مردم رفاه مصنوعی دارند واین می‌شود شارلاتانیسم

گروه اقتصادی- مریم فکری / «با وجود 700 میلیارد دلار درآمد نفت، به صورت مصنوعی رفاه برای مردم ایجاد شد و این می‌شود شارلاتانیسم.»

این جمله کلید گفت‌وگوی افکارنیوز با محمد خوش‌چهره، اقتصاددان برجسته کشور بود. خوش‌چهره البته به این جمله بسنده نکرد و گفت: «نیامدیم یک رفاه پایدار ایجاد کنیم و اصطلاحا به جای این‌که ماهی‌گیری یاد بدهیم که برمبنای ماهی‌گیری، درآمد ماهی‌گیر بالا رود، به او ماهی دادیم. زمانی هم که ماهی ندادیم، دچار سوء تغذیه شد. در حالی که ماهی‌گیر می‌توانست با ماهی‌گیری درآمد پایدار داشته باشد.» وی در عین حال متذکر شد: «در اوج درآمدهای نفتی 700 میلیارد دلاری به دلیل این‌که به تولید ملی فکر نکردیم و پول‌ها به جای این‌که رفع موانع تولید کند، به بدترین شکل هزینه شد، رشد اقتصادی ایجاد نشد.» آنچه در ادامه می‌خوانید، گفت‌وگو با محمد خوش‌چهره است.

 

 

 

* در حال حاضر اقتصاد ایران با دو نگاه مواجه است. یک گروه به آینده اقتصاد کشور با توجه به لغو تحریم‌ها خوشبین هستند و عنوان می‌کنند با لغو تحریم‌ها، فضای باز اقتصاد ایجاد می‌شود. اما از سوی دیگر، اقتصاد کشور آبستن یک‌سری اتفاقات در آینده است؛ برای مثال نقدینگی هزار هزار میلیارد تومانی و یا قانون هدفمندی یارانه‌ها باعث شده که آینده اقتصاد کشور مبهم برآورد شود. با توجه به این شرایط، شما چشم‌انداز اقتصاد کشور را چطور می‌بینید؟

این‌که شما عنوان کردید اقتصاد کشور با عارضه‌هایی مواجه است، قابل استدلال است. خوش‌بینی بیشتر یک آمال و آرزوست و منطق ندارد و دلایلی که بابت خوش‌بینی مطرح می‌شود، یک نوع امیال و آرزوهاست. اما واقعیت اقتصاد ایران چیز دیگری است.

اقتصاد ایران به مثابه یک بیماری است که اختلالات داخلی دارد و اگر به این اختلالات توجه نشود، درمان نخواهد شد. ما فقط به علائم بیرونی و عوارض ظاهری‌اش نگاه می‌کنیم و رنگ‌پریدگی بیمار را می‌بینیم و فکر می‌کنیم اگر این رنگ‌پریدگی برطرف شود، بیمار خوب خواهد شد. اما این رنگ‌پریدگی، بازتاب و نتیجه اختلالات درونی است که درمان آن، کار یک حکیم و پزشک حاذق و عالم است که ببیند ریشه اختلالات چیست.

تولید ضعیف و رو به فشل به مثابه قلب بیمار است. ما یک اقتصادی با تولیدملی ضعیفی داریم و این ضعف تولید ملی از نظر حجم، کمیت، کیفیت و حوزه‌های فعالیت‌های اقتصاد ملی باید مورد بررسی قرار گیرد.

در حال حاضر درست است که قیمت نفت پایین آمده، اما تزریق پول نفت همچنان ادامه دارد. درآمدهای نفتی که نباشد، دولت با مشکلات بسیاری روبه‌رو می‌شود. بنابراین خونی که از یک بدن سالم با تغذیه مناسب و کارکردهای قوی قلب ایجاد می‌شود، ضعیف است، اما چرا این رنگ‌پریدگی بیمار خیلی نگران‌کننده نیست، چون پمپاژ خون (تزریق پول نفت) صورت می‌گیرد. این برای بیمار پیام خوبی نیست که دائما به سرم و خون وصل شود، اما با این حال، مریض به این موضوع عادت کرده، چون برای مدت طولانی این کار را کرده است. یعنی شادابی ناشی از تولید ملی را احساس نمی‌کند.

این تفکر در میان سیاست‌گذاران، برنامه‌ریزان و تصمیم‌گیران نیز جاری و ساری نیست. یعنی فکر این‌که موانع را از سر راه تولید ملی برطرف کنند، کمتر دیده می‌شود و فکر این باشند که خودشان را به درآمدهای پایدار و واقعی مالیات متصل کنند.

در حال حاضر ما با فشار مالیاتی روبه‌رو هستیم. این در حالی است که با گسترش فعالیت‌های اقتصادی، فرصت کسب مالیات‌های جدید عادلانه می‌توان داشت. ایراد این‌جاست. اما به دلیل این‌که دولت می‌خواهد پمپاژ خون (درآمد نفتی) کند و این درآمد را همچون گذشته ندارد، افزایش نقدینگی نیز یک نوع تزریق آبکی خون است. نقدینگی یک پمپاژ موقت است که عارضه دارد.

بر این اساس، مشکل در کم‌توجهی و بی‌توجهی به تحول در تولید ملی است. این ناشی از چند موضوع است. یک عامل، درآمد نفتی راحت‌الوصول است. یعنی به جای این‌که فعالیت اقتصادی جدید شکل بگیرد و از این فعالیت اقتصادی مالیات دریافت شود، دولت‌ها بدعادت شده‌اند و به سمت درآمدهای سریع و راحت‌الوصول به نام درآمدهای نفتی رفته‌اند. ما بعد از جنگ نگاه را که می‌کنیم، می‌بینیم همیشه همه دولت‌ها روی ذخیره ارزی نگاه طمع‌آمیز داشتند. اوج درآمدهای نفتی برای دولت نهم و دهم بود که بالغ بر 700 میلیارد دلار درآمد کسب شد. اما متاسفانه فرصت تحول اقتصادی و ساختاری و ایجاد یک تولید پایدار و اصیل و مستمر گرفته شد.

شاید ما در تاریخ سیاسی نظام جمهوری اسلامی ایران، دیگر این درآمد افسانه‌ای را نبینیم. از سوی دیگر، بدهی‌های سنگین امروز دولت به بانک‌ها و معوقات، نتیجه اقدامات دوره‌های قبل است. این در حالی است که این درآمد می‌توانست یک تحول بنیادی ایجاد کند.

باید قبول کنیم که شیطنت دنیای غرب به ما ضربه نزد، غفلت و جهالت ما در مدیریت کلان اقتصادی به ما آسیب رساند. البته من شیطنت دنیای غرب را نفی نمی‌کنم، اما این مانند ویروسی است که اگر محیط مساعد باشد، تاثیرگذار است. ما خیلی راحت اقتصاد کشور را به نفت وابسته کردیم و بدن‌مان را برای جذب ویروس ضعیف کردیم. بنابراین هر سوالی که شما راجع به اقتصاد ایران کنید، پاسخ آن، عدم توجه به تولید ملی و نبود برنامه برای ایجاد یک تولید پررونق و مستدام است. گروهی نیز به طور نمایشی در یک جاهایی خودکفایی گندم را مطرح کردند و جشن خودکفایی گرفتند، اما این به مفهوم تحول بخش کشاورزی و یا تحول بخش گندم نبود. چون به بهانه تشویق بخش گندم، کشت‌های جایگزین توسط کشاورزان قطع شد و در آن مقطع همه گندم کاشتند. ما به طور نمایشی تولید را نباید بالا ببریم، باید کار بنیادی و مفهومی صورت دهیم.

 

* شما ریشه مشکلات امروز اقتصاد ایران را درآمد راحت‌الوصول نفت دانستید، اما مساله این‌جاست که همچنان مردم ما به پول نفت عادت کرده‌اند و این بدعادتی به این راحتی تغییر نمی‌کند. در بحث یارانه‌ها نیز دقیق همین مشکل وجود دارد.

دقیقا درست است. تاکنون شعار دولت‌ها این بوده که ما نرخ رشد اقتصادی 8 درصدی را هدف‌گذاری کرده‌ایم، اما نرخ رشد اقتصادی 8 درصدی به این معنا بوده که باز هم اتکا به نفت وجود دارد. موضوعی که ناراحت‌کننده است، این‌که این نرخ‌های 8 درصد هیچ زمانی تحقق پیدا نکرد. نرخ رشد اقتصادی 8 درصدی برپایه نفت و صادرات نفت طراحی شد.

من از همان موقع جزو کسانی بودم که این نرخ‌های رشد را غیرواقعی می‌دانستم. یعنی از اول معلوم بود که چنین نرخ رشدی محقق نمی‌شود. یعنی ما به جای این‌که بیاییم نرخ رشد 3، 4 درصد قطعی را مبتنی بر تولید ملی پایه‌ریزی کنیم، شعار دادیم که نرخ رشد 8 درصدی هدف‌گذاری شده است.

جالب است که در اوج درآمدهای نفتی 700 میلیارد دلاری به دلیل این‌که به تولید ملی فکر نکردیم و پول‌ها به جای این‌که رفع موانع تولید کند، به بدترین شکل هزینه شد، رشد اقتصادی ایجاد نکرد. ما در عین حال رفاه ایجاد نکردیم. رفاه یک هدف استراتژیک است و شاخص و معیار برای اندازه‌گیری و کارآمدی یک نظام سیاسی و اقتصادی است. شاخص رفاه، یعنی بهبود عمومی سطح زندگی مردم. این شاخص رفاهی موقعی قابل قبول است که به یک درآمد پایدار وصل شود. یعنی زمانی رفاه پایدار خواهد بود که یک درآمدی ناشی از کسب‌وکار و درآمد و تولید ناخالص ملی حاصل شود.

 

* یعنی شما معتقدید که ما با وجود 700 میلیارد دلار درآمد نفت، به صورت مصنوعی رفاه برای مردم ایجاد کردیم.

بله، این می‌شود شارلاتانیسم. یعنی ما نیامدیم یک رفاه پایدار ایجاد کنیم. اصطلاحا به جای این‌که ماهی‌گیری یاد بدهیم که برمبنای ماهی‌گیری، درآمد ماهی‌گیر بالا رود، به او ماهی دادیم. زمانی هم که ماهی ندادیم، دچار سوء تغذیه شد. در حالی که ماهی‌گیر می‌توانست با ماهی‌گیری درآمد پایدار داشته باشد.

رفاه باید برمبنای یک درآمد باشد. برای مثال، ما بخش کشاورزی را حمایت نکردیم و بعد هم برنامه‌ریزی آب نداشتیم و اجازه دادیم غارت منابع ملی صورت گیرد. ما خیلی راحت درآمد کشاورز را ضعیف کردیم و بعد یک‌دفعه گفتیم یارانه نقدی بگیرید. این یارانه باعث شد که تولید مولد کاهش یابد.

خیلی از مطالعات نشان می‌دهد که سطح تولید کشاورزی با پرداخت یارانه‌ها دچار اختلال شد. از سوی دیگر، ما به جای این‌که بیاییم موانع تولید بخش کشاورزی را برطرف کنیم، این کار را نکردیم و با پرداخت یارانه‌ها کشاورزان روز به روز ضعیف‌تر شدند و رفاه ناشی از تزریق پول صورت گرفت. دولت قبل به جای این‌که بگوید برنامه درمان برای بیکاری داریم، یارانه نقدی پرداخت کرد.

فقر چهره‌ای کریه برای هر نظام سیاسی و اقتصادی است. اما ما در تصمیم‌گیری و سیاست‌گذاری با غفلت و جهالت، اجازه دادیم صف فقرا بالا رود و به ظاهر نیز فکر کردیم با درآمد نفتی می‌توانیم کشور را اداره کنیم. توزیع پول در دولت قبل یک تاکتیک برای مقابله بود و نه استراتژیک، یعنی اقدام کوتاه مقطعی بود. حال امروز به جایی رسیدیم که مردم خوشحال هستند که یک پولی می‌گیرند و به آن عادت کرده‌اند. این‌جا ایراد به مردم برنمی‌گردد، اگرچه عقلایی برخورد نمی‌کنند، اما درد ناشی از عدم رفاه را فراموش می‌کنند.

در این‌جا برنامه درمان پزشک باید مشخص باشد که بعد از آن شروع به معالجه بیمار کند. اما یک چنین برنامه‌ای وجود نداشت و سپس به دلیل ایجاد تورم و کاهش ارزش پول ملی، پول یارانه‌های نقدی ارزش خود را از دست داد. ما تولید ناخالص داخلی را رها کردیم و فقط به تزریق نقدینگی توجه شد. حالا در شرایط کنونی دولت با مشکل مُسَکن هم روبه‌رو شده است و نمی‌تواند به پرداخت یارانه‌ها ادامه دهد.

ما باید قبول کنیم که دولت یازدهم وارث یک شرایط خیلی بد و نامناسب بوده است. این را نمی‌توان نفی کرد. عادلانه و منصفانه باید بگوییم دولت یازدهم وارث شرایط نامناسب بوده است. نرخ رشد اقتصادی پایین، تولید فشل، افت شدید ارزش پول ملی، بیکاری بالا و تورم اتفاق افتاد، اما من معتقدم عینکی که دولت قبلی زده بود را باید تغییر داد و با نگاهی که تقویت تولید ملی را به دنبال دارد، باید به اقتصاد ورود کرد. البته بخشی از تولید فشل، ناشی از فضای نامناسبی است که تحریم‌ها ایجاد کرده بود.

به‌هرحال تلاش دولت برای بازسازی مناسبات و کاهش فشارها واجد ارزش است. ولی ریشه‌ها را باید از بین برد. ما نباید فکر کنیم که با کم کردن فضای مسموم بیرون، حال بیمار دیگر خوب می‌شود.

 

* راه چاره از نگاه شما چیست؟

من معتقدم در شرایط رکود تورمی، سیاست‌ها و برنامه‌ها برای معالجه اقتصاد باید هدفمند باشد. درست که دولت یازدهم این شرایط را به ارث برده و با شرایطی به اسم رکود تورمی مواجه است که در مطالعات اقتصادی گفته می‌شود که این وضعیت نادر پیش می‌آید.

رکود و تورم متضاد یکدیگر هستند و نباید همزمان با یکدیگر رخ دهند و بروز همزمانی آنها اشکال دارد. به عبارتی، رکود و تورم مانند تب و لرز هستند. بنابراین معالجه سخت خواهد بود. رکود یعنی کسادی و زمانی که رکود ایجاد می‌شود، تقاضا وجود ندارد و کالا روی دست تولیدکننده و عرضه‌کننده می‌ماند، بنابراین در شرایط رکودی قیمت‌ها کاهش می‌یابد. این در حالی است که ما با رکود تورمی مواجه هستیم، یعنی قیمت‌ها بالا می‌رود.» مفهوم ساده تورم این است که پمپاژ پول می‌کنید که به تولید شتاب دهید، بنابراین شتاب دادن به تولید و رونق، یکی از عوارض تورم خواهد بود؛ البته یکی از دلایل همیشگی تورم نیست.

رونق با رکود همخوانی ندارد، بنابراین شرایط مانند تب و لرز است. اگر شخص ناآشنا باشد، تا می‌بیند بیمار می‌لرزد، پتوی بیشتری روی بیمار می‌اندازد. این باعث می‌شود تب بیمار بالاتر می‌شود. اگر قرار باشد فقط تب بیمار را پایین بیاورد، دمای بدن بیمار را کاهش می‌دهند. این باعث لرز بیمار می‌شود.

معالجه رکود و تورم باید همزمان، توامان و هدفمند باشد. در تورم یا رکود، ابزارهای مداخله دولت، سیاست‌های پولی و مالی است.

سیاست‌های پولی و مالی این‌گونه است که در صورتی که بخواهند رکود را کم کنند، باید پمپاژ پول را زیاد کنند و سیاست‌های انبساطی در پیش گرفته شود. برعکس، اگر تورم قرار باشد کنترل شود، باید پمپاژ پول کاهش یابد و سیاست‌ها انقباضی باشد؛ یعنی ارائه تسهیلات بانکی محدود شود و به تبع آن، نرخ بهره متناسب با شرایط تغییر کند.

در شرایط رکود تورمی، سیاست‌ها و برنامه‌ها برای معالجه اقتصاد باید هدفمند باشد. اشتباه دولت از این‌جاست. درست است که دولت وارث شرایط رکود تورمی بوده، اما موردی عمل کرده و دو سال اول را روی تورم کار کرده و نرخ تورم را پایین آورده است. این در حالی است که وضعیت رکودی تشدید شده است. به همین دلیل، دولت دنبال بسته‌های حمایتی برای رکود بوده است.

البته دولت شجاعانه قبول کرده که رکود شدید شده است. بر این اساس، عنوان شد که می‌خواهیم بسته‌های حمایتی برای رکود بیاوریم، بنابراین اولین مساله‌ای که در این‌جا بحث نشده، این‌که معالجه اشتباه بوده و موضعی و موردی عمل شده است.

 

* سوالی که در حال حاضر وجود دارد، این است که رکود و تورم را چگونه می‌شود برطرف کرد؟

ببینید، زمانی که قرار است تورم کنترل شود و سیاست‌های انقباضی در پیش گرفته شود و تسهیلات محدود شود، اما همین تسهیلات محدود باید هدفمند باشد. بنابراین سیاست‌ها باید برای بخش‌های غیرمولد و غیرتولیدی به شدت انقباضی باشد. اما برعکس بخش تولید از تسهیلات بانکی با نرخ بهره پایین برخوردار شود.

از سوی دیگر، در رابطه با مالیات می‌توان مثال زد. در هنگام افزایش درآمدهای مالیاتی، رشد مالیات را باید روی بخش‌های غیرمولد و دلالی متمرکز شود. البته دولت در این زمینه اقداماتی داشته است. در واقع فشار مالیاتی باید بر بخش‌های غیرمولد و کاهش فشار مالیاتی بر تولید باشد.

در حال حاضر دولت یازدهم وارث شرایط سختی است، اما معالجه را در رابطه تولید ملی و رکود تورمی خوب شروع نکرده است. روش‌های گذشته باید تغییر کند؛ وگرنه همان شیب رو به پایین را کماکان خواهد داشت.