هنگامی که ذات منافقانه شبه سازمانی با عنوان جعلی «مجاهدین خلق» نمایان می شود، رازها دیگر نقشی نداشته و تنها واقعیات خود را نشان می دهد. واقعیاتی نشان یافته از نفاق که همراهی شیطان را با خود همیشه دارد و دست در دست معارضین با اندیشه های صواب می خواهد از هر دری وارد شود تا پای در دامن کفرگویی و تاریک نمایی و دوگانگی راهی به مقصود قدرت طلبی بیابد.از این جهت هنگامی که می خواهیم ردپای گروهک منافقین را از بستر اتفاقات بسیار تاریخی ردیابی کنیم و به رگ و ریشه نفاق آلود این گروهک بی ریشه نظر دوزیم، به دست های آلوده و ننگین سرکردگان غرب حتی در عرصه فرهنگ و هنر هم خواهیم رسید. از این رو برای رسیدن به زنجیره ای از اقدامات شوم و مغرضانه نفاق می توان به نقش زیرپوستی اندیشه های گروهک منافقین در عرصه فرهنگ و هنر و در انتشار آثار هنری نظر دوخت، چنان که با وجود این که اوضاع این گروهک چنان وخیم به لحاظ مالی بوده و چنان آواره به دوش کوه و بیابان و کوچ نشین سرزمین های مختلف هستند که نمی توانند به صورت مستقیم اقدام به سرمایه گذاری روی پروژه های مختلف کنند اما زهر منافقانه خود را از طریق نفوذ در آثار و اندیشه های هنرمندان و ادیبان و افراد فعال در حوزه نشر تزریق میکنند. از سویی برخی از عوامل فعال در عرصه های فرهنگ و هنر و رسانه از گذشته تا امروز جزو افراد قسم خورده گروهک منافقین هستند که اهداف شوم آنها و نگره گمراه کننده ای که در آن بسر می برند، اشاره میشود.
رنگ نفاق بر چهره هنر و ادب
هنر را لطافتی است که وقتی زمختی و آلودگی های قدرت و سیاست را بر آن پیوند می زنند و از جایگاهی دور از نگاهی هنرمندانه به گوهر هنر می نگرند، زلالی هنر تبدیل به غباری رو به خاموشی می شود. عرصه های هنری هم در جهان طی سال هایی متمادی چنین رویه ای را طی کرده است و وجود انواع رنگ های تیره از فریب و دروغ و تزویر باعث ایجاد رویه ای از تحریف وقایع شده است. از این رو در پیوند میان سازمان سیا با هالیوود فیلم هایی دروغین از حوادث سیاسی و تاریخی بیرون می زند و گروهک منافقین هم در طی سال های مختلف در صدد انتقال نگاه هایی کج دار و تفرقه برانگیز در آثار ساخته شده توسط غرب علیه ایران بوده است. در این راستا شواهد و برداشت هایی تحلیلی نشان می دهد که نقش این گروهک خاکستر نشین در تولید مفاهیم وارونه نگر در آثاری ضد ایرانی چون «بدون دخترم هرگز»، «آرگو»، «گلاب»، «300» و «300: نبرد آرتمیشیا» برجسته بوده و افرادی به عنوان سینه چاک این گروهک با این آثار در زمینه های مختلف از خلق نگارش فیلمنامه تا بازیگری در نقش های دسته چندم حضور داشته اند. از این نظر فیلمنامه «آرگو» اگر چه بر اساس مقاله ای نگاشته شده توسط جاشوآ بیرمن با عنوان «چگونه سازمان جاسوسی آمریکا از یک حقه علمی تخیلی برای نجات آمریکاییها از تهران استفاده کرد» ساخته شد، اما نقش آفرینی مزورانه منافقین در این اثر همانند آثار دیگر مغرضانه با نظام اسلامی ایران قابل توجه است.
با این توضیح ادامه دست های آلوده منافقین در ترور دانشمندان هسته ای و انواع اتهامات دروغ افکن و همدلانه با رسانه های غربی علیه جمهوری اسلامی ایران که منجر به تئوری های مضحکانه ای در راستای دریافت جیره از جیب سیاستمداران مغرض با نظام اسلامی ایران شده است، در عرصه ها و نشست ها و تولید آثار هنری نیز قابل ردیابی است. گروهکی تروریستی که بوی خون سرمستش می کند و چنان روابط درونی و بیرونی و شعارها و آرمان های ضد و نقیضی دارد که در هیج منحنی مشخصی از موجودیت نمی توان آن را پیدا کرد.
روابط خصمانه منافقین با کشوری عدالت طلب چون ایران و دست های دوستی این گروهک تروریستی با ایالات متحده آمریکا و کشورهای اروپایی نه تنها در روابط دیپلماتیک بلکه در عرصه فرهنگ و هنر و رسانه هم در طی سال های طولانی مشهود بوده است. از سویی بسیاری از بازیگران صحنه های هنری، بازیگردان اندیشه های منحرفانه این گروهک بوده و از سویی افرادی بسیار با اندیشه های نفاق در شبکه های معاندی مانند «من و تو» و «بی بی سی» مشغول به کار هستند. از این رو با توجه به این خدمات رنگارنگ گروهک منافقین با سیاستمداران غربی، خارج شدن نام آن ها از لیست گروه های تروریستی نباید همراه با شگفتی برای ناظران باشد! در این راستا هم پیاله گی بازیگران گروهک منافقین با سردمداران غربی و دست نشانده های صهیونیسم در مسیر فرهنگ و هنر نیز قابل نشان خواهد بود.
انتشار کدهای نفاق توسط بارکدهای منافقانه
اعضای این سازمان که در ابتدای تشکیل از تقید به دین و مذهب سخن می گفتند و در میانه راه اندیشه و راه مارکسیستی و نقش چکش و اسلحه را در تفکری باطل پیمودند، سربازانی نیز در عرصه فرهنگ و هنر و رسانه دارند که حتی در سال های اخیر در غفلت متولیان فرهنگی و هنر این امکان را یافتند تا نه تنها از طریق بازارهای های ممنوعه بلکه به شکلی قانونی اندیشه های ملحدانه خود را به نشر درآورند. برای نمونه باید از انتشار انواع کتاب های غلامحسین ساعدی اشاره کرد که فردی متمایل به گروهک منافقین بوده و بارها اقدام به اهانت به امام راحل کرده بود و متاسفانه در این سال ها آثار داستانی اش به چاپ درآمده و نمایشنامه هایش مورد توجه هنرمندان تئاتر قرار گرفته است.
از طرفی کتاب «به رسم حقیقت و زیبایی» درباره زندگی و اشعار اسماعیل خویی، شاعر چریک های فدایی خلق سابق و همنشین با پیاله منافقین در همین دولت منتشر شد و کتاب ترانه های رضا اشعاری که در تولید آلبوم «شب های خط خطی» با صدای مرجان، بازیگر آثار مستهجن گذشته و منافق خارج نشین همکاری داشته نیز به نشر درآمده است، آلبومی که با حمایت سران گروهک تروریستی منافقین تولید شد. جدا از افراد نامبرده بسیاری از آثار و اندیشه های منتشره در آن سو و این سوی مرزها همراه با ردپایی از نگره جغد شوم دست منافقین و دیدگاه داعشی آن ها بوده و ردپای شیطان در همه عرصه ها پیدا است که برای تمیز دادن نور از تاریکی نیاز به قوای فکر و سلاح اندیشه است.