این روزها این پرنده پیام رسان کوچک آبی رنگ، کوتاه ترین پیام را با بلندترین صداها برای جهانیان مخابره می کند؛ شاید بیراه نباشد اگر بگوییم این پرنده کوچک دنیای مجازی، اکنون در دنیای واقعی به صدای اکثریت خاموش بدل گشته است.
کافی است اتفاقی در سرتاسر این کره خاکی به وقوع بپیوندد؛ شهروند خبرنگاران گوی سبقت را از رسانه های رسمی و عریض و طویل می ربایند و در کسری از ثانیه، خبر را با کمترین دخل و تصرف و با نزدیک ترین فاصله از واقعیت و حقیقت قابل درک، منتشر و مقامات رسمی را قانع می کنند که آنان نیز در کمترین زمان مواضع و واکنش های خود را نسبت به هر واقعه ای در خلال همین شبکه برای مخاطبان و همتایان و ... مخابره کنند.
سرعت در انتقال خبر یا واکنش به خبر گاهی چنان حیاتی و تعیین کننده است که شاید نوع رابطه دو یا چند کشور را تحت تأثیر خود قرار دهد. در ماجرای کودتای اخیر در ترکیه، که تقریبا از نیمه شب به وقت تهران در این کشور آغاز شد و تا اوایل صبح به صورت نسبی پایان یافت، بیش از پنج ساعت فرصت نبود که مقام های کشور مختلف درباره آن موضع گیری کنند؛ اینکه چه کشورهایی و در چه زمانی موضع گیری کردند، بر نوع روابط آن کشورها با دولت ترکیه تأثیرگذار است. اینکه کشوری در ساعات اولیه کودتا، جانب دولت منتخب مردم ترکیه و رویکردهای دمکراتیک یک کشور را بگیرد، با کشوری که در حین کودتا سکوت کرده و یا مانند کاندیدای جمهوریخواه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا جانب کودتا گران را بگیرد و یا مانند پادشاهی سعودی سکوت کرده، تفاوت بنیادین دارد.
توئیت هایی که وزیر خارجه ایران ساعت یک و نیم نیمه شب و چهار و نیم صبح در مورد کودتا ارسال کرد و از نگرانی برای مردم و دمکراسی در ترکیه نوشت، جایگاه ایران را از حیث جانبداری از حکومت های منتخب مردم و مخالفت با هر نوع تغییر حکومت مبتنی بر زور و اجبار را نه تنها نزد ملت ترکیه که برای جهانیان ارتقا داد؛ چنین حرکت رو به جلویی برای ارتقای جایگاه ایران با ابزاری به عنوان توئیتر و از طریق به کارگیری کلماتی دقیق در خلال یک موضع گیری سریع شکل گرفت.
در روزهای گذشته نیز موضوع سر بریدن یک کودک چهارده ساله فلسطینی به دست تروریست های مخالف دولت بشار اسد ـ که مورد حمایت غرب و برخی دولت های منطقه هستند ـ به سرعت فضای توئیتر را پر کرد؛ شاید آنقدر که تروریست های موجود در ترکیه به نشر و توزیع تهاجمات و تجاوزات خود علاقه مند هستند، شخصیت های تأثیرگذار جهانی و مقامات کشورهای مختلف، کمتر مایل اند در این باره صحبت کنند؛ در این موضوع هم باز این توئیتر مانند یک ابزار نوین دیپلماسی عمل کرد و شخصیت هایی صدای کر کننده سکوت مقامات آمریکایی را به گوش جهانیان رساندند.
این روزها هرچند دیپلماسی رسمی و متعارف کارکردی مهم و انکارناشدنی دارد، این دیپلماسی عمومی با استفاده از ابزارهای نوین است که می تواند تلنگرهایی را در حیطه عمومی به مردم و رسانه ها وارد کند. این روزها باید به شبکه های پیام رسانی هم چون توئیتر، به جای سرگرمی، به عنوان ابزاری نگاه کرد و به جای قصه تعریف کردن، با به کارگیری درست و بموقع کلمات، قدمی برای کشور برداشت.
شاید برای اکثریت خاموشی از اهالی جهان که رسانه بین المللی ندارند و صدای آنان در هیاهوهای شلوغکاران بین المللی گم می شود، این توئیتر و امثال آن بتواند غبار خاموشی را از چهره اکثریت خاموش بزداید!