از بش‌زنی و پینه‌دوزی تا شعربافی و نمدمالی مشاغلی که فراموش شده‌اند

در روزگاران گذشته، همانطور که سبک زندگی ها ساده بود، شغل ها هم ساده بود. مردم از طریق کارهایی اشتغالزایی می کردند که امروزه دیگر خریداری ندارد و پیدایش این شغل ها منوط می شد به همان زندگی های ساده قدیمی.

«شغال های قدیمی سه دسته می شوند. یکسری از شغل ها که از قدیم تا به امروز وجود دارد، مثل خواروبارفروشی، قصابی، پارچه فروشی و … یکسری دیگر از شغل ها در گذشته بوده و حالا شکلش عوض شده مثل درشکه چی ها که امروز جای خود را به تاکسی و دیگر وسایل نقلیه داده اند یا عکاس های دوره گردی که الان در محیط آتلیه به کار خود می پردازند. البته دسته سوم شغل هایی هستند که شما نمیتوانید در کوچه و خیابان اثری از آنها را پیدا کنید مثل بش زن ها که دیگر الان کسی پیدا نمی شود که این کار را انجام بدهد، چرا که این نوع از مشاغل نه دیگر مثل گذشته مشتری دارند و نه درآمد خوبی که از طریق آن بشود امرار معاش کرد.»
 
خیلی از شغل ها را در منطقه تربت فرهنگ قناعت به وجود آورده بود، چرا که مردم به دلایل متعددی مجبور بودند تا حد امکان از وسیله ای که در اختیارشان بود، استفاده کنند. مثلا شاید امروز با لب پَر شدن یک لیوان، شما آن را داخل سطل آشغال بیندازید اما در گذشته اگر یک چینی می شکست از آنجا که چینی ظرف بسیار گرانی محسوب می شد و خانواده ها سخت می توانستند نمونه دیگری از آن را خریداری کنند، کار را می سپردند به کاردان.آقای کبکی می گوید : یکی از شغل هایی که در گذشته رایج بود و خودش در دوران کودکی اش به وفور آن را دیده است شغل بش زنی بوده.
 
«بش زنها بصورت دوره گرد بودند و در محل های خاصی به مدت معینی اطراق می نمودند . آنها اول جاهای شکسته ظرف را با سفیده تخم مرغ و کمی پودر آهک به هم می چسباندند و سپس با وسیله ای مثل منگنه، قسمت های چسب خورده را به هم منگنه می کردند تا محکم کاری کرده باشند. پس از ترمیم هر یک از ظروف به ازای دسترنج آن مقداری گردو ، بادام ، گندم و یا تخم مرغ دریافت می کردند . اقامت بش زن بستگی به تعداد چینیهای شکسته اهالی داشت.»
پینه دوزها هم کارشان بی شباهت به بش زن ها نبود، با این تفاوت که آنها قسمت های پاره شده لباس مردم را با پارچه ای دیگر وصله پینه می کردند.

حاج خانم یزدانی می گوید :«به خوبی یادم هست که قدیم تر وقتی شلوار پدرم پاره می شد مادرم آن را به پینه دوز می داد، مهم نبود که پینه دوز از پارچه و رنگ دیگری برای آن قسمت پاره شده استفاده کند. تنها چیزی که اهمیت داشت این بود که از آن شلوار بشود بار دیگر استفاده کرد.»

آب حوض کشی از حرفه هایی بود که در گذشته تربت حسابی بازارش داغ بود چرا که آن زمان، مردم در حیاط خانه شان حوض داشتند. پس از مدتی آب حوض فاسد می شد و اینجا بود که پای «آب حوض کشی»ها به خانه های مردم باز می شد. «آنها با استفاده از سطل شروع می کردند به خالی کردن آب حوض و سپس حوض را شسته شده و تمیز تحویل صاحبخانه می دادند»
«میراب» شغلی بود که در گذشته تربت کارایی بسیار زیادی داشت چرا که در قدیم الایام از لوله کشی آب و فاضلاب خبری نبود.«آن زمان آب مصرفی مردم، آب جوی ها بود که استفاده از این آب باعث می شد مردم بسیاری از اوقات دچار بیماری های مختلفی مثل کچلی،آبله و … بشوند، به همین خاطر شغل میراب ها شکل گرفت. آنها با یکسری وسایل خاصی که در اختیار داشتند، آب جوی ها را به آب انبار خانه ها هدایت می کردند تا مردم از آب های ذخیره شده در آب انبار خانه خودشان استفاده کنند و کمتر به مریضی دچار شوند.»
این شغل ها تا زمانی دوام آوردند که لوله کشی در تربت رایج نشده بود اما بعد از این که لوله کشی مشکل آب مردم را حل کرد دیگر این شغل ها برای همیشه با مردم خداحافظی کردند.
 
در این میان خیلی ها هم هستند که از منسوخ شدن بعضی از شغل ها ناراحت می شوند. به خصوص پدربزرگ ها و مادربزرگ ها. حمامی یا همان گرمابه داری یکی از این شغل هاست اما الان اگر در تربت بگردید شاهد یک گرمابه عمومی هم نیستید ، چرا که دیگر همه مردم در خانه های خود صاحب حمام خصوصی هستند.
جالب است بدانید یکی از شغل های مرسوم در گذشته دندانکشی بود، البته تصور نکنید این کار را دندانپزشکانی متخصص انجام می دادند. «دندان کشی را دلاک ها برعهده داشتند. زمانی که مردم احساس درد در دندانشان می کردند به حمام می رفتند یا دلاک به خانه شان می آمد و دندانشان را از جا می کند.»

شب های چهارشنبه سوری یکی از شب هایی بود که ایجاد شغل مقطعی می کرد. کاری که امروزه وجود ندارد. آقای کبکی برایمان تعریف می کند از پدرم می شنیدم که هر سال با آمدن چهارشنبه سوری، عده ای از جوان ها خارفروشی می کردند. «آن زمان چهارشنبه سوری ها، کسی ناراحت نمی شد و از ترقه و نارنجک خبری نبود. مردم در این روز تنها از روی هیزم های آتش زده می پریدند. به همین خاطر عده ای از جوان ها شهر هر ساله به بیابان های اطراف می رفتند و بوته جمع می کردند و برای فروش به شهر می آوردند، کاری که امروزه دیگر وجود ندارد.»

«از شغل های جالب که خانواده های تربتی مراجعه زیادی به آن داشتند و الان خیلی کمرنگ شده است سفیدگری بود. در آن زمان از ظروف کریستال و ملامین خبری نبود و شاید اگر در جهیزیه مادر بزرگ هایتان دقیق شوید، متوجه خواهید شد که در گذشته خانم ها بیشتر از ظرف های مسی برای پخت و پز استفاده می کردند. در نتیجه پس از مدتی ظرف های آنها سیاه می شد و رنگ می باخت. اینجا بود که خانم ها برای سفید کردن ظروفشان، آنها را به دستان تلاشگر سفیدگرها می سپردند، سفیدگر هم با فلز قلع شروع می کرد به ساییدن ظرف ها و به قدری روی آنها کار می کرد که در نتیجه ظرف رنگ نقره ای خود را بار دیگر پیدا می کرد.»

شغل حجامت هم وجود داشت، شغلی که امروزه به صورت تخصصی تر به آن پرداخته می شود اما آن زمان یک نوع طب سنتی به حساب می آمد که افرادی خاص حجامت مردم را به دست می گرفتند. «آنها پشت بیمار خود تیغ می انداختند تا خون کثیف او از بدن خارج شود یا خانم هایی بودند که از طریق بادکش کردن، این کار را برعهده داشتند.»
شعربافی نیز یکی از هنرهای در حال فراموشیست .کارهای برک بافی، فرت بافی، ابریشم بافی سنتی و نخ ریسی که مهمترین تولیدات آن‌حوله، چادرشب، بقیچه، پوشاک زنانه محلی، رومیزی و رخت‌خواب پیچ است.

نمد مال ابتدا نقش موردنظر را با پشم‌های رنگی روی یک پارچه کرباس طراحی می‌کرد. سپس پشم حلاجی شده را روی تمام سطح پارچه قرار می‌داد و پارچه کرباس را می‌پیچید. با ریختن آب جوش بر آن و فشردن مداوم کار، نمد تولید می‌شود. نمد مالی کاری واقعا طاقت ‌فرسا محسوب می شد. نمد از رخنه رطوبت و سرما به خوبی جلوگیری می کرد. و برای مصرف‌های گوناگون آماده می‌شد مانند: سراندازی، سرعلمی، فرلیک (خلیک) برای چوپان، روانداز اسب و شتر، نمد کردی، چهار عینه (چارینه).


رختشورهایی که به خانه ها برای شستن رخت و لباس می آمدند، سلمانی دوره گرد از دیگر شغل های منسوخ شده تربت هستند که امروزه دیگر رایج نیست.