"هوگو دیکسون"، مقاله نویس غیرثابت روزنامه "تلگراف" در خصوص موضوع خروج انگلیس از اتحادیه اروپا و پیامدهای آن چنین نوشت:

انگلیسی ها نیازی به نصایح اوباما درخصوص عضویت اتحادیه اروپا ندارند

حامیان طرح خروج انگلیس از اتحادیه اروپا پیش از آغاز سفر باراک اوباما رئیس جمهوری آمریکا به کشور پادشاهی انگلیس حمله پیش دستانه ای را برضد وی آغاز کردند. آنها به هزار ویک صورت ممکن وناممکن به رئیس جمهوری آمریکا این پیغام را انتقال دادند، که در سفر به انگلیس درباره همه پرسی خروج لندن از اتحادیه اروپا نظر ندهد.

"بوریس جانسون"، "استیوباکر" و"پیتربون" سه تن از نمایندگان حزب محافظه کار انگلیس هستند. آنها از "باراک اوباما" رئیس جمهوری آمریکا خواستند، درباره موضوع خروج کشورشان از اتحادیه اروپا شروع به بیان دیدگاه واظهارنظر ننماید.

البته این هشدار نمایندگان ودیگر موافقان خروج انگلیس از اتحادیه اروپا درباره اظهارنظرهای اوباما، حکایت از این دارد، آنها از سخنان و مواضع احتمالی اوباما درباره این همه پرسی و میزان تاثیر سخنانش بر شرکت کنندگان در این همه پرسی نگران بودند.

موافقان خروج از اتحادیه اروپا می ترسیدند؛ اگر اوباما در این باره موضع گیری کند، ممکن است، برخی از موافقان خروج انگلیس از از این اتحادیه از نظر خود در زمان همه پرسی عدول کنند.

از این رو اوباما در سفر به انگلیس بسیار محتاطانه عمل کرد وسخنان خود را چندین نوبت با خودش (البته به نظر می رسد)، مرور کرده بود. این بار انگلیسی ها از وی به صراحت خواسته بودند، درباره نحوه مشارکت مردم در این همه پرسی چه به نفع وچه به زیان خروج یا بقای کشورشان در اتحادیه اروپا نظری ندهد.

اما وی به عنوان رهبر جهان آزاد (البته آن گونه که خود آمریکایی ها برای خود چنین تصور کرده اند) وبه عنوان دوستی نزدیک برای انگلیس، برای خود این حق و اجازه را قائل است، در این خصوص به هرشکل ممکن اظهارنظر کند.

حتی باید گفت اوباما برای اظهارنظر این خصوص خود را مکلف می داند؛ برخی از حقایق مربوط به جغرافیای سیاسی را توضیح دهد؛ چرا که او نمی تواند نقش رئیس خاموش را ایفا کند.

برخی از مواضعی که اوباما قصد داشت به برخی از مقامات انگلیسی درباره طرح همه پرسی بگوید و زیان اقتصادی خروج آنها از اتحادیه اروپا را تبیین کند، به قرار ذیل است:

"نمی خواهم بگویم انگلیسی ها چگونه دراین همه پرسی مشارکت کنند. این امر وظیفه من نیست. همچنین نیامده ام، درباره موضوعات اقتصادی بین آمریکا وانگلیس سخن بگویم" زیرا کنگره مایل نیست، درباره قراردادهای تجاری جدید اوباما اظهارنظر کند. آمریکا ترجیح می دهد، درباره مسائل اقتصادی با کل اتحادیه اروپا به عنوان یک بسته اقتصادی واحد وارد گفت وگو شود.

از این رو باید گفت، هدف اصلی سفر اوباما به انگلیس تنها متمرکز شدن برمسائل مربوط به سیاست خارجی ومسائل امنیتی بوده است. همه خوب می دانیم آمریکا وانگلیس با هم ارزش‌ها ومنافع مشترکی دارند. همچنین باید گفت دو کشور تهدیدهای مشترکی هم دارند. از این رو می بینیم این دو درقرن گذشته میلادی دربسیاری از مسائل کنارهم بودند.

درحالی که ملت انگلیس درخصوص آینده خود تصمیم گیری می کند. این ملت باید تصویری از آینده جدید خود را به صورت کلی تری ببیند. غرب هم در این بین باید مدنظر داشته باشد که روسیه درشرق درحال نشان دادن زور وبازو و عرضه اندام است. مساله ای که ما به عنوان ملت آمریکا و ملت انگلیس هرگز به دیدن آن علاقه ای نداریم.

ما به عنوان ملت آمریکا همواره سعی کرده ایم، درکنار ملت های غربی دربرابر "ولادیمیر پوتین" رئیس جمهوری روسیه بایستیم. اما درعین حال دولتمردان آمریکا باید این موضوع را هم به خوبی بدانند؛ غرب به حیات خلوت یا همان حیات پشتی روسیه تبدیل شده است. غرب حیات خلوت آمریکا نیست.

از نظر اولویت ها هم آن چیزی که اکنون برای ما بیشتر اهمیت دارد، بررسی نحوه پیشرفت چین درطول سه دهه آینده است. نه بررسی پیشرفت روسیه. از این رو باید این را هم خوب بدانیم، زمانی که میلیون ها شهروند عراقی وسوری وافغانی تصمیم می گیرند، به حرکت درآیند، مقصد آنها در این حرکت اروپاست، وآمریکا نخواهد بود.

***

خروج انگلیس از اتحادیه اروپا، می تواند به مثابه آغازی برای فروپاشی وتجزیه قاره پیر باشد

نیویورک تایمز هم درباره خروج انگلیس از اتحادیه اروپا نوشت:

آمریکا واقعا از خروج انگلیس از اتحادیه اروپا وحشت زده ونگران است. برای توضیح این حقیقت لازم است پرسش های ذیل را به این صورت مطرح کنیم:

واقعا چرا باید آمریکا از جدایی انگلیس از اتحادیه اروپا به این اندازه نگران باشد؟ واقعا چرا انگلیس تا این اندازه برای آمریکا اهمیت دارد؟ چرا مقامات آمریکایی پیش از برگزاری همه پرسی دست به اقدامات بی سابقه ای برای جلوگیری از خروج انگلیس از اتحادیه اروپا زدند؟

تاکنون درتاریخ چند دهه اخیرسابقه نداشته که رئیس جمهوری آمریکا به قصد تاثیر گذاشتن بر روند برگزاری یک انتخابات یا همه پرسی، آن هم دریک کشور دمکراتیک اروپایی سفری به این وضوح داشته باشد

تاکنون سابقه نداشته که 13 وزیر امورخارجه و وزیردفاع سابق دریک اقدام مخاطره آمیز، اقدام به ارسال پیام هایی برای رای دهندگان خارجی کنند؛ تا بر روند وسیر همه پرسی در انگلیس تاثیر بگذارند. همین اقدام را عینا 8 وزیر دارایی سابق و5 تن از رهبران سابق پیمان آتلانتیک شمالی "ناتو" انجام دادند.

نهادهای حاکمیتی آمریکا تنها به این مقدار ازنقض قواعد مربوط به عدم دخالت در امور داخلی دیگر کشورها بسنده نکردند، بلکه این بار وتنها بخاطر میزان اهمیت انگلیس با هر دوپای خود این قواعد را لگدکوب کردند

به همین دلیل است که می گوییم،انگلیس ازنظر آمریکا مساله ای بسیار مهم و ارزشمند است. برای بازی درتحولات آتی جهانی آمریکا به انگلیس به عنوان همراهی برای خود نیاز دارد.

چنین اقدامات وسیاست های مداخله آمیز آمریکای برای آن دسته از انگلیسی های مقیم واشنگتن مورد پسند است. اما نباید از این واقعیت غافل بمانیم که درپس پرده یک واقعیت دیگری هم وجود دارد. واقعیتی که دو کلمه بیشتر نیست. آن واقعیت جدید درنام "دونالد ترامپ" خلاصه می شود.

برخی تحلیگران غربی وبخصوص تحلیلگران آمریکایی بر این باورند؛

اگر انگلیسی ها تا این اندازه احمق شده اند، که بخواهند به خروج کشورشان از اتحادیه اروپا رای دهند، در آن صورت انگلیسی ها باید بدانند، درجامعه آمریکا هم به همین اندازه افراد احمق و دیوانه وجود دارند، که بخواهند در انتخابات آتی ریاست جمهوری آمریکا به "دونالد ترامپ" رای دهند

البته کسی هم مدعی نمی شود، بین همه پرسی انگلیسی‌ها وموضوع انتخابات ریاست جمهوری آتی آمریکا درماه نوامبر رابطه سببی وجود دارد، چرا که بخش اعظم رای دهندگان آمریکا هنوزهم به درستی نمی دانند؛ واقعا انگلیسی ها خواهان خروج از اتحادیه اروپا هستند. البته برای این آمریکایی‌ها مساله بقای انگلیس در اتحادیه اروپا هیچ بار معنایی دربرندارد. همان طور که گفتیم این درصورتی است که بدانیم آیا اصلا مردم آمریکا می دانند، انگلیس جزو اتحادیه اروپا بود، یا خیر؟

دراین میان یک وجه تشابه وحشتناکی بین آن دسته از انگلیسی های خواهان خروج کشورشان از اتحادیه اروپا وآن دسته از آمریکایی هایی که "دونالد ترامپ" را رئیس جمهوری آتی مناسبی برای آمریکا می دانند وجود دارد.

به نظر می رسد، انگیزه های هر دوگروه برای تحقق مطالبشان به میزان یکسان است. به این معنی که خروج انگلیس از اتحادیه اروپا برای انگلیسی های خواهان تحقق این امر، شبیه به احداث دیوار درمرزهای آمریکا با مکزیک از سوی هواداران "ترامپ" است. به عبارتی دیگر چنین می‌توان گفت، دیوار زیبای "ترامپ" تفاوت چندانی با انزوای فوق العاده "بوریس جانسون" شهردار سابق لندن که از رهبران طرح جدایی کشورش از اتحادیه اروپا بود، وجود ندارد. درهر دو طرح ماشاهد مشتی تبلیغات بی محتوا وتوهم گذرا هستیم.

هم اکنون هر دوجریان چه درآمریکا وچه درانگلیس به سخنان دروغین و درعین حال قانونی تکیه دارند. سخنانی که قهرمانان زیاده خواه وثروتمند اندوز در انگلیس و آمریکا خواهان تحقق آنها هستند.

جانسون مدعی است خواهان آزاد سازی پادشاهی انگلستان از نظام های اروپایی ساختگی و دست وپاگیر است

"ترامپ" تلویحا اعلام کرده با مهاجرت غیرقانونی مکزیکی ها به آمریکا مخالف است، گویی وی در این بین با مهاجرت قانونی آنها مخالفتی ندارد.

اما در واقع باید گفت، قصد ونیت واقعی هر دوجریان حمایت کور از تعصب های قومی وملی است. هر دوی رهبران این دو جریان می توانند درباره نفاق و دو رویی سخن بگویند. دیوید کامرون نخست وزیرانگلیس وعده داده بود، دولتش تنها سالانه با قبول حداکثر10هزار پناهجو موافقت کند. اما این تنها در حد وعده ایست که هرگز کامرون قادر به تحقق آن نخواهد بود.

از گذشته تا به امروز دولت های آمریکایی که یکی پس از دیگری دراین کشور روی کار آمدند، وعده دادند، میزان پاسداری وحفاظت از مرزهای آمریکا با مکزیک را توسعه خواهند داد. اما این سخنان همه درحد شعار بودند. باراک اوباما رئیس جمهوری آمریکا در آوریل گذشته آن زمان که به انگلیس سفر کرد، دریک سخنرانی در لندن انگلیسی ها را به ماندن دراتحادیه اروپا تشویق کرد.

اگرچه وی با این سخنرانی در واقع قصد خوش خدمتی به دوستش "دیوید کامرون" را داشته. اما اوباما مشوق های دیگری هم درجعبه داشت. تمام این تلاش های اوباما ونگرانی های نخبگان حاکم در آمریکا درخصوص خروج انگلیس از اتحادیه اروپا بسیار واقعی هستند. نگرانی که می تواند به مثابه جرقه نخست برای فروپاشی اتحادیه اروپا تلقی شود.

همین مساله ساده حتی می تواند باعث فروپاشی همپیمان اصلی آمریکا در اتحادیه اروپا گردد. آمریکا هیچ‌گاه به تنهایی قدرت مطرحی درجهان نبوده وهمواره قدرت وتوان خود را مرهون همراهی همپیمانانی است، که واشنگتن را همواره همراهی می کردند. البته به انزوا کشیده شدن یکی از نزدیک ترین همپیمانان آمریکا در اروپا می تواند زمینه را برای فروپاشی بزرگ مهیا سازد.

 

***

  نیویورک تایمز خروج انگلیس از اتحادیه اروپا را فاجعه ای برای جغرافیای سیاسی اروپا دانست

"بوریس جانسون" شهردارسابق شهر لندن یکی از حامیان اصلی طرح خروج انگلیس از اتحادیه اروپاست. او تصمیم مربوط به خروج انگلیس از اتحادیه اروپا را تصمیمی "سخت و در عین حال دردناک" توصیف کرد. وی در این باره گفته است:"همه نشانه ها بعد از اعلام نتایج حکایت از این دارند، در صورت جدا نشدن عملی انگلیس از اتحادیه اروپا، اروپا سیاست انگلیس را به سمت سرنوشتی نامعلوم سوق خواهد داد".

با توجه به شهرت "جانسون"، حمایت او از تصمیم خروج انگلیس از اتحادیه اروپا باعث تشدید فشارها برپایگاه رقبا در این همه پرسی شد. اکنون دیگر دربرابر انگلیس هیچ راهی جز خروج از اتحادیه اروپایی که 28 کشور در آن عضویت دارند، وجود ندارد.

"جانسون" درمقاله ای که در روزنامه "دیلی تلگراف" به چاپ رسیده در خصوص بقای انگلیس دراتحادیه اروپا چنین نوشت:" همه در این صورت باید دشواری‌ها را تحمل کنیم، ما اکنون شبیه مسافرانی هستیم؛ که بر روی صندلی عقب یک تاکسی فرسوده نشسته ایم. دراین میان راننده آن تاکسی هم انگلیسی را متوجه نمی شود. او ما را به سمتی خلاف آن جهتی که ما مدنظرمان است، می برد".

البته "جانسون" درمصاحبه با یکی از روزنامه های انگلیسی هم چنین مثالی زده و گفته است:"مانند قورباقه ای شده ایم، که آرام آرام ما را می پزند".

"دیوید کامرون" نخست وزیر انگلیس به منظور وارد آوردن فشار بر موافقان خروج از اتحادیه اورپا تهدید کرده بود، برای دوره دوم خود را نامزد نخست وزیری نخواهد کرد. براساس قوانین متداول درحزب محافظه کار انگلیس، اگر وی نخواهد برای دور دوم نامزد شود، وکسی دیگر را جایگزین خود سازد، باید رای گیری بین وی و "جورج آزبورن" وزیردارایی صورت گیرد. وزیری که خود نیز حامی پیوستن انگلیس به اتحادیه اروپا بود. به همین دلیل باید گفت، جانسونی که خود را به عنوان نفر نخست مخالفان ماندن انگلیس دراتحادیه اروپا جازده است. وی دومین نامزد احراز سمت نخست وزیر انگلیس بعد از "جورج آزبورن" خواهد بود.

طبیعی است بگوییم اتحادیه اروپا با همپیمان خود که در آن سوی اقیانوس اطلس است؛ سهم بسزایی درثبات اروپا و رونق تجاری آن داشته است. بخصوص بعد از اوضاعی که می رفت درنیمه نخست قرن20به خودکشی دسته جمعی کشورهای اروپایی منجر گردد. خروج انگلیس بخصوص در این زمان حساسی که "ولادیمیر پوتین" رئیس جمهوری روسیه با تمام قدرت تلاش می کند، از توان اتحادیه اروپا بکاهد. (اگرچه موضع این اتحادیه هم اکنون نیز سست)، به مثابه وقوع فاجعه بزرگی برای جغرافیای سیاسی اتحادیه اروپاست.

بعد از این جدایی ممکن است دیگر کشورهای عضو اتحادیه اروپا هم به فکر جدایی بیفتند. جدایی که می تواند زمینه تجزیه اروپا را فراهم سازد. به همین دلیل پیش از همه پرسی باراک اوباما رئیس جمهوری آمریکا خود را به لندن رساند. اوتلاش کرد به هرشکل ممکن از این جدایی جلوگیری کند. اوباما می دانست خروج انگلیس از اتحادیه اروپا به منزله تضعیف اتحادیه اروپاست. تضعیف اتحادیه اروپا به مثابه تضعیف خود آمریکا خواهد بود.

اوباما تلاش کرد ازتضعیف همپیمان اصلی خود دراتحادیه اروپا جلوگیری کند از این رو خواستار جلوگیری از خروج انگلیس از اتحادیه همپیمانان آمریکا شد. اوباما می‌دانست، انگلیس به مثابه هسته اصلی تشکیل دهندگان ائتلاف همسو با آمریکا دراتحادیه اروپاست. آمریکا همچنین معتقد است، انگلیس می تواند باعث شفاف تر شدن اوضاع دراتحادیه اروپا گردد.

انگلیس از نظر آمریکا قادر است، این اتحادیه را فعال‌تر وپویا‌تر از قبل سازد. به همین دلیل آمریکا از انگلیس این انتظار را داشته تا این مساله را محقق سازد. مساله‌ای که خود آمریکا ازبیرون اتحادیه نمی تواند آن را محقق سازد.

انگلیس ازحضورش دراتحادیه اروپا عایدات بسیاری داشته است. این کشور بخشی ازنظام اقتصادی اروپا را تشکیل داده بود. میزان ارزش این نظام اقتصادی نزدیک به 18 ترلیون و 500 میلیارد دلار است. کسانی که تصور می کنند، انگلیس خارج از اتحادیه اروپا بازهم می تواند از این سود، بازهم بهره ببرد، سخت درتوهم وخیال به سر می برند. مساله ای که تاکنون بسیاری از مدیران شرکت های بزرگ اروپایی آن را بارها وبارها توضیح داده اند.

***

هنوز هم بسیاری از مردم جهان نمی دانند، به درستی چه اتفاقی با خروج انگلیس از اتحادیه اروپا روی داده است

نشریه "فوربس" درخصوص خروج انگلیس از اتحادیه اروپا وتاثیر این امر بر روند اوضاع در خاورمیانه چنین تحلیل کرد:

بی شک خروج انگلیس از اتحادیه اروپا تاثیرات بسیاری بر اوضاع بین المللی وبخصوص بر اوضاع منطقه خاورمیانه خواهد گذاشت.

تنها چند هفته ازتصمیم مردم انگلیس برای خروج ازاتحادیه اروپا گذشته است. اما حال که خروج از اتحادیه اروپا در انگلیس رای آورده چه روی خواهد داد؟ رقابت ‌های تبلیغاتی برای این همه پرسی بی شک بسیار طولانی وتلخ بوده است. در این رقابت ها هیچ یک از دو رقیب نتوانستند برتری خود را درطول تبلیغات نشان دهند. اما نظرسنجی های پیش از برگزاری همه پرسی نهایی حکایت از پیروزی جناح خواهان خروج انگلیس ازسایه اتحادیه اروپا داشت.

همه پرسی سرنوشت ساز برگزارشد، ونتایج نظرسنجی‌ها درستی پیش بینی‌ها را ثابت کردند. بله مردم انگلیس به خروج کشورشان از اتحادیه اروپا رای دادند. خروج انگلیس از اتحادیه اروپا مردم جهان را دربهت وحیرت فرو برده است. همه می خواهند بدانند، بعد از این چه خواهد شد؟ اما در این میان ساکنان منطقه خاورمیانه بیش از دیگران نظاره‌گر این تحول جدید ومهم هستند.

اهالی منطقه خاورمیانه به خوبی می دانند، پیامدهای این رویداد، برحجم مشکلاتشان خواهد افزود. این مساله بسیاری از موضوعات مورد توجه آنان را تحت الشعاع قرار خواهد داد. مسائلی نظیر مسافرت، تجارت، خرید املاک، حساب‌های بانکی آنان وحتی دادوستد وبسیاری از موضوعات دیگر را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

دراین بین حتی شرکت‌های هواپیمایی منطقه حاشیه خلیج فارس از این تحول مهم به شدت متاثر شدند. اکنون این شرکت‌ها نمی دانند؛ اوضاع تجارت با انگلیس به چه منوال خواهد بود؟ نمی‌دانند چه میزان بازرگان و اجر قرار است، از این پس برای سرمایه گذاری وتجارت عازم انگلیس جدید شوند؟ چرا که انگلیس با این شرایط جدید دیگر دراتحادیه اروپا جایی ندارد؟

از نظر شرکت‌های هواپیمایی مهم منطقه خلیج فارس، آسمان انگلستان دیگر آسمان آزاد برای پرواز هواپیماهایی که تا پیش از این می توانستند، آزادانه از آسمان این کشور به بخش های دیگر اتحادیه اروپا پرواز کنند، نیست.

"جیمز هوگان" مدیر اجرایی شرکت هواپیمایی "الاتحاد" امارات متحده عربی گفت:"این اوضاع همه را به شدت نگران ساخته است"، وی این مطلب را به نشریه ناسیونال مطرح کرد.

اتحادیه اروپایی شرکت های هواپیمایی اروپایی درهفتم ماه گذشته میلادی اعلام کرد:"به زودی مذاکرات خود را برای امضای توافق نامه جدیدی برگزار خواهد آورد". به موجب این توافق نامه جدید که از یک طرف اتحادیه اروپایی شرکت های هواپیمایی خواهند بود؛ و در طرف6 مقابل هم شرکت‌های هواپیمایی ترکیه وقطر وامارات متحده عربی و دیگر اعضای عضو "اتحادیه آسه آن" مشارکت خواهند داشت.

در این بین بخش املاک یکی از بزرگ‌ترین زیان دیدگان این تحول جدید است. در خاورمیانه بخش عمده سرمایه داران وسرمایه گذاران شهر لندن را بهترین مکان برای خرید ملک و زمین در اروپا می دانستند. 

هم اکنون بخش اعظم سرمایه داران وسرمایه گذاران خاورمیانه ای میلیارد ها دلار برای خرید ملک مسکونی وتجاری درانگلیس سرمایه گذاری کرده اند. از این رو اکنون با توجه به تحولات جاری تصمیم به فروش این املاک خواهند گرفت. این مساله ارزش وبهای زمین وملک را به شدت در انگلیس کاهش خواهد داد.

***

روزنامه "واشنگتن پوست" هم در خصوص خروج انگلیس از اتحادیه اروپا چنین نوشت:

"انگلیس از این پس اهمیت تاریخی خود در رابطه با سیاست خارجی را از دست خواهد داد"

انگلیس از این پس نقش بسیارکم رنگ‌تری را در رابطه با موضوعات وعرصه های بین‌المللی ایفا خواهد کرد.

اگرچه هنوز هم اتوبوس‌های دوطبقه درخیابان‌های شهرلندن به حرکت خود ادامه می دهند؛ ونگهبانان کاخ باکینگهام هنوزهم به صورت بیدارباش به وظیفه نگهبانی خود ادامه می دهد؛ وملکه انگلیس سواربر کالسکه پادشاهی که اسب ها آن را می کشند، درمراسم تاجگذاری وجلسات افتتاح پارلمان درهرسال شرکت می کند. اما با تمام این اوصاف که حکایت از بی تغییر ماندن اوضاع در این کشور دارد؛ به نظر می رسد، درخصوص خود انگلیس مسائل در پیرامون آن به سرعت درحال تغییر است.

خشم مردم انگلیس نسبت به نهادهای سیاسی حاکم، به مانند دیگر کشورهای اتحادیه اروپا نبوده ونیست. اما سرانجام این مخالفت ها به شکل وسیاق دیگری از سوی ملت نمایان شد. درانگلیس به مانند اسپانیا تظاهرات اعتراض آمیز برضد دولت برپا نمی شود. در انگلیس به مانند یونان مردم اعتصاب نمی کنند. آنها به نشان مخالفت با سیاست های دولت دست از کار نمی کشند. اما مردم انگلیس از طریق نظرسنجی وهمه پرسی حرف خود را می زنند.

مردم انگلیس با حضور بسیار پر رنگ پای صندوق‌های همه‌پرسی با خوشحالی تمام به محافظه کاران در این نظام رای "نه" دادند. آنها خواستار خروج کشورشان از اتحادیه اروپا شدند.

البته این "نه" انگلیسی‌ها به این معنی نیست که آنها تنها از سیاست حزب محافظه کار به ستوه آمده اند. حتی این مساله نشان از این نداردکه آنها اکنون به دنبال روی کار آمدن حزب لیبرال دمکرات در این کشور هستند. خیر، آنها با این رای خود در واقع به هر دو حزب "نه" گفتند.

مسئله خروج از اتحادیه اروپا از نظر موافقان خروج انگلیس از این اتحادیه حکایت از "نه" بسیار بزرگ آنها به سیاست های کشورشان در طول مدت عضویت در این اتحادیه بوده و تلاشی برای پایان دادن به نقش کشورشان در مسائل جهانی است. اکنون چه انگلیسی‌ها وچه اسکاتلندی ها نظرشان واضح است. اگر اسکاتلندی هستند؛ به حزب اسکاتلند ناسیونالیستی رای خواهند داد. اگر هم انگلیسی هستند ممکن است به حزب پادشاهی مستقل انگلیس که مخالف مهاجرت ومخالف پیوستن به اروپاست رای خواهند داد. حتی ممکن است در این راستا به حزب سبزها رای دهند.

البته این نظر آنها از وجه نظر اصولی مشکلی ندارد. اما به طور کلی بسیار دشوار است بتوان با این جدایی‌ها و دسته بندی‌ها تشکیل دولت با ثباتی را در انگلیس جدید تصور کرد. بخصوص این که دربخش اعظم یک قرن گذشته دولت همواره به گونه‌ای دست به دست شده است. یعنی یا دولت در دست حزب محافظه کار بوده یا در دست حزب کارگر قرار داشته.

البته به فراخور اوضاع وشرایط به سرعت همه چیز می‌تواند در انگلیس دستخوش دگرگونی وتغییر شود. به عنوان مثال درمراسم ضیافت شامی که اخیرا درلندن برگزار شده بود؛ بسیاری از کارشناسان وصاحب نظران درآن حضور داشتند. در این مراسم سناریوهای احتمالی در این رابطه مطرح شد.

یکی از برجسته ترین وقابل قبول ترین احتمالات وسناریوها تشکیل ائتلافی از حزب محافظه کار وحزب پادشاهی مستقل انگلیس بود. البته احتمال دیگری هم در این بین مطرح بود. آن مساله امکان شکل گیری ائتلاف حزب کارگر ودمکرات های لیبرال با حزب ملی اسکاتلند است. حتی احتمال تشکیل دولت اقلیت هم مطرح شده بود. در این مراسم تمام کارشناسان به تحلیل هریک از سناریوها پرداختند.

دراین نشست یک نتیجه گیری هم شد. نتیجه گیری امکان درپیش گرفته شدن سیاست گام نهادن درمسیر فعالیت‌های رادیکالی یا توجه به جناح های چپی یا گرایش به راستی‌ها بود. حتی در این نشست به صراحت سخن از تصمیم جدی برای خروج از اتحادیه اروپا وترک بدون بازگشت اروپا هم درمیان بود.به عبارت دیگر باید گفت؛ هیچ کس نمی تواند پیش بینی دقیقی از آینده انگلیس داشته باشد.

 از این پس انگلیس برای مدتی بسیار طولانی سرگرم جدال های داخلی خود خواهد بود

آن‌چه را که می توان درباره آینده انگلیس به صراحت پیش بینی کرد، این است که انگلیسی که تا پیش از این قدرت نظامی هسته ای وتوان کاربردی سنتی در جهعان به‌شمار می‌آمد وهمپیمان قوی برای آمریکا قلمداد می‌شد ویکی از ستون های اصلی پیمان آتلانتیک شمالی "ناتو" بود. از این پس اهمیت تاریخی خود را در زمینه سیاست خارجی از دست خواهد داد.

می توان گفت؛ این تحول درسیاست خارجی انگلیس از سال 2009 در این کشور روی داده است. آن زمانی که "دیوید کامرون" نخست وزیر انگلیس تصمیم گرفت، حزب محافظه کار را از جریان دمکرات مسیحی در پارلمان اروپا جدا کند. در آن زمان وی با این تصمیم در واقع انگلیس را فورا از یکی از مهم‌ترین سران اروپا یعنی "آنگلا مرکل" صدر اعظم آلمان جدا کرد.

از آن زمان به بعد دیوید کامرون قصد خود را برای برگزاری همه پرسی به منظور بررسی موضوع خروج انگلیس از اتحادیه اروپا مطرح کرد. همین مساله بلافاصله کشور دوست (وخواهر) خود در اروپا یعنی آلمان را نابود کرد.

در آن زمان "مرکل" صدراعظم آلمان به خشم آمد. وچنین گفت:" اگر الآن که نیمه راه است؛ انگلیسی‌ها تصمیم گرفته اند، از اتحادیه اروپا خارج شوند. دیگر چه لزومی برای قبول زحمت سخن گفت با آنها وجود دارد؟".

درصحنه بین المللی هم نابودی تدریجی انگلیس درعرصه تحولات بین المللی ازسال 2013 سرعت گرفت. در آن زمان که دیوید کامرون نخست وزیر انگلیس اعلام کرد، ازحملات هوایی آمریکا برضد نظام سوریه حمایت خواهد کرد. وی از پارلمان خواست دراین باره تصمیم گیری کند. او خوستار حمایت پارلمان از این تصمیم شد. اما پارلمان رای به مخالفت با این تصمیم و خواست کامرون داد. کامرون سپس تصمیم گرفت، کل این پیشنهاد را پس بگیرد. مساله ای که باعث شد؛ باراک اوباما رئیس جمهوری آمریکا هم نسبت به آن احساس نگرانی کند. از این رو بعد از مدتی اوباما هم به نوبه خود این طرح را فراموش کرد.

تا این که هر دومقام انگلیسی وآمریکایی بعد از سلطه "داعش" بربخش های وسیعی از خاک عراق وسوریه تصمیم گرفتند، در این باره تجدید نظر کنند.در آن زمان سهم مشارکت انگلیس درطرح مبارزه با "داعش" تنها مشارکت درسطح 8 فروند جنگنده بود. مساله ای که اصلا به چشم نمی آمد. حتی ارزش بیان کردن هم نداشت.

اوضاع کنونی انگلیس ومشارکت این کشور درتحولات منطقه‌ای وبین‌المللی به گونه‌ای پیش می رود، که حتی انتظار می رود، درسال آینده هزینه های دفاعی این کشور معلق شود.

آلمان به اندازه ای از انگلیس ناراحت است که "آنگلا مرکل" درسفری که اخیرا به مینسک وبلاروس با هدف دیدار با "ولادیمیر پوتین" رئیس جمهوری روسیه داشت، "فرانسوا اولاند" رئیس جمهوری فرانسه را به عنوان "برگ برنده" خود به نزد پوتین برد، تا از این طریق ضمن بیان خشم خود نسبت به کامرون نقش انگلیس در عرصه مسائل جهانی را کوشید، نادیده تلقی کند.