قدرت گیری شاخه حزب بعث در عراق را می توان نقطه ی عطفی در تاریخ عراق نوین قلمداد نمود. فرایندی که با دمیدن با ناسیونالیسم عربی می رفت تا جایگاه عراق را به عنوان یگانه قدرت عربی در سطح خاورمیانه و شمال آفریقا تثبیت نماید. از دهه هفتاد و هشتاد میلادی به عنوان دو دهه طلایی عراق نام برده می شود، سال هایی که این کشور با اتکا به درآمدهای هنگفت نفتی شاهد شکوفایی گسترده در عرصه اقتصادی و تبدیل به قدرتی بلامنازع در سطح منطقه ای بود.
روی کار آمدن صدام حسین پس از زوال پیش آمده برای احمد حسن البکر، او را به یگانه مرد قدرتمند عراق تبدیل نمود. مرگ جمال عبدالناصر، صلح صورت پذیرفته از سوی انور سادات رئیس جمهور مصر با اسرائیل موسوم به کمپ دیوید، شکست های پی در پی اعراب از صهیونیست ها و... صدام حسین را بر آن داشت تا در فضای دو قطبی بر گرفته از جنگ سرد بر موج پان عربیسم سوار شده و با طرح شعارهایی عربی و در ضدیت با اسرائیل و عجم ها خود را حافظ دروازه های شرقی جهان عرب قلمداد نماید.صدام گاهی خودرا صلاح الدین ایوبی میخواند. گاهی متمایل بود که اورا استالین عرب بنامند. گاهی درصدد مقایسه خود با هارون الرشید خلیفه مشهور عباسی که تمدن اسلامی در دوران او به نقطه اوج رسیده بود، می برآمد. و بدین مناسبت عکس های او در لباس ها و شکل های گوناگون درسراسر عراق به چشم می خورد.
وقوع انقلاب اسلامی در ایران و نابسامانی حاکم بر کشور، صدام حسین را که پیشتر سودای جهان گشایی را در سر می پروراند بر آن داشت تا از خلاء قدرت حاکم بر منطقه ناشی از سقوط رژیم پهلوی بسان متحد کلیدی آمریکایی ها و هم چنان اخراج مصر از اتحادیه عرب بهره برده و با حمله به نظام تازه تاسیس حاکم بر ایران، هم در راستای منافع قدرت های بین المللی (شوروی و ایالات متحده هر دو با تردید و نگرانی به انقلاب ایرانیان می نگریستند) گام بر داشته و هم حقارت اعراب در نبرد با رژیم صهیونیستی را با پیروزی بر ایرانیان جبران نماید. با این حال مهم ترین هدف صدام حسین در حمله ی فوق الذکر را می توان در آرمان ها و آرزوهای وی مبنی بر یکه تازی در منطقه و ضمیمه نمودن بخش هایی از خاک ایران به عراق جستجو نمود.
قدرت بلامنازع عراق در مقطع فوق و طرح مباحثی از جمله حمایت از اعراب خوزستان، عربی نامیدن خلیج فارس و الحاق جزایر سه گانه مورد مناقشه (ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک) به امارات متحده عربی موجب شد تا رژیم های محافظه کار عربی مستقر در جنوب خلیج فارس که پیشتر و به دلیل نگرانی از پیامدهای سرایت انقلاب اسلامی به کشورهای خود اقدام به تاسیس شورای همکاری خلیج فارس نموده بودند، به حمایت تام از صدام حسین بپردازند. جریان های فلسطینی به رهبری یاسر عرفات نیز که تا آن مقطع از وقوع انقلاب اسلامی در ایران و سرنگونی متحد اسرائیل (شاه) ابراز شادمانی می نمودند، با یک آینده نگری متزلزل و با تصور حمایت آتی صدام از آنان در نبرد با اسرائیلی ها، به حمایت از رهبر دیکتاتور حزب بعث عراق مبادرت ورزیدند.
آغاز زوال رژیم بعثی
31 شهریور 1359 (زمان شروع حملات رژیم عراق به ایران) را می توان آغاز زوال حزب بعث عراق به رهبری صدام حسین دانست. جواب قاطع نیروی هوایی ارتش در هفته ی ابتدایی جنگ و ایستادگی قاطعانه نیروهای مردمی در شهرهای مرزی از همان ابتدا خط بطلانی بر آمال صدام حسین کشید. بنابر پیشبینی استراتژیست های نظامی عراق و با توجه به قدرت ارتش این کشور، نیروهای عراقی می بایست در همان روزهای آغازین و به مانند سیاست نظامی اسرائیل در جنگ شش روزه، کار را تمام نموده و با صدها کیلومتر پیشروی در خاک ایران و تصرف میادین نفتی و شهرهای عمدتا عرب نشین، عملا ایران را در موقعیت یک شکست خورده مطلق قرار داده باشد.
فضای حاکم بر عرصه جامعه بین المللی در مقطع فوق و دشمنی اکثریت کشورهای منطقه ای و بین المللی با انقلاب اسلامی، صدام را بر آن داشته بود که علی رغم صدور احتمالی بیانیه هایی از سوی سازمان ملل و شورای امنیت مبنی بر خاتمه جنگ و عقب نشینی از مرزهای ایران، نیروهای ارتش این کشور به مانند آن چه اسرائیل بر سر سرزمین های عربی آورده بود، با تداوم حضور خود موجب به رسمیت شناختن این اشغالگری را فراهم آورد. نیروهای ایرانی نیز به دلیل ضعف قوای نظامی و تسویه های صورت گرفته در ارتش توان پاسخگویی به چنین امری را نداشته و ناگزیر به پذیرش آتش بس تن خواهند داد.
برآورد سیاست خارجی و نظامی عراق در دهه هشتاد میلادی نشان می دهد که بر خلاف آن چه مقامات ارشد حزب بعث می پنداشتند، جنگ تحمیلی نه تنها به سرعت خاتمه نیافته، بلکه با گذشت مدتی مدید، عملا به بن بستی لاینحل رسیده است، امری که خسران های فراوانی را بر دو طرف نبرد ایجاد نموده بود.
با وجود حمایت گسترده مالی و لجستیکی دول عربی از صدام حسین، تداوم هشت سال نبرد طاقت فرسا و حملات مکرر نیروهای ایرانی، بخش های گسترده ای از عراق به تلی از خاکستر بدل شده بود. از بندر بصره عراق تا پیش از وقوع جنگ تحمیلی به عنوان یکی از توسعه یافته ترین بنادر جهان نام برده می شد تا آن جا که صدها هزار کارگر خارجی در این شهر به فعالیت مشغول بودند. بغداد پایتخت عراق نیز مدت ها به عنوان مدرن ترین شهر جهان عرب و مقر اتحادیه عرب قلمداد می شد با این حال و با برآوردهای سازمان ملل متحد، عراق بیش از چند صد میلیارد دلار خسارت ناشی از جنگ را متحمل شده بود. نیروی دریایی این کشور در همان ماه های آغازین جنگ به کلی نابود شده و ضربات مهلکی بر پیکره نیروهای هوایی و لشکرهای پیاده نظام این کشور وارد آمده بود. قریب به 500 هزار عراقی کشته شده و صدها هزار تن اسیر، مجروح و بی خانمان شده بودند. لذا می توان از این نبرد به عنوان آغازی برای زوال صدام حسین یاد نمود، نبردی که سرانجام و با وجود اصرار های مکرر عراقی ها با تسلیم آنها و پذیرش قطعنامه منتهی شده و بدون دستیابی به کمترین دستاوردی جنگ خاتمه یافت.
اعتراف های صدام حسین
پایان جنگ عراق بر علیه ایران را نمی توان پایان سیاست های توسعه طلبانه ی صدام حسین ارزیابی نمود. در باب جاه طلبی صدام حسین و رویاپردازی های وی همین بس که امام راحل در همان اوان جنگ به کشورهای عربی هشدار داد که صدام یک دیوانه زنجیری است که پس از ما به شما حمله خواهد کرد. امری که پس از پایان جنگ به وضوح آشکار شد و این جانی (به تعبیر امام )به کویت حمله نمود. رخدادی که می توان بزرگترین اشتباه استراتژیک صدام حسین در طول سه دهه حکمرانی اش دانست.
اواسط 1367 بود که آتش بس مبتنی بر قطعنامه 598 میان ایران و عراق بر قرار شد. حدفاصل میان اتمام جنگ عراق علیه ایران تا حمله رژیم یعثی به کویت دقیقا دو سال به طول انجامید. دو سالی که در آن تحولات عظیمی در سطح منطقه ی عربی و جامعه بین المللی به وقوع پیوسته بود. فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی را می توان بزرگترین واقعه این بازه ی زمانی دانست، فضایی که اگرچه آمریکایی ها از آن به عنوان پایان تاریخ و عصر تثبیت ارزش های آمریکایی در جهان نام بردند، اما کم نبودند شخصیت ها و دولت هایی که در پی سواستفاده از فضای پیش آمده برای جولان دهی گام نهادند.
رژیم صدام حسین با تصور نابسامانی حاکم بر جهان و منطقه بر آن شد تا به بهانه عدم جبران خسارت های وارده بر عراق در طول جنگ این کشور بر علیه ایران از سوی کشورهای ثروتمند عربی (بر طبق قول هایی که پیشتر اعراب به صدام داده بودند)، به جاه طلبی خود ادامه داده و با حمله به کویت ضمن اشغال این کشور و انضمام آن به عراق، به آرزوی دیرینه خود مبنی بر دسترسی به آب های بین المللی و تصرف چاه های ذی قیمت کویت تحقق بخشد.
حد فاصل اتمام جنگ هشت ساله عراق با ایران و آغاز حمله به کویت را می توان دو سال سرنوشت ساز در روابط ایران با عراق قلمداد نمود. در دو سال یاد شده، صدام حسین رئیس جمهور وقت عراق اقدام به ارسال 6 نامه تاریخی به آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور وقت کشورمان نموده است. چهارمین نامه یاد شده درست 28 سال پیش در چنین روزی منتشر شده است. نامه پنجم نیز در چند هفته پس از این نامه به آیت الله هاشمی ارسال شده است، لذا بر آن شدیم در این نوشتار ضمن اشاره به متن نامه های ارسال شده، به چرایی فرستادن چنین نوشته هایی در این مقطع اشاره نماییم.
وی در نامه اول خود به هاشمی رفسنجانی اظهار میدارد که «عراق همزمان هدف توطئههای صهیونیسم و امپریالیسم است، زیرا این کشور مانع و خطری در برابر توسعه صهیونیسم به حساب میآید! دشمنان سعی دارند با تضعیف عراق دست صهیونیسم را در تهدیدات و اجرای نقشههای شوم خود در منطقه و ادامه اشغال فلسطین و بیتالمقدس عرب باز نگهدارند! این نیروها مایلند آتش درگیری مجددی را بین ایران در یک سو و عراق و امت عرب از سوی دیگر، شعلهور سازند»! وی اظهار میدارد که عراق از سوی کشورهای مترقی منطقه حمایت میشود!
هاشمی رفسنجانی این ادعای صدام را بیپاسخ نگذاشت. وی در پاسخ اظهار داشت: «البته ما هیچ مشکلی با امت عرب نداریم و از همکاری صادقانه برخی دولتهای عربی بهرهمند هستیم... این نکته را همه میدانند که ایران مدافع راستین نهضت فلسطین است نه عراق.».
وی در نامه دوم خود نوشت: «انقلاب اسلامی از ابتدای کار و همیشه عظمت و اقتدار اسلام و مسلمین، مبارزه علیه دولت غاصب اسرائیل و آزاد سازی فلسطین را هدف خود قرار داده است.».
رئیس جمهور وقت ایران در نامه 18 ژوئن خود در پاسخ به دعوت صدام از ایران برای پیوستن به مبارزه علیه امپریالیسم و صهیونیسم میگوید: «شما خود را مدافع فلسطینیها، متولی امور آنها و نیروهای مقاومت در برابر تجاوزات امپریالیستها قلمداد میکنید و از ما دعوت میکنید که به صف مبارزین بپیوندیم، اما نویسندگان این نامه آگاهی دارند که جمهوری اسلامی ایران پیشگام مبارزه علیه امپریالیسم و هدف اصلی تجاوزات استکبار است... اگر همه دولتهای عربی با انقلاب ایران همکاری کنند [چنانکه عراق آشکارا از این امر سر باز زده است] توازن قوا در خاورمیانه به نفع اسلام و مسلمین تغییر خواهد کرد. علاوه بر این، نیروهای مترقی منطقه پشتیبان ایران هستند و متقابلاً، عراق بر خلاف ادعای صدام، از سوی سلاطین، شیوخ و رهبرانی که اعضای امت عرب به حساب نمیآیند، حمایت میشود.».
نکته جالبی در خاطرات هاشمی وجود دارد که برای خوانندگان امروزی جلب توجه میکند؛ پس از نوشتن اولین نامه، هاشمی پس از مشورت با مقام معظم رهبری تصمیم میگیرد که به نامه صدام جواب بدهد و پیش نویس این جواب را کسی آماده نمیکند بجز حسن روحانی، دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی. هاشمی صفحه 55 خاطرات سال 1369 خود مینویسد: «دکتر حسن روحانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی، آمد و پیشنویس جواب نامة صدام را آورد.»
صدام حسین در نامه دوم خود به هاشمی رفسنجانی در 19 مه 1990 ایده نشستی با شرکت همه تصمیم گیرندگان عالی دو کشور را مطرح ساخت. او در نامهاش خطاب به رفسنجانی مینویسد: «شرکت چنین مقاماتی در مذاکرات توافق، از نظر روانشناختی و اخلاقی آنها را مقید به اجرا و پایبندی به توافقنامه مینماید و مانع تأثیر گذاری حوادث بعدی بر فرایند صلح میگردد.».
صدام اجلاسی را با ترکیب ذیل در نظر داشت: در طرف عراقی، شخص صدام، جانشین فرماندهی و عزت ابراهیم جانشین شورای فرماندهی انقلاب، و در طرف ایرانی، دو مقام عالیرتبه یعنی آیت الله خامنهای و هاشمی رفسنجانی.
صدام گمان میکرد در نشستی در چنین سطح، مذاکره کنندگان از اقتدار لازم برای دستیابی سریع و مؤثر به توافق برخوردار خواهند بود. وی برای آغاز مذاکرات، 28 آوریل یا 7 روز پس از رسیدن اولین نامه به دست مقامات ایرانی را پیشنهاد کرده بود.
هاشمی رفسنجانی با نشستی در این سطح موافق نبود، لذا پیشنهاد کرد که «ابتدا مذاکره توسط یک نماینده اعزامی از عراق صورت گیرد و ملاقات در سطح بالاتر زمانی مورد پذیرش قرار خواهد گرفت که به نتایج مشخصی که مبنای مراحل بعدی قرار گیرند، دستیافته باشیم.».
هاشمی رفسنجانی در پاسخ به صدام نه تنها ایده برگزاری یک اجلاس اولیه را رد کرد، بلکه تاکید کرده بود که حضرت آیت الله خامنهای در هیچگونه مذاکرهای در هیچ سطحی شرکت نخواهند کرد. با این وجود، وی به حاکم عراق اطمینان داد که «نمایندگان ایران تحت رهنمودهای مقام معظم رهبری عمل کرده و اگر رئیس جمهور ایران در مذاکرات شرکت کند قطعاً دارای اختیارات تام خواهد بود و تصمیمات یقیناً اجرا خواهد شد و شما نباید از بابت مسائلی که در نامه خود طرح کردهاید، نگران باشید».
نامه های رد و بدل شده دارای ویژگی های جالبی می باشد. در نامه مربوط به 24 شوال 1410 صدام حسین (نامه دوم صدام)، وی از اینکه نامه آقای هاشمی با السلام علی من اتبع الهدی ( سلام خاص به کفار و منحرفان ) پایان یافته بود شکایت داشت.
در نامه مربوط به 26 رمضان 1410 برابر با 21 آوریل 1990 صدام حسین چنین آمده است:
بسمالله الرحمن الرحیم
جناب آقای علی خامنه ای
جناب آقای هاشمی رفسنجانی
از صدام بنده خدا .......
والسلام علیکم
اللهم اشهد انی قد بلغت،[خدایا تو گواه باش که من ابلاغ کردم] والسلام علیکم.
نکته جالب در این نامه آن که صدام نامه خود را به سبک نامه پیامبر به خسرو پرویز آغاز و در آخر هم از آیات قرآن و رسالت انبیاء متنی به عنوان اتمام حجت بیان نموده بود.
رئیس جمهور ایران حتی به نامه سوم صدام در 16 جولای با پیشنهاد او مبنی بر اعزام یک نماینده شخصی به تهران، پاسخی نداد.
صدام پیشنهادات سیام جولای خود را در نامه چهارم خطاب به هاشمی رفسنجانی بیان کرد. وی پیشنهاد برگزاری یک اجلاس سران را دوباره مطرح ساخته و در توجیه آن چنین عنوان کرد که یک موافقتنامه صلح از سویی باید تمامی مسائل مهم بین دو کشور را مورد توجه قرار دهد و از سوی دیگر هرگونه توافقی باید جزئی از یک کل تجزیهناپذیر و مجموعه به هم پیوسته باشد به گونهای که شکاف در هر بخش از آن رخنه در تمامی مواد آن به حساب آید.
وی پیشنهاد کرد که عقبنشینی نیروها به مرزهای بین المللی و مبادله اسرای جنگی در مدت دو ماه از تاریخ پذیرش نهایی یک موافقتنامه صلح صورت گیرد.
زبان بهکارگرفته شده از سوی صدام حسین پیچیده است، ولی همانگونه که هاشمی رفسنجانی اشاره کرده است، از نرمش مواضع صدام در مورد اروند رود حکایت میکند. صدام به ایران پیشنهاد کرد که حقوق کشتیرانی و ماهیگیری ایران و شکلی از اداره مشترک - نه حاکمیت - را به رسمیت بشناسد.
در چهارمین نامه، از سویی صدام سعی دارد باز بر اراده به صلح خود تاکید کند اما همزمان بحث اروندرود را با منطقی مطرح می کند که با همان، جنگ را آغاز کرده بود. در بند چهارم پیشنهاد بر عقب نشینی دو ماهه از تاریخ تصویب توافقنامه بین طرفین می دهد و حتی تاکید می کند هرچه کوتاه تر باشد، بهتر است. برای اولین بار موضوع اسرا را مطرح و پایبندی خود را به قراردادهای ژنو اعلام می کند. اما در بند شش، باز به سراغ ادعاهای قبلی اش می رود و در مورد شط العرب می نویسد: «حاکمیت کامل بر رودخانه متعلق به عراق باشد، زیرا که حق تاریخی و مشروع آن است.»
در بند دوازده این نامه نیز صدام سعی می کند با طرح تقسیم مشترک کمک های بین المللی به بازسازی دو کشور«تقسیم بالمناصفه بین ایران و عراق» از اتهام آغاز گری جنگ بگریزد.
این بار نیز رییس جمهوری ایران به دلیل موضوعیت نداشتن پیشنهادهای عراق خاصه در مورد اروندرود و کمک های بین المللی جوابی به نامه نمی دهد.
در سوم آگوست، یک روز پس از تهاجم به کویت، حاکم عراق نامه پنجم خود را به رئیس جمهوری ایران نوشت. این نامه آشکارا نشان دهنده نگرانی عراق از احتمال همکاری ایران با گروه دشمنان عراق بود. صدام ادعا میکرد که حمله عراق به کویت یک مسئله عربی است و ایران نباید در آن مداخله کند. وی بهطور صریح و بیپرده به ایران در مورد مداخله در این بحران هشدار داد.
صدام با بدگمانی اظهار داشت که گزارشاتی در مورد فعالیتهای سیاسی هاشمی رفسنجانی و ملاقاتهایش با فرماندهان نظامی ایران دریافت کرده است. وی همچنین اظهار داشت که در صورتی که ایران غیر عاقلانه رفتار کند یا با پیشنهاد سیام جولای وی موافقت نکند، ممکن است پیشنهاد خود را پس بگیرد!
پاسخ هاشمی رفسنجانی در 7 آگوست به این نامه و به پیشنهادات تفصیلی سیام جولای صدام جالب است، زیرا مواردی را مطرح میکند که بیانگر موضع دائمی ایران در طول بحران کویت و حداقل تا قیام شیعیان در جنوب در فوریه - مارس 1991 را تشکیل میدهد.
از سویی رئیس جمهور وقت ایران خواهان ادامه مذاکرات بین ایران و عراق بود. او میدانست که موضع عراق در مورد اروند رود تا حدودی تغییر کرده است، اما پیشنهاد صدام همچنان برای ایران غیر قابل پذیرش بود.
بدین لحاظ هاشمی رفسنجانی میگوید: «پیشنهاد مشخص ما این است که قرارداد 1975 مبنای مذاکرات صلح قرار گیرد، زیرا بدون پایبندی به قراردادهای پیشین، خصوصاً پیمانی که حامل امضای شخص شماست، نمیتوان به گفتههای امروز اعتماد کرد.».
نامه 14 آگوست صدام به عنوان تأییدی بر مواضع گذشته ایران تفسیر شد. روشن بود که این نامه از سوی ایران، حداقل در محیط داخلی و بین المللی چگونه تفسیر خواهد شد. هاشمی رفسنجانی در پاسخ این نامه خطاب به صدام آورده است که " اعلام شما مبنی بر پذیرش مجدد قرارداد 1975 راه را برای اجرای قطعنامه 598، حل مسائل در چارچوب آن و گذر از آتش بس موجود به یک صلح پایدار هموار میسازد."
علاوه بر این، عراق به سرعت خروج نیروهایش از خاک ایران را به اتمام رساند و مبادله سریع اسرای جنگی را آغاز کرد.
صدام نامه پنجم را با یادآوری شرایط دشوار منطقه ای و تهدیدات متحدان سابق و دشمنان جدیدش می فرستد. این بار اما نامه جواب ایران را به همراه دارد. رییس جمهور وقت ایران در ابتدای نامه می نویسد:
«نامه مورخه 12/5/۶۹شما دریافت شد؛ با اینکه اصل نامه علی الظاهر به منظور پیشبرد مذاکرات صلح تنظیم شده، لیکن بخشی از مضامین آن تاسف آور است.» هاشمی در هفت بند به مجموع نامه های بی پاسخ صدام جواب می دهد. در این جواب ملاقات مستقیم بین روسای جمهور قویا رد می شود و تنها زمانی آن مفید ارزیابی می شود که مسایل کلیدی و مهم حل وفصل شده باشد. هاشمی رفسنجانی با انتقاد از اشغال کویت، درمورد گله صدام از کمک های ایران برای اطفای چاه های نفت کویت، می نویسد که در این مدت ما نشانه ای از اقداماتی که بیانگر حسن نیت شما باشد ندیدیم و ادامه اشغال خاک ایران تردیدهای جدی را نسبت به انگیزه و اراده به صلح از طرف شما ایجاد کرده است؛ در آخرین بند این نامه هاشمی با اتمام حجت برای معاهده الجزایر، پذیرش آن را تنها راه حل عملی اجرای صلح می داند.
بین 14 آگوست تا پایان ماه مارس ایران میزبان چندین هیئت نمایندگی بلند پایه عراقی بود. "طارق عزیز" در اوایل سپتامبر از تهران دیدار کرد و "علی اکبر ولایتی"، وزیر امور خارجه ایران در ماه نوامبر دیدار او را پاسخ گفت. "عزت ابراهیم" به اتفاق "سعدون حمادی" در اوایل ژانویه در تهران بودند.
تمام شروط ایران را می پذیرم
در چهاردهم اگوست 1990، دوازده روز پس از حمله به کویت، صدام حسین در نامه اى خطاب به على اکبر هاشمى رفسنجانى رئیس جمهورى ایران تمایل خود را مبنى بر قبول کلیه شرایط ایران به منظور امضاء یک پیمان صلح که به جنگ میان دو کشور بطور رسمى خاتمه دهد، اعلام کرد. وى در این نامه موارد زیر را پیشنهاد کرده بود: خروج سربازان بیگانه ممکن است از طریق عراقى از خاک ایران طى مدت سه روز، مبادله اسراى جنگى طى مدت مشابه - این امر به محض برقرارى آتش بس بین دو کشور در سال 1988 انجام گرفت - و پذیرش رودخانه شط العرب به عنوان خط مرزى دو کشور بر اساس قرارداد 1975 الجزایر.
نکته اخیر مساله اى اساسى بود. بر اساس بیانیه الجزایر، عراق با پذیرش خط تالوگ Thalueg line به عنوان خط مرزى دو کشور، در واقع حاکمیت ایران را بر اروند رود پذیرفته بود. اقدام صدام حسین در پاره کردن بیانیه الجزایر در مقابل دوربین تلویزیون در سال 1980 و طرح مجدد ادعاى حاکمیت مطلق عراق بر شط، نقطه شروع جنگ بود. مذاکرات دو کشور بعد از برقرارى آتش بس عمدتا بر محور درخواست عراق در مورد همین مساله بوده است. اما اکنون عراق تصمیم گرفته است تغییر روش دهد. صدام حسین در نامه چهاردهم اگوست خود گفت: «هاشمى رئیس جمهور، با تصمیم ما همه چیز روشن شده و آنچه مىخواستید و بر آن تاکید داشتید، حاصل شده است.» پیشنهاد غیر منتظره صدام به ایران با مساله تجاوز به کویت مرتبط بود. او مى خواست از جناح شرقى خود و اینکه ایران در هیچگونه اتحاد نظامى تهاجمى علیه عراق مشارکت نخواهد کرد، اطمینان یابد و سربازان خود را به منظور بکارگیرى در مرز کویت - سعودى، آزاد سازد. رئیس جمهورى عراق در نامه اش هر چه بیشتر مواضع رفسنجانى را مورد تایید قرار داد. وى در توجیه پیشنهاد خود چنین گفت: «نباید قابلیت هاى عراق در یک جنگ بزرگ خارجى هدر رود; بلکه این توانایی ها باید در جهت اهداف مشترک مسلمان ها و اعراب مورد استفاده قرار گیرند.» صدام حسین با پیشنهاد امضاى پیمان صلح امیدوار بود بتواند ایران را متقاعد سازد تا تحریم هاى تجارى علیه عراق را نقض کند. بنابر این برداشت صدام از «مناسبات عادى» بین دو کشور، «مشارکت» ایران و عراق در جهت تامین امنیت خلیج فارس و دور نگه داشتن منطقه از حضور نیروها و ناوگان هاى خارجى، و همچنین «مشارکت در سایر امور حیاتى» بود.
آخرین نامه صدام حسین را می توان اوج اعتراف های وی و مبتنی بر ناتوانی او دانست. نامه ای که در آن صراحتا بر اخوت میان ایران و عراق و لزوم اجرای توافق 1975 الجزایر تاکید نموده است. توافق نامه ای که صدام پیش از حمله آن را پاره کرده و خواستار تغییر آن شده بود به این شرح می باشد:
بسمالله الرحمن الرحیم
«جناب آقای علیاکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس جمهوری محترم اسلامی ایران
پس از اتکال بر خداوند متعال و به نیت از بین بردن تمامی موانعی که بر سر راه ایجاد روابط برادرانه میان تمام مسلمانان و از جمله برادران مسلمان ایران وجود دارد و به منظور فعال ساختن جدی و هماهنگ کردن برادران مؤمن جهت رویارویی با اشراری که میخواهند به مسلمانان و امت عرب ضربه بزنند و برای اینکه ایران و عراق را از تحریکات و بازیهای قدرتهای شرور بین المللی و وابستگان آنان در منطقه بازداریم و به منظور هماهنگی با روح اصولی که در 12 اوت 1990 به منظور ایجاد صلح دائمی و همه جانبه در منطقه اعلام کردیم و خواست ما از آن نامه برقراری صلح دائم و همه جانبه در منطقه بود و برای آن که از هرگونه بهانهای که مانع از همکاری و موجب افکار بد شود، ممانعت کند و همچنین برای این که امکانات عراق، دور از صحنه رویارویی عظیم معطل نماند و به منظور به کار گرفتن آنها در جهت اهدافی که مسلمانان و اعراب شرافتمند به حق بر آن توافق دارند و دوری جستن از تداخل سنگرها و کینهها و بغضها و برای آن که خیرخواهان راه خود را در بازگشت روابط عادی خواهند یافت، به عنوان ثمره مذاکرات از زمان نامه 1990.04.21 ما، تا آخرین نامه شما در هشتم اوت 1990، به عنوان حل نهایی و روشنی که جای هیچگونه ابهامی باقی نگذارد، تصمیمات زیر را اتخاذ کردیم:
1 - موافقت با پیشنهاد شما که در نامه جوابیه مورخ هشتم اوت 1990 توسط «برزان ابراهیم تکریتی» نماینده ما در ژنو از آقای سیروس ناصری نماینده شما دریافت شد. پایه قرار دادن قرار داد 1975 به عنوان اصول منسجم با آنچه که در نامه 30 ژوئیه 1990 به ویژه در مورد تبادل اسرا و بندهای 6 و 7 از قطعنامه 598 آمده است.
2 - بر اساس آنچه که در بند اول این نامه و آنچه که در نامه مورخ 30 ژوئیه 1990 آمده است، ما آمادهایم هیاتی را به تهران بفرستیم و یا هیاتی توسط شما به بغداد اعزام شود تا موافقتنامهها را جهت امضا آماده کند.
3 - به عنوان ابتکار حسن نیت، ما از روز جمعه هفدهم اوت (1369.5.26) نیروهای خود را از مرزهای شما فرا میخوانیم و تنها نیروهای سمبلیکی را به عنوان نگهبانان و پلیس مرزی باقی میگذاریم تا در شرایط طبیعی به وظایف روزمره خود عمل کنند.
4 - کلیه اسرای جنگ با تمام تعداد بازداشت شدگان را فوراً از راه مرزهای زمینی از جمله "خانقین" و "قصر شیرین" و مناطقی که مورد توافق دو طرف خواهد بود، آزاد خواهیم کرد و ما اولین گام در این زمینه را روز جمعه هفدهم اوت برخواهیم داشت.
آقای رفسنجانی رئیس جمهور، با این تصمیم ما همه چیز روشن و تمام خواستهها و مسائلی که بر آن تکیه میکردید، تحقق مییابد و چیزی نمانده است مگر آن که موافقتنامهها آماده و امضا شود تا هر یک از ما جهت ورود به زندگی جدید، اشراف واضح داشته باشیم.
همکاری ما باید در سایه اصول اسلامی و احترام متقابل و دور کردن طرفهایی باشد که خواستار شر برای منطقه هستند و قصد دارند از آب گلآلود ماهی بگیرند و شاید با یکدیگر همکاری کردیم تا خلیج (ِفارس)، دریاچه صلح و امن و خالی از ناوگان و نیروهای خارجی باشد که بدخواه ما هستند. به علاوه همکاری در مسائل حیاتی دیگر- والله اکبر والحمدلله.
صدام حسین - رئیس جمهوری عراق - 23 محرم 1411 ه - 14 اوت 1990 م.»
متن کامل پاسخ رئیس جمهوری اسلامی ایران به نامه پنجم رئیسجمهور عراق به شرح زیر است:
بسمالله الرحمن الرحیم
الحمدالله علی ما انعم و له الشکر علی ما الهم
ریاست جمهوری محترم عراق جناب آقای صدام حسین
نامه مورخ 1369.5.23 (14 اوت 1990) جنابعالی دریافت شد. اعلام پذیرش مجدد معاهده 1975 از سوی شما راه اجرای قطعنامه و حل اختلاف در چارچوب قطعنامه 598 و تبدیل آتش بس موجود به صلح دائم و پایدار را هموار ساخت.
شروع عقبنشینی نیروهای شما از اراضی اشغالی ایران را دلیل صداقت و جدی بودن شما در راه صلح با جمهوری اسلامی ایران به حساب میآوریم و خوشبختانه در موعد مقرر آزادی اسراء هم آغاز گردید که امیدواریم عقبنشینی نظامیان شما طبق زمانبندی اعلام شده و آزادی اسرای دو طرف با آهنگ و سرعت هر چه بیشتر ادامه یافته و تکمیل گردد.
همانگونه که از طریق نماینده ما، در ژنو به اطلاع رساندهایم اکنون ما برای پذیرش نمایندگان شما در تهران آمادگی داریم و امیدواریم با تداوم جوّ مثبت و حسن نیت موجود بتوانیم به صلح جامع و پایدار با حفظ همه حقوق و حدود مشروع دو ملت و دو کشور اسلامی دست یابیم.
والسلام علیکم
اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس جمهوری اسلامی ایران
1369/5/27
چرا صدام متوسل به نامه نگاری شد؟
در رابطه با چرایی نامه نگاری های متعدد صدام حسین با اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور وقت جمهوری اسلامی ایران در آن مقطع تا کنون دلایل متعدد بر شمرده شده است. اهم اهداف صدام حسین از این نامه ها را اینگونه می توان بر شمرد
الف) پذیرش شکست: از جنگ هشت ساله عراق بر علیه کشورمان به عنوان طولانی ترین جنگ قرن بیستم نام برده می شود. رژیم صدام حسین با وجود دارا بودن مدرن ترین تسلیحات و اتکا به سلاح های کشتار جمعی در دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده اش ناکام ماند. لذا تداوم جنگ فوق الذکر علاوه بر خسارات ویرانگرش برای ایران، موجب اضمحلال اقتصادی عراق نیز شده بود.
بخش عمده درآمدهای نفتی عراق در طول این سالها به جای به کارگیری در حوزه های اقتصادی، صرف خرید تسلیحات شده و این امر موجب افزایش بیکاری و تورم در جامعه عراق شده بود. علاوه بر امن حضور پی در پی رزمندگان ایرانی در عمق خاک عراق ضمن ایجاد ناامنی برای شهروندان این کشور زمینه تضعیف امنیت و اعتبار بین المللی رژیم صدام حسین را فراهم آورده بود. عدم برگزاری نشست عدم تعهد در بغداد در کشاکش جنگ تحمیلی نمونه ای از این دست می باشد.
ب) نگرانی از مداخله و یا حمله ی احتمالی ایران: درست و در پایان نامه نگاری های صدام حسین بود، که ارتش بعثی در کمتر از دو ساعت موفق به اشغال کویت گردید. برخلاف تصرف ابتدایی کویت توسط نظامیان عراقی، سایر دول عربی و قدرت های بین المللی در برابر این اشغالگری سکوت نکرده و بر علیه صدام حسین بپا خواستند.
حمله ی ناتو به عراق و مشارکت گسترده اعضای اتحادیه عرب در این کارزار موجب شد که رژیم بعثی عراق که تا پیش از آن جزو قدرت های منطقه ای لحاظ می شد از عرش به فرش آمده و ضمن تحمیل خسارت های گسترده، شاهد اعتراض های داخلی باشد. با آغاز عملیات ناتو در عراق، شیعیان عراقی در جنوب اقدام به برپایی انتفاضه شعبانیه نموده و کردها در شمال بر علیه صدام حسین به پا خواستند، فرایندی که نهایتا به وضع منطقه پرواز ممنوع در شمال عراق و جدایی نسبی برای کردها منجر شد. از آن مقطع بود که دولت عراق تحت شدیدترین تحریم های بین المللی قرار گرفته و نهایتا با سقوط رژیم عراق در سال 2003 منجر شد.
نگرانی عمده دولت عراق در مقطع فوق به دلیل احتمال مداخله ی ایران در امور داخلی این کشور ارزیابی می شود. روابط گسترده ایران با شیعیان عراقی و حضور گروه هایی چون سپاه بدر، حزب الدعوه و مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق در ایران موجب هراس صدام شده بود که همزمان از سوی همه جبهه های مورد هجوم واقع نشود.
دلهره از مداخله نظامی ایران در این کشور نیز موجب شده بود تا شخص صدام حسین با عدول از تمامی مواضع پیشینش، عملا به همه ی خواسته های تهران تن دهد. برآورد نامه های صدام و مواضع سیاست خارجی عراق در آن مقطع زمانی نشان می دهد که بخشی از رهبران عراقی بر این باور بودند که ممکن است منافع مقطعی ایالات متحده و جمهوری اسلامی در عراق، موجب همکاری آنها با یکدیگر گردد، لذا دولت عراق تلاش نمود که مانع از این نزدیکی گردد.
17 سال پس از آخرین نامه صدام به هاشمی، اکبرهاشمی رفسنجانی در خطبههای نماز جمعه تهران، ازآن روز به عنوان «شیرینترین روز» عمرش یاد کرد و آن را یک پیروزی بزرگ برای ایران خواند و از انتشار مکاتبات خود با صدام خبر داد: «صدامیها میخواستند خیالشان از پشت سرشان راحت باشد، به همین منظور صدام مکاتبه را با من شروع کرد.
ج) تلاش برای جلب حمایت ایران: رژیم صدام حسین با آگاهی نسبت به خصومت ریشه ای حاکم در روابط ایران با ایالات متحده آمریکا بر آن بود تا پای ایران را به نبرد میان عراق با ناتو باز نماید تا از این رهگذر منتفع شود. اعلام حمایت ایران از اشغال کویت توسط صدام حسین، ممکن بود مانع از حمله ناتو به عراق شده و یا در صورت وقوع حمله با مقاومت دو چندانی روبرو شده و زمینه تشدید نبرد در سطح منطقه را فراهم آورد.
با آغاز درگیری میان عراق با ناتو، شماری از شخصیت های تندرو وقت که بعدتر به جرگه ی اصلاح طلبان امروزی پیوستند خواستار حمایت جمهوری اسلامی از عراق شده و صدام حسین را خالد بن ولید نامیدند.
تلاش برای جلب حمایت ایران در این مسیر موجب پذیرش تمامی خواسته های تهران در خلال جنگ هشت ساله شد.