کنگره آمریکا با معاملهی برجام مخالف است. آنها به دنبال معاملهی بهتری بودند و هستند. شیفتگان داخلیِ برجام نیز همواره منتقدان و مخالفان آن را به همسویی با تندروهای کنگرهی آمریکا متهم کردهاند. اما «مخالفت با برجام» تنها موضعگیریِ مهمِ کنگره آمریکا درباره مسئله هستهای ایران نبوده است. از ۲۰۰۶ میلادی و دوران ریاست جمهوری جرج بوشِ پسر جریان مهمی در کنگرهی آمریکا مداوما تأکید داشته که «جنگیدن با ایران بهتر از اتمی شدنِ آن است!» درست در همان روزهایی که رئیسجمهور سابق ایالاتمتحده محتاطانه به این جمله بسنده میکرد که «گزینه نظامی غیرمحتمل نیست[1]»، گوش آمریکا پر بود از حرفهای امثالِ سناتور جان مککین که اینطرف و آنطرف تحریک به نظامیگری میکردند و میگفتند «فقط یکچیز از آزمودنِ گزینه نظامی بدتر است و آن ایرانِ مسلح به جنگافزار هستهای است![2]» اتفاقاً جریان انقلابیِ منتقدِ برجام - که امروز به همسویی با کنگره متهم میشود - هیچگاه لفاظیها و تهدیدات نمایندگان و سناتورهای کنگرهی آمریکا مبنی بر مطرح بودنِ گزینه نظامی را جدی نگرفت! و اتفاقاً این جریان تجدیدنظرطلب بود که عادت داشت - و دارد - بلوفهای نظامی گاهوبیگاهِ کنگره را جدی بگیرد و همسو با ایران-هراسهای آمریکایی دربارهی خطر وقوعِ جنگ مبالغه کند. حامیان و شیفتگان برجام، مخالفان آن را به همسویی با کنگره آمریکا متهم میکنند اما خودشان وقتی میخواهند از «محاسن برجام» بگویند «جدی بودن احتمال وقوع جنگ پیش از برجام» را بزرگنمایی میکنند و طوری حرف میزنند که انگار همهی آمریکا یعنی کنگرهی آمریکا و جمهوریخواهانِ آمریکا! برای مردم ایران کاملاً روشن است که برجامِ جادوییِ آقایان حتی در برآوردن توقعاتِ اندکِ حامیانش هم شکستخورده و شیفتگانِ این معاملهی خسارتبار بهجایی رسیدهاند که حاضرند به قیمت موجسواری روی توهمات تندروهای آمریکا برای معاملهی محبوبشان آبرو بخرند.
برجام و دشواریهای فروش در ایران!
قبل از امضای برجام هم باز گذاشتن دست آمریکا برای اخلال در روابط اقتصادی ایران با دیگر کشورها هیچ توجیهی نداشت؛ اکنون که قطعاً ندارد. وقتی معاملهی هستهای همچنان نمیتواند فایدههای اصلی و اقتصادی که از آن انتظار میرفت را داشته باشد البته طبیعی است که شیفتگانش ناچار شوند فایدههایی دیگری برایش بتراشند تا بیش از این رؤیازده به نظر نرسند! البته آنها تنها هم نیستند. حامیانِ خرسندِ برجام در آمریکا نیز شبانهروز مشغول فایده تراشی برای دستپختِ خود هستند. همهی گروههایی که برای جوش خوردن این معامله هزینه کردند، از فردای برجام وظیفه داشتند آن را به مردم کشورهای خود و افکار عمومی جهان بفروشند. البته کار آمریکاییها آسانتر بود. آنها بهسادگی میتوانستند روی «نصب انواع سامانههای نظارتی در خاک ایران» و از میان بردن همهی مسیرهای ممکن به سمت ساخت بمب هستهای(!) مانور بدهند و البته تأکید کنند که معاملهی محبوبشان مانع از یک جنگِ دیگر در خاورمیانه شده و یک پیروزی تاریخی محسوب میشود. حرفهایی که همهروزه در روزنامههای دموکراتها میخوانیم. اما در طرف ایران، نه تأکید روی نصب سامانههای نظارتیِ آنلاین برجام را قابل فروختن به مردم میکرد نه پر کردن قلب رآکتور آبسنگین با بتن؛ نه از میان رفتن همه مسیرهای رسیدن به بمبی که اساساً قصد ساختنش را نداشتیم! طرف ایرانی برای فروش برجام به افکار عمومی خود دقیقاً باید روی «گشایشهای اقتصادی» مانور میداد. و شاید سفرهای پرحجم هیئتهای تجاری اروپایی به این معنا کمکی بود که از دست اروپاییها برمیامد تا تیم ایرانی نیز بتواند از فواید برجام رونمایی کند! البته چنانکه همه میدانند مدت کوتاهی نگذشت که معلوم شد سفر و توافقنامه و اعلام آمادگیِ همکاری تجاری، برای کشوری که هنوز امکان مبادله مالی با مهمترین بانکهای دنیا را ندارد نانوآب نمیشود. شوربختانه برجام دقیقاً قرار بود همین دست مشکلات را رفع کند؛ والا مسائل دیگرِ ما با آمریکاییها جدید نبود.
جهانِ پس از برجام البته برای افکار عمومی آمریکا جهانی «امنتر» تصویر شد و آنها نیز این را مثل خیلی اوهام دیگر بهعنوان واقعیت قبول کردند. اما برای افکار عمومی ایران که باوری به امکان تولید بمب هستهای در کشورش نداشت، حتی جهان امنتری هم پیش رو نیست. از نگاه ایرانیان تقریباً هیچچیز عوض نشده است: هنوز سعودیها که متحد مهم آمریکا در منطقهاند کمترین احترامی به ایرانیها نمیگذارند و معامله با جهان هیچ تأثیری روی رفتار آل سعود نگذاشته؛ هنوز آمریکاییها برای هر همکاری مؤثری در عراق خواهان عدم مشارکتِ نیروهای نزدیک به ایران میشوند؛ هنوز جوانهای برومندمان در سوریه توسط نیروهای موردحمایت آمریکا کشته میشوند؛ هنوز بابت آزمایشهای عادی و متداول موشکی اخطار و تذکر میگیریم؛ هنوز گزارشهای حقوق بشری مملو از سیاه نمایی است؛ و هنوز نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا در حمله لفظی به ایران باهم مسابقه دارند! برجام شوربختانه نتوانست فرقی ایجاد کند و این برای شیفتگانِ این معاملهی عُرفی و بینتیجه بسیار دردناک است.
بگویید «جنگ میشد» بلکه فروش رفت!
اگر شیفتگان برجام سراغ ایدههای تندروانه در آمریکا رفتند و دوباره از «حتمی بودنِ جنگ در صورت عدم توافق» خبر دادند دلیلی جز «استیصال و احتیاج» در میان نبود. آنها خوب میدانند که فروختن برجام به افکار عمومی داخلی بخشی از موفقیت برجام است و چنانچه هرکدام از طرفین موفق به این کار نشود، بدنهی حامیانش دچار ریزش جدی خواهد شد.
طرف غربیِ این معامله بهخوبی تقسیمکار کرده است. آلمانیها در بالاترین سطوح کشورمان را متهم به تلاش برای تخلف از برجام میکنند؛ و مخالفان برجام در آمریکا سکوتِ دولتِ اوباما در برابر گزارشهای سراسر دروغ آلمانیها را نشانهی پیروزی ایران در برجام و شکست اوباما معرفی میکنند!! درواقع وقتی دقت میکنید متوجه میشوید که ما حتی وقتی پیروزِ بازی معرفی میشویم چیزی به کف نیاوردهایم! خودشان اتهامی بیشرمانه را مطرح میکنند، خودشان در برابر آن اتهام سکوت میکنند؛ و خودشان این سکوت را به معنای نفوذ ایران در هیئت حاکمه آمریکا در نظر میگیرند و ما را پیروز معاملهی خسارتبارِ هستهای معرفی میکنند! و اینهمه غافل از اینکه، اگر پیروزی ما در برجام واقعیت داشت، دردی واقعی از دردهای مردم ایران را دوا کرده بود. اگر ما درحالیکه هنوز امکان بهرهمندیِ مؤثر از برجام را پیدا نکردهایم «پیروزِ برجام» نامیده میشویم و بعضیها در داخل خوششان میآید(!) دلیلش صرفاً این است که برخی آمریکاییها میخواهند دولت اوباما را تخریب کنند. درواقع کسی نگران ما نیست. و آنها که فکر میکنند حملات جمهوریخواهان به دولت اوباما نشانهای از پیروزی ایران در برجام است، به نظر میرسد در دنیایی بسیار فانتزی زندگی میکنند!
[1]- جرج بوشِ پسر در خلال دیدار با ایهود المرت نخستوزیر وقت رژیم صهیونیستی در واشنگتن، می 2006 /
A military option has not been ruled out.
[2]- سناتور جان مککین در برنامه Face The Nation تلویزیون CBS، ژانویه 2006 /
There is only one thing worse than the U.S. exercising a military option, and that is a nuclear-armed Iran.