بانو سلام، دختر موسای طورها
هر جا قدم زدی شده کوهی ز نورها
من عاشقِ قدیمیِ این خانواده ام
راهی شدم به محضرت از راه دورها
پیش شما هوای بهشت از سرم پرید
این جا پر است بهجت و شور و سرورها
آن قدر هیبت و عظمت دارد این حریم
جایی نمانده است برای غرورها
وقتی که آشیانه ی آل علی قم است
فرش حریم آن شده گیسوی حورها
من چشم بسته ام به عطای کریم ها
راضی نیم به تکه نان مثل مورها
در قم همه ز بودن تو فیض می برند
تنها نه زنده ها، که گرفتار گورها