دقیقاً پنج سال قبل در چنین روزهایی زمزمههای ورود یک چهره جدید به عرصه موسیقی رسمی شنیده میشد. خوانندهای که همه اولین بار تصویر او را در یک مسابقه استعدادیابی دیدند.
اما حالا و پس از پنج سال و انتشار سه آلبوم، شهرام شکوهی دست به تغییرات زیادی زده است. با مدیربرنامههای سابق و شرکت «اکسیر نوین» که کنسرتهایش در تهران را برگزار میکرد همکاریاش را به پایان رسانده و با یک تیم کاری جدید آماده اجرای چهاردهم مرداد میشود. کنسرتی که طی دو سانس و در سالن میلاد برگزار میشود و بلیتهایش از طریق سایت Tik8 قابل تهیه است.
به بهانه همین تغییرات دو ساعت گفتگوی صریح و بیپرده با شهرام شکوهی داشتیم و این خواننده ناگفتههای بسیاری را برای اولینبار مطرح کرد. این گفتگوی مفصل را حتماً تا پایان بخوانید:
قرار است که پس از حدود هفت ماه روز 14 مرداد در تهران روی صحنه بروید. دلیل این غیبت طولانی چه بود؟
در سیستم کاری خودمان تغییراتی لحاظ کردیم و همچنین دوره نقاهت پس از عمل جراحیِ دست -که زمستان سال گذشته داشتم- کمی طولانی شد. همه این عوامل دست به دست هم داد تا مدتی از استیج دور باشم. این تغییرات را ایجاد کردیم تا بتوانیم حرف تازهای در اجراهای زنده داشته باشیم.
قطع همکاری شما با شرکت «اکسیر نوین» چگونه بود؟
مدتی از اتمام قرارداد من با شرکت «اکسیر نوین» گذشته بود ولی ما همچنان به همکاری ادامه میدادیم. من همیشه گفتهام که «رضا خانزاده» یکی از بهترین تهیهکنندههای ایران است و سیستم بسیار منظمی هم در زمینههای مختلف دارد. هیچ ایراد حرفهای به کارشان نمیشد گرفت. همینطور به شخصیت و منش بسیار متین و دوستانۀ رضا و گروه اجرایی او ایرادی وارد نبود. ولی من بنا به یک سری دلایل مخصوص به خودم تصمیم گرفتم تغییری در تیم کاری خودم ایجاد کنم.
تیم جدیدی که با آنها کار میکنید چه کسانی هستند و آیا در ارکستر هم تغییر داشتید؟
یکی از نقاط قوت ما این است که پایه گروه همان است که از سه سال قبل با هم کار را آغاز کردیم. «امیرحسین کاشانیان» دست راست من و یکی از بهترین گیتاریستها و تنظیمکنندگان آکوستیک در ایران است. سایر اعضای گروه هم اینگونه هستند. بنابراین ارکستر تغییر نمیکند و شاکله اصلی حفظ میشود ولی با کارهای جدید روی صحنه میرویم. اما در حال حاضر یک تیم هنری و اجرایی داریم. آقایان «محراب ابوالفضلی» و «زایا سلیمان» مدیریت اجرایی و هنری کار را انجام میدهند. اجرای تهران به همت شرکت «هنر اول» به مدیریت «مجید محسنی» برگزار میشود. اما خروجی و برآیند اتفاقات گروه جدید ما در کنسرت تهران و سایر اجراها و اتفاقات موسیقایی نمود خواهد داشت.
همکاری با تیم مدیریتی جدید چطور شکل گرفت و چه عاملی سبب این انتخاب بود؟
قبل از پاسخ به این سوال باید از کسی تشکر کنم که طی سالهای اخیر برای من زحمات زیادی کشید. رابطه من با آقای «مرتضی دلیری» صرفاً رابطه یک خواننده با مدیر برنامه نبود و همیشه هم گفتم که ایشان برادر بزرگتر من هستند. تا پایان زندگی هم قدردان محبت ایشان هستم و این حس و احترام پابرجا است.
آقای دلیری درگیر یک سری پروژههای جدید شده بودند و از طرف دیگر من هم از اصل کار خودم دور افتاده بودم. من دوست دارم که در اصل مسائل دقیق باشم ولی آقای دلیری با وجود اینکه انصافاً چیزی کم نمیگذاشتند، زمان کمتری داشتند. اجازه بدهید رک بگویم، من باید خیالم از مسائل جانبی آنقدر راحت باشد که فقط روی ساخت موسیقی تمرکز کنم. نزدیک یک سال و نیم است که آن تمرکز لازم را ندارم. یک سری کارهای خارج از موسیقی و در زمینه بیزنس داشتم اما آنها را هم کنار گذاشتم و از این به بعد تمام توان و تمرکزم را روی موسیقی قرار میدهم. در جمعهای خودمان هم به دوستان چند مرتبه گفتم که چیزی جز احترام و محبت و برادری از آقای دلیری ندیدم و قدردان هستم. اما تصمیم گرفتم تغییراتی در سیستم کاری خودم لحاظ کنم.
زایا سلیمان را از مدتها قبل میشناسم. من و ایشان تمایل همکاری داشتیم. او کارنامه کاری خوبی در عرصه موسیقی دارد و پس از اینکه صحبتهای لازم را انجام دادیم ایشان تمایل داشت که احترامها از هر جهت حفظ و در زمان مناسب شروع این همکاری اعلام شود. محراب ابوالفضلی هم در زمینه مدیریت امور اجرایی و تهیهکنندگی با ما همکاری میکند و قبلاً در چند اجرا کنار هم بودیم. از هر خوانندهای اگر بپرسید قطعاً میگویند که معمولاً در اجراهای شهرستانها یک بخش از کار نقص دارد و ما هم اینگونه بودیم. انصافاً محراب ابوالفضلی یکی از معدود تهیهکنندههایی بوده که در اجراهای شهرستانها، صفر تا صد کارها را بدون ذرهای استرس برای گروه و خواننده پیش برده است. من به این نتیجه رسیدم که آقای ابوالفضلی و آقای سلیمان در کنار هم تیم هنری و اجرایی مطلوبتر و حرفهایتری را تشکیل میدهند. جالب اینکه در جلساتی که برگزار کردیم این حس مشترک بود و آقای ابوالفضلی و آقای سلیمان هر دو این حس را داشتند که حالا که قرار است کاری انجام شود اگر به صورت کار گروهی باشد اتفاقات بهتری رخ میدهد.
خوانندهها معمولاً یکی از اهدافشان در تغییر مدیر برنامه، برگزاری کنسرتهای بیشتر و مثلاً اجراهای ارگانی متعدد است. میخواهم بدانم هدف اصلی «شهرام شکوهی» از ایجاد این تغییرات قابل توجه در همکارانش چه بود؟
هدف ما بالابردن کیفیت بود.
یعنی اصلاً به دنبال تعدد اجرا و پول درآوردن نبودید؟
زمانی که محصول با کیفیت ارائه دهید و همه چیزِ آن معقول باشد مسلماً استقبال مخاطب بیشتر میشود. من معمولاً از خودم تعریف نمیکنم و اگر مصاحبههای قبلی را بخوانید میبینید که هیچ وقت از خودم تعریف نکردهام و ادعای سبک نداشتهام. ولی تعارف نداریم؛چون یا چیزی که من میگویم واقعیت دارد و همه میبینند یا نیست و من صرفاً ادعا میکنم.
واقعیت این است که به اندازه متفاوتبودن سبک و تواناییهایم هیچگاه ادعایی نداشتهام. ولی الان میخواهم به صراحت بگویم که من اولین موج موسیقی تلفیقی همهگیر بازار را ایجاد کردم. قبل از من گروههای دیگری بودند که فعالیت میکردند. مثلاً در آلبوم «ترنج» موسیقی خراسانی با سبک راک تلفیق شده بود یا «شهرام شعرباف» شعر کلاسیک حافظ را با موسیقی راک و سازبندی ایرانی تلفیق کرد. ولی من اولین موج مخاطبپسند موسیقی تلفیقی را ایجاد کردم. اگر هم دقت کنید از سال 90 تا الان بخش عمده کارهای مطرح و شنیدهشده در بازار، تلفیق به شکلهای گوناگون است. از ابتدا هم کار ما تلفیقی بود ولی یکی از گلایههایی که من دارم این است که وقتی با چنین سبکی جلو آمدهام، پس چرا برج میلاد تهران را نمیتوانم در اختیار داشته باشم؟ موسیقی من تلفیقی است و پرونده گروه موسیقی ما با عنوان تلفیقی در دفتر موسیقی ثبت شده است.
از همان اول هیچ ادعایی درباره سبک خودم نداشتم و حس میکنم اشتباه کردم و باید بیشتر روی موج خودم سوار میشدم. خیلیها از موفقیت آلبوم «مدارا» ایده گرفتند و پس از پیادهسازی، جواب گرفتند. افراد و گروههایی که ایده گرفتند باهوش بودند و تقلید هم نکردند، ایده گرفتند و کارشان را انجام دادند. طلبکار نیستم و منتی هم ندارم ولی آنقدر که خودم در این کار نوآوری داشتم از آن بهره تبلیغاتی نبردم. هیچ وقت در جایی نگفتم که فلان کار را انجام دادم و حتی در مصاحبهها وقتی میگفتند که شما سبک دارید؟ از آنها میخواستم از لفظ سبک استفاده نکنند و به جای آن «مدل» بگویند. به هرحال دو سال است از همین مدلی که باید در آن دقیقتر و متمرکزتر میشدم بیرون آمدم چون مشغلههای زیادی نظیر اجراهای متعدد و حواشی آنها و چهار تور خارج از کشور داشتم. نکته جالب این است که شاید خیلیها ندانند که من چهار تور خارج از کشور در آمریکا و کانادا و اروپا برگزار کردهام یا چهل و چند اجرا در تهران و بیش از 200 کنسرت در شهرستانها داشتهام ولی روی آنها مانور خاصی ندادم.
دلیل این حضور کمرنگ طی ماههای اخیر در اجراهای زنده و اتفاقاتی که گفتید، خودتان بودید یا مدیر برنامه شما؟
نمیدانم مقصر بخش عظیم این اتفاقات و دوری و مانور کم تبلیغاتی بودم یا نبودم اما من دوست داشتم خودم را در کارها دخیل کنم. شاید مدیر برنامه من میدید که این کار و آن کار را خودم انجام میدهم و پس از مدتی میدید که وقتی کارها را انجام میدهم دیگر خودش پیگیر نمیشد. در مواقعی هم که به دلایلی نظیر بیماری یا مسائل دیگر پیگیر یک کار نمیشدم، آن کار اصلاً انجام نمیشد. این شد که تصمیم گرفتیم کار را به کسانی بسپارم که سابقه کاری حرفهای آنها را دیدهام ومسلماً از این به بعد میتوانم بدون دغدغه مسائل حاشیهای، به موسیقی و کار اصلی خودم که آهنگسازی است بپردازم. الان زایا سلیمان و محراب ابوالفضلی در این جمع حضور دارند و هر دو از من تنها تمرکز بر روی فعالیت موسیقایی را میخواهند.
در بخش قبلی به مقوله بالابردن کیفیت اشاره کردید. خوانندههای زیادی طی سالهای اخیر در سیستم کاری خود تغییراتی ایجاد کردند و همگی دلیل تغییرات را همین چیزی که گفتید عنوان میکردند. اما من هرچه فکر میکنم کسی به ذهنم نمیرسد که تحولات و همکاریهای جدیدش به معنای واقعی منجر به افزایش کیفیت و اتفاقات جدید شده باشد. این موارد درباره شما هم صرفاً در حد حرف باقی خواهد ماند؟
در یکی از شهرها من کنسرت برگزار کردم و بیش از دو هزار نفر بلیت خریدند و آمدند ولی خودم روی استیج میدانستم که آن مردم چه صدای بدی را میشنوند. دلیلش هم این بود که برگزارکننده کنسرت یک ساعت قبل از اجرا صدابردار پیدا کرده بود. مقصر این اتفاق من هستم که یقه کنسرتگذار را دو روز قبل از اجرا نگرفتم که چرا صدابردار را معرفی نکرده است. اینکه از کیفیت میگویم به این معنی نیست که میخواهیم آپولو هوا کنیم یا به مریخ برویم! قرار است یک کار را درست انجام دهیم. مثلاً همین محصولات خودروی داخلی که همه از آنها انتقاد میکنند و میگویند باعث مرگ خیلیها میشود اگر درست و استاندارد تولید شود قطعاً درصد تلفات رانندگی ما کاهش پیدا میکند.
یعنی اگر همان محصولی که تولید میکنید، درست تولید شود خیلی از اتفاقات بد رخ نخواهد داد. قرار است از این به بعد زمانی که من روی استیج میروم تا لحظه آخر استرس فلان اتفاق را نداشته باشم و آن استرس روی نحوه خواندن من تأثیر نگذارد. فعلاً میخواهیم آن پایه و مسائل اولیه را خوب و درست به مردم تحویل بدهیم و بعد میتوانیم در موارد دیگر و کارهای جدید فکر کنیم تا مخاطبی که چهل و چند اجرای تهران من را دیده، از دیدن کنسرت جدید ما سورپرایز شود. الان در حال حاضر با 30 یا 40 درصد توانایی، اجرا را برگزار میکنیم ولی میخواهیم این را به 90 درصد برسانیم و بعد برای آن 10 درصد بقیه فکر خواهیم کرد.
اما حقیقت این است که برخی مشکلات مربوط به مسائل بنیادی است. مثلاً تیم اجرایی که دارید نمیتواند سیستم صدابرداری یا نورپردازی فلان سالن را کلاً عوض کند و به هرحال در یک سری سالنهای خاص با مشکلاتی که دارند ناچار هستید اجرا برگزار کنید.
زمانی که من کار موسیقی خودم را شروع کردم در یک دایره پاپ محدود، کار جدید ارائه کردم. الان هم نباید توقع داشته باشید استیجی شبیه به استیج فلان خواننده بینالمللی را داشته باشم. در برخی موارد ممنوعیت داریم و در مواردی هم کلاً تکنولوژی برخی کارها را در ایران نداریم. مثلاً نمیتوانیم از سقف سالن یا از پایین استیج بیایم و برنامه را شروع کنیم. سوال من این است که آیا اگر اراده کنید، فردا میتوانید بالاترین مدل بنز را در ایران تولید کنید؟ نمیتوانید چون امکاناتش را ندارید. ولی میتوانید با همان امکاناتی که دارید یک خودرو خوب تولید کنید. ما هم میتوانیم با همان امکاناتی که داریم کار خوب ارائه کنیم و حتی نکات خلاقانه به آن اضافه کنیم.
ما میخواهیم با همین امکانات و بدون اغراق کارهای خودمان را انجام دهیم. ببینید وقتی میخواهید از یک محفظه روی استیج بیرون بیایید باید پرده مخصوصی روی آن نصب کنید تا راحت پاره شود و بیرون بیایید چون مختص این کار طراحی شده است. ولی وقتی امکانات را ندارید، چه دلیلی دارد کاغذ کاهی یا مقوا روی محفظه نصب کنید که احتمال دارد پای شما هم به آن گیر کند؟ متأسفانه خیلی از اتفاقاتی که در برخی کنسرتها میبینم نمونههای دست چندم کنسرتهای بیست سال قبل دنیا است. همین که دوستان به فکر کار جدید هستند خوب است ولی باید ببینید چه ابزاری دارید. ما نمیتوانیم در کنسرت سالن میلاد، خواننده را از زیر زمین بیاوریم. نهایتاً میتوانیم چند دکور طراحی کنیم که این هم تکراری شده است. من ترجیح میدهم اگر قرار است اتفاق جدیدی شکل دهم، در نوع اجرای خودم و گروهم شکل بدهم. تماشاچی اگر بخواهد از دیدن آباژور و مبل و میز در استیج من لذت ببرد میتواند به مغازههای فروش لوازم خانه برود و مدلهای متنوعتر هم ببیند! اگر تماشاچی از کیفیت اجرا لذت ببرد، این موضوع دهان به دهان میچرخد و طبیعتاً مخاطب هم بیشتر میشود.
صحبتهایی که مطرح میکنید قطعاً انتظارات را از اجرای شهرام شکوهی چندین برابر میکند. درست است که میگویید قرار نیست آپولو هوا کنید ولی مخاطب با انتظاری در این سطح به سالن میآید و اگر توقعاتش برآورده نشود بعد از برنامه انتقادات جدی بیان میکند.
ما اکنون در شروع اتفاقات جدید هستیم. با توجه به همان کمبود امکانات، اکثر خوانندههایی که در تهران اجرا میکنند معمولاً بین 12 تا 18 آهنگ را در هر کنسرت میخوانند. بارها پیش آمده که من در اجراهای تهران 21 یا 22 آهنگ را خواندهام و حتی برخی اعضای گروه میگویند که چرا این همه کار میخوانی؟ به دلیل اینکه یک جایی فقط خودم هستم و از خودم مایه میگذارم. ولی در یک جایی من به تیم نیاز دارم تا بتوانم به کارها و حواشی سر و سامان بدهم تا کیفیت کار بالا برود. اینکه شما میگویید توقعات بالا میرود اتفاقاً خوب است و باید توقع مردم از اجراهای زنده بالا برود. نمیگویم میتوانیم صد در صد توقعات را برآورده کنیم ولی حداقل باید بتوانیم هشتاد یا نود درصد را پاسخگو باشیم. من در سال اول کنسرتها 26 یا 27 سانس در تهران وبیشتر از آن در شهرهای دیگر اجرا داشتم و پس از آن آلبوم جدید منتشر شد ولی شاید باورتان نشود در اواخر آن سانسها خودم کلافه میشدم که این آهنگها را چند مرتبه باید بخوانم. تغییراتی که گفتم میتواند در نوع اجرا و محتوا و مسائل دیگر باشد. مثلاً اگر قطعهای را مردم با ارکستر در آلبوم شنیدهاند و ما در کنسرت آن را فقط با یک گیتار بخوانیم برایشان جذابیت دارد.
افزودهشدن نفرات جدید به گروهتان چه تأثیری روی تولیدات و محتوای آثار دارد؟
اگر من از مسائل حاشیهای فارغ شوم و صد در صد توانم روی تولید باشد اتفاقات بهتری رخ میدهد. اگر هنوز هم هر ده قطعه آلبوم «مدارا» هیت است و مردم آن را دوست دارند به این دلیل است که آن مجموعه در زمانی تولید شد که من هیچ دغدغه دیگری جز تولید نداشتم. در قطعه «خیانت» که چندی پیش منتشر شد هم کمی توانستم از دغدغههایی که داشتم کم کنم و به همین دلیل این اثر تا حد زیادی به خودم نزدیک بود.
آیا با ورود این دوستان شاهد یک شهرام شکوهی که 180 درجه متفاوت است خواهیم بود؟
اگر قرار باشد 180 درجه تغییر کنم که دیگر خودم نیستم. اگر صاحب سبک نبودم و مدل مختص به خودم را نداشتم الان میتوانستم همه چیز را تغییر دهم. ولی من در بهترین حالت باید، بهترین مدل شهرام شکوهی را ارائه دهم. یعنی بهترین کاری که میتوانم بخوانم و بهترین اجرایی که میتوانم داشته باشم. مثلاً اگر فیلمهای مرحوم «کیارستمی» را ببینید متوجه میشوید که در تمامی آثارش، امضای ایشان پای کار هست. در یک فیلم از بازیگران غیرحرفهای استفاده کردند و در یک فیلم هم بازیگران حرفهای را جلوی دوربین بردند. اما تحت هر شرایطی مهر و امضای عباس کیارستمی در آن فیلمها بود.
اما نکته دیگری که منتقدان درباره شما بیان میکنند این است که در سال اولی که به شکل جدی وارد بازار شدید آلبومی منتشر کردید که خیلی خوب شنیده شد. همچنین در اولین سال کنسرتهایتان هم 26 اجرا در تهران داشتید. ولی از سال دوم به بعد این روند نزولی شد و برخی میگویند که شهرام شکوهی آتشی در گندمزار بود که ناگهان شعله گرفت و سریع هم فروکش کرد. در این زمینه چه نظری دارید؟
باز هم به همان بحثی که در ابتدا داشتیم برمیگردم. ما یک برندی را در سال اول با آلبوم «مدارا» خلق کردیم ولی جنجال و هیاهو به راه نیانداختیم که ایها الناس این تلفیق است. مشخصاً من همان آدمی هستم که پنج سال قبل آلبوم «مدارا» را منتشر کرد. من تا به حال بهجز آهنگ «جادوی چشم تو» در آلبوم اول که یک فولکلور اسپانیایی و برای ادای دین به این موسیقی ساخته شد حتی یک آهنگ هم کاور نکردهام و شما که پیگیر آثار هستید میتوانید بررسی کنید. من در بین 45 آهنگی که منتشر کردم بیش از 20 کار هیت دارم. این کارها را در تورنتو، ونکوور، اوربرهاوزن، استکهلم، اتاوا، کلگری کانادا و ایالتهای مختلف آمریکا خواندهام و مردم با من میخوانند و این یعنی کارها گرفته است. وقتی کارها گرفته یعنی توانایی ساختن آنها را داشتهام.
اما وقتی به بحث اجرا میرسم باید یک تیم همراه من باشد که بگوید تو فقط صبح سوار هواپیما بشو و رأس ساعت در فلان شهر ساوند چک کن و پس از اجرا هم به هتل یا تهران برگرد. یعنی من نباید در هیچ بخشی نگرانی داشته باشم. ولی در موارد زیادی بوده که نگران بلیت، هتل و پذیرایی و... از اعضای ارکستر و گروهم بودم. من خوانندهای هستم که خودم میسازم و شعر میگویم و میخوانم ولی اگر قرار باشد کاری را خلق کنم باید تمام حواسم متمرکز باشد. همین امروز 45 دقیقه قبل از حضور در این جلسه در حال زمزمه بودم که ناگهان یک ملودی خوب به ذهنم رسید و ضبط آن را شروع کردم ولی ساعت را دیدم و گفتم ای وای دیر شد! این ای وای دیر شد قبلاً برای مسائل دیگر پیش میآمد و مثلاً در حال ساخت ملودی یادم میآمد که بلیت گروهم برای فلان اجرا چه شد. این نکتهای که شما میگویید را از این جهت قبول دارم و یک دلیل دیگر هم دارد.
من با آلبوم «مدارا» یک ژانری را تجاری کردم و قبلاً چنین اتفاقی رخ نداده بود. در گذشته گروه «اوهام» تلاشهایی در زمینه بازاریکردن تلفیق موسیقیاش انجام داده بود ولی با کم لطفیهایی که در حقشان شد موفق نشدند. در موسیقی پاپ هم همیشه یک سری مدلهای خاص اقتباسی از صداها و خوانندگان مشهور آنسوی آبها، در صداها و اجراهای اغلب خوانندههای داخلی داشتیم. اما من کاملاً خلاف جهت موسیقی روز حرکت کردم. در ابتدا همه میگفتند مگر این مدلی هم داریم؟ در ادامه جمله «مگر این مدلی هم داریم؟» به «مگر اینطوری هم میشود خواند؟» تبدیل شد و سپس کم کم موج شکل گرفت. مدارا در آبان سال 90 منتشر شد ولی در اردیبهشت سال بعد فراگیر شد. بماند که وقفه زیادی هم تا زمان حضور من روی استیج اتفاق افتاد.
اگر جای آلبوم اول و دوم من عوض شود باز هم همان اتفاقات خوب رخ میدهد. یعنی اگر آلبوم «کولی عشق» را اول منتشر میکردم در این سطح همهگیر میشد. نمیخواهم از خودم تعریف کنم ولی از دلایل اصلی مطرحشدن آلبوم «مدارا» صدای من، گیتار امیر حسین، تنوع تنظیم موزیک «میلاد ترابی» و نوع و بدعت تلفیق بود. همین نکات در آلبوم دوم هم وجود داشت ولی اگر جای این دو مجموعه عوض میشد باز هم چنین اتفاقاتی رخ میداد و همه از «مدارا» گلایه میکردند. این نکته که گفتید را قبول ندارم چون اگر قطعه به قطعه آلبوم دوم را با «مدارا» مقایسه کنیم شاید از آن سرتر هم بودند.
اما به قول «علی بحرینی» من در لیگ یک نفره هستم! میگوید که تو تنها رقیب خودت هستی و باید با خودت مبارزه کنی. از آلبوم دوم گفتند که تو داری خودت را تکرار میکنی. حداقل اجازه ندادند سه آلبوم منتشر شود تا چنین چیزی بگویند. من همین هستم و نمیتوانم خودم را تغییر بدهم. شما مثلاً نمیتوانید به فلان خواننده رپ بگویید که چرا چند سال است با یک لحن میخوانی. من اگر بخواهم تحریر را از کارم حذف کنم دیگر هیچ چیز از سبکی که دارم نمیماند. همین الان به راحتی میتوانم راک یا در سبکهای دیگر بخوانم ولی در آن صورت دیگر خودم نیستم. این مشکل کسی است که صاحب سبک است و نمیتوانم تغییر دهم. پس از موفقیت «مدارا» برخی اشخاص و گروهها آمدند از نوع تلفیق آن ایده گرفتند و کارهایشان را منتشر کردند. من در مقطعی قصد داشتم کارهایم را بیشتر به سبک الکترونیک نزدیک کنم ولی دیدم که میگویند مثلاً از فلان شخص یا گروه تقلید میکنم و همه چیز را متوقف کردم. در حالی که قرار نبود از کسی تقلید کنم چون سبک من فرق میکرد.
اما در مورد همین نکتهای که پیرامون بحث تلفیقیبودن کار و گروهتان اشاره کردید یک انتقاد نسبت به شما مطرح میشود. آن هم اینکه میگویند موسیقی شهرام شکوهی پاپ است و فقط آواز او در کنار این موسیقی قرار میگیرد.
یک زمان در دفتر موسیقی حضور داشتم و جلسهای میان مسئولین شکل گرفته بود و میان خودشان بحث داشتند که فقط لحن خواننده یکی از گروههایی که میگویند تلفیقی کار میکنند، شبیه به سنتی است و حتی خواندن او هم سنتی نیست. لحن خوانندههای برخی گروههای تلفیقی هم حتی شبیه به موسیقی سنتی نیست اما من حداقل در کارهایم چند تحریر سنتی دارم. اصلاً کار من این نیست که موسیقی سنتی را با سبکهای دیگر تلفیق کنم. هدف اصلی من معرفی سایهای از موسیقی سنتی به نسلهای جدید است. میخواهم زمانی که یک نوجوان اثری از استاد «محمدرضا شجریان» یا «شهرام ناظری» شنید نگوید که این چه بود؟!
اگر آن نوجوان در موسیقی من و چند نفر دیگر تحریرهای سنتی را بشنوند گوشش عادت میکند. اصلاً شاید تحریرهای من درست هم نباشد و برخی هم میگویند که تو شبه تحریر داری ولی حداقل چیزی هست که شما را با استفاده از موسیقی پاپ و اسپانیش به موسیقی سنتی نزدیک میکند. من در سازبندی ارکستر هم فقط به سراغ سازهای پاپ نرفتهام چون از سازهایی نظیر کمانچه یا ویولن ایرانی، سه تار و سنتور و... استفاده میکنم. حداقل این کارها را انجام دادهام ولی متوجه نمیشوم که مثلاً برخی گروههای مدعی تلفیقی چه تلفیقی انجام دادهاند؟
استدلال گروههایی از این دست که در مصاحبههای خودشان هم مطرح کردهاند این است که ما موسیقی ایرانی را با سازبندی غربی اجرا میکنیم.
من که این کار را بهتر انجام دادهام! کلاً دشتی یا شور میخوانم و ملودی ایرانی را با ارکستری که در آن سازهای پاپ و ایرانی وجود دارد مینوازم. حتی همین الان میتوانم با آنسامبلی شامل تار و سهتار و دف و تنبک اجرا کنم ولی بحث این است که از همان ابتدا ادعا نداشتم و طلبکار نبودم. میتوانستم طلبکار باشم ولی نبودم چون میتوانم به تک تک خوانندههایی که الان فعال هستند ایراد فنی بگیرم و قطعاً خودم نیز خالی از خطا نیستم. ببینید وقتی میگویم کاور نمیکنم خودتان هم میدانید که واقعیت است. شاید شنیده باشید که میگویند کسی میخواهد پولی خرج کند دستش را داخل جیب میهمان میکند و برمیدارد و حاتم طائی میشود.
الان هم همین است. بعضی از دوستان خواننده که میخواهند تکآهنگ منتشر کنند دستشان را دراز میکنند از موسیقی یونان، ترکیه یا عربی برمیدارند و منتشر میکنند. اغلب تکآهنگهای ما کپی مو به مو از کارهای ترک یا یونانی است. برای همین تکآهنگ «خیانت» که اخیراً منتشر کردیم زمانی که میخواستم از ساز «بوزوکی» استفاده کنم نگران بودم که مردم نگویند این آهنگ ترکی است. من از اصل ایرانی موسیقی بیرون نیامدم ولی شاید اشتباه کردهام.
اگر به سراغ تجربیات متفاوتتر مثلاً همین اجرا با یک آنسامبل ایرانی میرفتید هم جالب بود و شاید برخی نظرات هم عوض میشد.
من قطعهای به نام «باران عشق» منتشر کردم که از ابتدا با سهتار شروع میشود و تا پایان کاملاً نسبت کارهای قبلی من متفاوت است. پس از انتشار این قطعه خیلیها گفتند که از فلان گروه تقلید میکنی!
محراب ابوالفضلی: یک نکته را لازم میدانم اشاره کنم آن هم این است که شهرام شکوهی بیش از اندازه در کارش نجابت به خرج داده است. شاید اگر از همان ابتدا با جنجال و تبلیغات زیاد وارد میشد الان شرایط فرق میکرد.
شهرام شکوهی: متأسفانه بعضیها که هنوز در موسیقی به جایی نرسیدهاند و سنی ندارند گاهی اوقات ادعاهایی را مطرح میکنند که همه متعجب میشوند. چندی پیش یک جوان آهنگی را در تلگرام برایم فرستاد و گفت که ببینید سبک من خوب است؟ واقعاً تعجب کردم چون من که کارم را استاد «همایون خرم» تأیید کرده میترسم ادعای نا به جا داشته باشم. فیلمهای اجرای من در برابر استاد خرم موجود است که با یک گیتار برایشان خواندم و ایشان استقبال کردند و از فرزندانشان میتوانید بپرسید. حتی قرار بود در آلبوم «کولی عشق» دو ملودی هم داشته باشند ولی متأسفانه خیلی زود ایشان را از دست دادیم. وقتی یکی از بزرگترینهای موسیقی اصیل ایرانی کار من را تایید میکند پس اشتباه نرفتهام. در مراسم مرحوم خرم با «سامان احتشامی» صحبت میکردم و او چند مرتبه اسم من را صدا کرد. دختر استاد «جلیل شهناز» که از فرانسه آمده بود متوجه حضور من شد و گفت که من و خانوادهام عاشق صدا و مدل آهنگهای شما هستیم. ایشان دختر جلیل شهناز بودند و این یعنی از کودکی گوش ایشان با بهترینهای موسیقی سنتی مانوس بوده است. حرفهایی که امروز در این مصاحبه مطرح کردم را به صمیمیترین دوستان خودم هم تا کنون نگفتهام ولی بعضی از دوستان کاه را کوه میکنند و از هیچ، همه چیز میسازند.
هنرمندان ما در سبکهای مختلف تا کنون در هیچ جشنواره معتبر جهانی جایزه نگرفتهاند ولی برخی دوستان از بعضی کشورها جوایزی را به هر شکل دریافت میکنند و جنجالهای زیادی درباره آنها به راه میاندازند. این جوایز در کجا ثبت میشود یا چه ارزشی دارد؟!
زایا سلیمان: ما قرار است که در همه بخشهای تولیدی، محتوایی و اجرایی تغییرات جدی داشته باشیم و در پاسخ به یکی از سوالات گذشته شما باید بگویم که قرار نیست شهرام شکوهی 180 درجه تغییر کند. اما با حفظ سبک همه چیز را به روزتر میکنیم. همچنین در بخش رسانهای و تبلیغاتی هم میخواهیم همه چیز را عوض کنیم چون به فکر یک پکیج کامل هستیم.
شهرام شکوهی: ما هیچ وقت کارهای خودمان را مطرح نکردیم. در سالن «دالبی تیهتر» محل برگزاری مراسم سالانه اسکار در لس انجلس روی صحنه رفتیم و یک صندلی خالی وجود نداشت ولی هیچ خبری از آن کار نشد. من در سالن «اوبرهاوزن» روی صحنه رفتم و از آن سالن گواهینامه یا سرتیفیکیت دارم. در سالن «روی تامسون هال» شهر «تورنتو» اجرا کردم و بابت آن چهار تقدیرنامه دریافت کردم. تقدیرنامههایی که اگر به سفارت کانادا ارائه کنم میتوانم اقامت بگیرم یا در کانادا تور پنج شهر برگزار کردم. من در سال 92 با چهار اجرای زنده در نظرسنجی «ترانه ماه» به عنوان بهترین خواننده در اجرای زنده انتخاب شدم.
ولی کلاً خیلی وقتها مراعات کردم و این شاید اشتباه بوده است. مثلاً در گذشته هیچ وقت دنبال این نبودم که مصاحبه کنم یا حاشیه بسازم. چرا خیلی پیگیرصفحه اینستاگرام نبودم؟ چون قبلاً دوست نداشتم از خودم سلفی بگیرم و منتشر کنم. با این وجود صفحه «فیسبوک» من اولین یا دومین صفحه از هنرمندان ایرانی بود که از طریق فیسبوک تأیید یا اصطلاحاً وریفای شد اما هیچ مانوری روی آن هم ندادم. نیمی از فعالیت یک خواننده بحث تولید و انتشار قطعه و آلبوم خوب است. اما در نیمه دیگر کار مقوله ارتباط با مخاطب و رسانه و تبلیغات بسیار اهمیت دارد. منکر اشتباهات استراتژیک خودم نیستم که این موارد هم شامل آنها است و حتی در انتخاب برخی کارها هم اشتباه داشتم و اعتراف میکنم اما هر هنرمندی در دوران هنری خود آزمون و خطاهای بسیاری داشته و خواهد داشت.
درباره آلبوم سوم چطور؟ درباره انتخاب برخی آدمها و قطعات قبول دارید که چندان مناسب نبودند؟
در آلبوم سوم خواستم فضا را عوض کنم. فضای موسیقی همانند شاخهای ترد و نازک است و من آن را در آلبوم سوم تا حد زیادی خم کردم اما نشکستم. این تغییر فضا به مذاق برخی خوش نیامد و بعضیها هم دوباره گفتند که تکرار کردهام. شاید هم ایراد داشت ولی حداقل این جسارت را کردم که فضا را عوض کنم اما بعضیها از ده سال پیش تا الان طبق یک فرمول و یک روند مشخص جلو میروند و هیچ تغییری ندارند.
محراب ابوالفضلی: یک بخش از مسائل و حواشی شهرام هم به دلیل طرفداران خاصی است که دارد. طرفدارانی هستند که خواستههای متفاوتی دارند و همه چیز را به دقت بررسی میکنند. یا مثلاً میگویند که ما با آهنگهای شهرام تحت تاثیر قرار میگیریم و از قطعه «خیانت» انتقاد کردند چون زبان متفاوتی داشت.
فکر میکنم به این دلیل باشد که مخاطب تینایج آنچنان ندارد.
بله همینطور است و اغلب 20 یا 25 سال به بالا هستند و کارها را از لحاظ کلام و موسیقی تحلیل میکنند. بعضی از همین دوستان برای من کامنت گذاشتند که چرا قطعه «خیانت» را از زبان یک خیانتکار خواندی؟ من عامداً از زبان خیانتکار خواندم و از خود شما میپرسم که تا کنون قطعهای با این موضوع شنیدهاید که از زبان خیانتکار باشد؟ فکر میکنید قطعهای که درباره قصه لیلی و مجنون بود را برای چه خواندم؟ وقتی گفتم «با یه روایت دیگه لیلی جای مجنونه» خیلیها انتقاد کردند ولی خواستم که حرف متفاوتی بیان کرده باشم.
چه استراتژیای برای آلبوم چهارم دارید؟
میخواهم در آلبوم چهارم، برگشت به خودم داشته باشم. این «خودم» میتواند در آلبوم «مدارا» باشد و میتواند در آلبوم «کولی عشق» یا کارهای دیگر باشد.
این خودم را ما قبلاً شنیدهایم؟ خود شهرام شکوهی در کدام آلبوم بود؟
خود شهرام شکوهی در همه آلبومها و تکآهنگها بود. شاید این اثر چیزی فراتر از کارهای قبل و شاید هم شخصی تر از آلبومهای قبل باشد. اما با رعایت استانداردها کار خواهم کرد و تمام تلاشم را میکنم.
زایا سلیمان: به نظرم این آلبوم مکمل تجربیات سه آلبوم قبلی است و آزمون و خطاهای آنها را پوشش میدهد.
شهرام شکوهی: آلبوم چهارم آلبوم نتیجهگیری است.