
شاید بد نباشد به مناسبت، ذکرخاطرهای داشته باشم از مرحوم زنده یاد علیرضا فرهمند مترجم توانمند رمان «ریشهها» که سه سال قبل رهبر معظم انقلاب در دیدار فرماندهان بسیج با بیان جنایات آمریکا در دوره استعمار از این کتاب نوشته الکس هیلی یاد کردند و همین یادآوری موجب توجه عمومی به این کتاب و مترجم آن شد که آن زمان در قید حیات بود اما در بستر بیماری و گرفتار مرارتهای صعب و ملالآور سرطان.
به همین مناسبت و در آن زمان همکارانم با آن مرحوم گفتوگویی مفصل انجام دادند که خواندنی است و مشحون از نکات برجسته. متعاقب این مصاحبه خبری و طرح برخی گلایهمندیها از سوی مرحوم فرهمند، به اتفاق برادر فاضل و گرانمایه جناب آقای علیرضا برازش که در آن ایام کسوت مدیرعاملی انتشارات امیرکبیر را به تن داشت، از جانب رییس محترم سازمان تبلیغات برای سرکشی و پیگیری درمان آن مرحوم مأموریت یافتیم. لذا به اتفاق، عازم منزل برادر ایشان شدیم و او اما در آمدوشد بیمارستان و درمان بود که متأسفانه امید چندانی هم در میان نبود. با وجود این اما روحیه مرحوم فرهمند که خود به پیشرفت بیماریش واقف بود، خوب و به دور از پریشانی و استیصال بود. به هرحال تلاشی صورت گرفت تا کمی از بار مشکلات آن مرحوم بکاهد.
الغرض این که دغدغه رهبری علاوه بر فرهنگ، به اطراف و اکناف اهل فرهنگ هم قابل تأمل است و مثالزدنی و البته مایه عبرت مسوولان و دست اندرکاران! تقریظات هم فرصتی است برای دلگرمی و قدرشناسی اهل فرهنگ و قلم. در خاتمه، از این سؤال توأم با گلایه از دفتر رهبری نمیتوانم چشم بپوشم که چرا فاصلهای چنین طولانی بین تاریخ تقرظ بر کتاب و زمان انتشار آن وجود دارد؟ چه بسا انتشار به موقع تقریظ میتوانست آثار و برکات بیشتر و مفیدتری برای کتاب بهجا بگذارد اما متأسفانه طولانی شدن زمان انتشار، ممکن است آن را کم اثر و موقعیتهای مفید آن را زایل سازد.