کودکان بیسرپرست و بدسرپرست، کودکان معصومی هستند که بدون خواست خود، در معرض انواع آسیبهای جسمی و روحی و نا امنی های اجتماعی قرار می گیرند و در این بین کودکانی که والدین بیمسؤولیت دارند در وضعی به مراتب ناگوارتر از وضعیت کودکان یتیم قرار می گیرند.
نامش کاملیاست، شادمانه بازی می کند و می خندد، جذابیت هیاهوی خیابان، رفت و آمد رهگذران، بوق ماشینهای رنگارنگ، سرسبزی چمن و جست و خیز پرندگان نمی گذارد از ماجراهای تلخی که کنارش رقم می خورد با خبر شود، از بطری پلاستیکی شیری که در آفتاب مانده میان لیوانهای شسته نشده و خاک گرفته، شیر می نوشد و برای شستشو و اجابت مزاج به سرویسهای بهداشتی پر از آلودگی برده میشود.
با مادرش که صحبت می کنم می گوید: چشمان کاملیا عفونت کرده، چون 4 روز است که میان خاک و خل خیابان می خوابند و امکان شستشو ی بهداشتی و حمام ندارند.
این زن جوان حتی نمی تواند شیر را بجوشاند و از آنجا که آب جوش هم نمی تواند درست کند و پولی برای خرید شیر خشک هم ندارند، این کودک از شیرهای مغازه که توسط رهگذران خریده می شود تغذیه می شود.
طبق گفته های این زن، چند روزی است که توسط صاحبخانه بیرون انداخته شده اند، چون شوهرش 5 ماهی است که بیکار است و از آنجا که پولی برای پرداخت اجاره خانه خود در حسن آباد نداشته و همچنین پول پیش خود را از صاحبخانه پس گرفته اند تا برای بیماری خواهر مرد خانه خرج کنند، صاحبخانه هم آنها را با وسایلشان از خانه رانده است.
زن جوان می گوید همسرم کارگر ساده و آرماتور بند بود و چندین ماه است که کاری به او نمی دهند.
پسر نوجوان هم که همراه خانواده خود در گوشه خیابانی از منطقه فاز 4 مهرشهر اتراق کرده، تا مقطع ششم درس خوانده و در این خانه بدوشی سهیم است.
مرد خانواده نیز بسیار جوان است و ترجیح می دهد بیشتر از این چیزی که همسرش می گوید حرف نزند.
تمام زندگی این خانواده به اندازه وانتی کوچک است، لوازم ضروری زندگی بدون هیچ گونه تزئین و تجهیزاتی که نشان از یک زندگی عادی داشته باشد.
نوعی بی حسی و از جریان ایستادن غیر معمول که انگار برایشان غریب هم نیست در آنها به چشم می خورد، این رخوت و رکود به شکلی است که فکر می کنی یا از این ماجرای آوارگی بشدت شوکه شده اند یا اطمینان خاطری عجیب دارند که بلاخره فردی خیر از راه می رسد و آنها را در مأمنی جای می دهد و دوباره روز از نو و روزی از نو.
گرچه شکی در این نیست که غول فقر کریه و بی رحم است و احدی از دراز شدن دستانش در مقابل دیگران شادمان نمی شود و همچنین هیچ زن و مردی دوست ندارند خانواده خود را آواره و دربدر ببیند ولی از آنجا که به نظر می رسد تنها عضو در معرض خطر این طفل بی گناه شیرخواره است، بی مسئولیتی والدین مذکور عیانتر از دیگر ظواهر ماجرا به چشم می آید.
خدا کند هرچه زودتر فردی خیر برای اسکان دادن این خانواده پیدا شود و مرد خانواده نیز با فرصتی که می گیرد قدر شناسانه برای کسب روزی حلال و راحتی همسر و فرزندانش آستینهای همت را بالا بزند.
همانگونه که با گناه و کفران نعمت روزی کم یا قطع میشود، با دعا و اعمال نیک میتوان آنرا افزایش داد، در قرآن و احادیث به افراد تذکر داده می شود که براى تهیه روزى خود تلاش کنند، همین که آنها در طریق حلال گام بگذارند و تلاش و کوشش کنند مطمئن باشند که خداوند نیز از این راه، همه نیازمندیهاى آنان را تأمین میکند.