اوایل ماه می سال جاری میلادی، لندن میزبان نشستی موسوم به «نشست ضدفساد» بود، اما اقدامی که کامرون چند ساعت قبل از آغاز نشست انجام داد، این مراسم را مضحکه بسیاری از مردم کرد. نخستوزیر انگلیس در گفتوگو با ملکه الیزابت درباره نشست، نیجریه و افغانستان را که رؤسایجمهورشان اصلیترین مهمانهای نشست بودند، «احتمالاً فاسدترین کشورهای دنیا» توصیف کرد. این در حالی است که هیچکس در آن لحظه از کامرون نپرسید شما که دولت کودکآزارتان جانشین امپراتوری فاسد بریتانیا شده، چگونه به خود جرأت میدهید درباره فساد در کشورهای دیگر صحبت کنید.
از نشست ضدفسادی که نخستوزیر انگلیس و وزیر خارجه آمریکا در آن حضور داشته باشند، چه انتظاری باید داشت
«نشست ضدفساد» 12 می سال جاری میلادی در لندن[1]، از جنبههای مختلفی پتانسیل مضحکه شدن را داشت. اولین جنبه این بود که لندن، چنانچه مشرق نیز در گزارشی مفصل توضیح داده، پایتخت پولشویی جهان است و برگزاری نشست ضدفساد در این شهر کمی عجیب به نظر میرسید.
جنبه دوم این بود که مقامات کمتر کشوری در دنیا به اندازه مقامات انگلیس با اتهامات و محکومیتهای مرتبط با آزار جنسی کودکان روبهرو میشوند، و اینکه همین مقامات اکنون میزبان مقامات کشورهای دیگر جهان در قالب یک نشست ضدفساد بودند، موجب میشد تا انسان شک کند آیا تعریفی که از «فساد[2]» در ذهنش دارد، درست است یا اشتباه.
در حالی که این دو جنبه از تناقض میان «لندن» و «نشست ضدفساد» را شاید میشد به شکلی زیرسبیلی رد کرد و کسی هم خیلی به روی خودش نیاورد، اما جنبههای دیگری هم وجود داشت که نشست ضدفساد لندن را مضحکه میکرد. در ادامه این گزارش ابتدا به این جنبهها اشاره میکنیم و سپس درباره قرابت میان انگلیس و فساد بیشتر توضیح خواهیم داد.
وقتی نخستوزیر انگلیس از فساد میگوید
تنها چند روز به برگزاری نشست ضدفساد در لندن باقی مانده بود که یکی دیگر از دلایل مضحکه شدن این نشست به دست مقامات انگلیس به وجود آمد[3]. فیلمی از نخستوزیر انگلیس افشا شد که صحبتهای او با الیزابت دوم را بدون آنکه خودش بداند، ضبط کرده بود[4]. دیوید کامرون که در دیدار با ملکه انگلیس، درباره بخشهای مختلف نشست ضدفساد توضیح میداد، درباره یکی از سخنرانان اصلی این مراسم گفت: «نیجریهایها قرار است بیایند... راستش، رهبران تعدادی از کشورهایی قرار است به انگلیس بیایند که به طور خارقالعادهای فاسد هستند.»
«محمدو بوهاری» رئیسجمهور نیجریه که قرار بود یکی از سخنرانیهای اصلی نشست ضدفساد لندن را تحت عنوان «چرا باید با هم با فساد مقابله کنیم» ایراد کند، مسلماً از این اظهارات کامرون خوشحال نشد[5]. وی در اینباره گفت انتظار عذرخواهی کامرون را ندارد، بلکه بیشتر علاقهمند است «داراییهای بهسرقترفته [کشورش] در بانکهای انگلیس» را پس بگیرد.
نخستوزیر انگلیس به جز نیجریه به یک کشور دیگر هم اشاره کرد. وی که این صحبتها را در جشن تولد 90 سالگی ملکه میکرد، در کنار نیجریه نام افغانستان را هم آورد و این دو کشور را «احتمالاً فاسدترین کشورها در دنیا» معرفی کرد. «اشرف غنی» رئیسجمهور افغانستان هم اگرچه صحبتهای کامرون را به گذشته افغانستان نسبت داد و گفت با این صحبتها مشکلی ندارد[6]، اما اشاره کرد که «انگلیس اولین کشوری بود که فساد بزرگ [و سازمانیافته] را در قرن هجدهم اختراع کرد.»
صرفنظر از اینکه دولتهای نیجریه و افغانستان فاسد هستند[7] یا نه، ظاهراً هیچکس در جلسه دیدار کامرون با ملکه نبود که از آقای کامرون بپرسد آیا شما که از فساد میگویید، نظر مردم انگلیس[8] درباره دولت خود را میدانید یا نه[9]. از فساد پلیس انگلیس[10] در پرونده فاجعه «هیلزبرو[11]»، جاسوسی پلیس از خانوادههای انگلیسی[12]، رشوه گرفتن عالیترین مقامهای دولتی[13]، فسادهای اقتصادی[14] و غیره خبر دارید یا نه؟ آیا آماری از تعداد پروندههای کودکآزاری در میان مقامات دولت خود دارید یا نه؟
فردای روزی که نخستوزیر انگلیس نزد ملکه درباره فاسدترین کشورهای دنیا صحبت کرد، الیزابت دوم هم لب به شکایت گشود و از بیادبی و گستاخی مقامات چینی در انگلیس گفت[15]، البته او هم بدون آنکه خودش بداند، صحبتهایش ضبط و پخش شد. ملکه انگلیس گفت مقامات چینی در لندن طی سفر «شی جینپینگ» به انگلیس «گستاخ» نشان دادند و رفتار بسیار اهانتآمیزی با «باربارا وودوارد» سفیر لندن در چین داشتند.
اینکه چینیها چه رفتاری با مقامات انگلیسی داشتهاند و آیا این رفتارها گستاخانه بوده یا نه در جای خودش قابلبررسی است، اما اظهارنظر ملکه انگلیس درباره گستاخی هم در نوع خودش جالب است. ملکه الیزابت ظاهراً آنقدر سرش شلوغ است که وقت نمیکند درباره تاریخ روابط میان دو کشور بخواند تا ببیند چینیها اگر گستاخی هم بکنند، دستکم انگلیسیها حق اعتراض ندارند.
شاید سن ملکه پیر انگلیس قد ندهد برخی دورههای تاریخی روابط دو کشور را تجربه کرده باشد، اما تاریخنویسان درباره جنگهای اول و دوم تریاک و اینکه امپراتوری انگلیس چگونه مردم چین را معتاد کرد و اقتصاد این کشور را به قربانگاه برد، زیاد نوشتهاند . همچنین نوشتهاند که چگونه سال 1860 لرد «الگرین» به دستور ملکه ویکتوریا به چین هجوم برد.
اگر ملکه الیزابت هم کمی وقت برای خواندن تاریخ بگذارد، خواهد فهمید که گستاخی، اقدامی بود که ملکه ویکتوریا پس از حمله ارتش کشورش به چین انجام داد. پس از آنکه انگلیسیها به پکن حمله و زیباترین قصر این کشور یعنی قصر تابستانی امپراتور را نابود و غارت نمودند[16]، یک سگ «پکنی» (نژاد چینی) را از خرابههای قصر برای ملکه به غنیمت بردند. ویکتوریا هم گستاخانه نام این سگ را «لوتی» (~ «غارتی») گذاشت. این اتفاق اگرچه برای انگلیسیها آشنا نیست، اما زخمی است که دائماً جلوی چشم چینیها باز میشود، در فیلمهای محبوبشان، شبکههای اجتماعیشان،
آنچه انگلیس را از دنیا طلبکار کرده است
اگر کسی از تاریخ امپراتوری انگلیس خبر نداشته باشد، با شنیدن این اظهارنظرهای مقامات انگلیس درباره سایر کشورها این توهم برایش پیش میآید که حتماً این امپراتوری با امپراتوریهای استعمارگر دیگر فرق داشته است. به نظر میرسید خود مقامات انگلیس هم این توهم را دارند که امپراتوری این کشور باید الگوی دیگر کشورها باشد. انگلیسیها بر خلاف امپراتوریهای دیگر اروپایی پیش خودشان فکر میکنند که امپراتوریشان بر اصول انساندوستانه و همدردی با مردم مستعمره استوار بوده است، تا جایی که مستعمرههایشان را بدهکار به خود میدانند.
خلاصه این طرز تفکر این است: بر خلاف اسپانیاییها، پرتغالیها، فرانسویها، آلمانیها و بلژیکیها که از مردم مستعمره خود بهرهکشی میکردند و آنها را آزار میدادند، امپراتوری انگلیس از «نژادهای پستتر» محافظت کرد و توسعه تدریجی برای آنها به ارمغان آورد. این افراد با «سرپرستی خیرخواهانه» انگلیس بود که در نهایت توانستند به اندازه انگلیسیها کسب مهارت، دانش و «تمدن» کنند. این دروغهای بزرگ تا همین امروز هم در مغز مقامات انگلیس نهادینه باقی مانده است.
در این میان، کمتر کسی از جنایتهای بزرگ امپراتوری انگلیس مانند تجارت برده در آفریقا[17]، قتلعام «امریتسار» در هند[18] و سرکوب شورشیان مائومائو در کنیا[19] صحبتی میکند. کمتر کسی میگوید که چگونه لندن، لیورپول و بریستول از راه تسلط انگلیس بر تجارت برده در جهان ثروتمند شدند، چگونه بسیاری از خانههای باشکوه در این کشور با همین ثروت ساخته شد و چگونه خسارتی که بعد از الغای بردهداری (به جای بردهها) به بردهداران پرداخت شد، انقلاب صنعتی و رشد «شهر لندن» را رقم زد.
انگلیسیها هنوز «انگلیسی» هستند
این طرز تفکر انگلیسیها درباره امپراتوریشان نشان میدهد مقامات این کشور هنوز هم همان تکبر امپریالیستی خود را دارند، تکبری که به آنها اجازه میدهد فساد خودشان[20] را نادیده بگیرند و انگشت اتهام را به سوی مقامات کشورهای دیگر نشانه بروند. البته این اظهارات را گونه دیگری هم میتوان تفسیر کرد: متهم کردن قدرتهای دیگری مانند چین به بیاخلاقی یا گستاخی، روشی برای حفاظت از هویت خود در زمانی است که قدرت یک کشور رو به افول است.
همانطور که گفته شد، روایت انگلیسیها از تاریخ امپراتوری این کشور فوقالعاده دستچینشده است[21]. بخشهایی که از این روایت به فراموشی تعمدی سپرده شده، اثبات میکند، مقامات انگلیس به هیچ عنوان در جایگاهی نیستند که هیچ کشور دیگری را به فساد متهم کنند، چه کشورهایی که روزی قربانی جنایتهای خودشان بودهاند و چه حتی کشورهایی که در جنایتهای انگلیسیها شریک بودهاند.
مقامات انگلیس، به جای همه این واقعیتها میگویند مردم دنیا، از جمله نیجریه، افغانستان و چین، باید به خاطر حاکمیت قانون، زبان انگلیسی، آموزش و پرورش مدرن، خطوط راهآهن و تجارت بازار آزاد که همگی ارمغانهای امپراتوری انگلیس برای آغاز عصر مدرن هستند، از این کشور تشکر کنند.
اینها در حالی است که «حاکمیت قانون»، حاکمیت سفیدپوستها بود. قوانینی که وضع میشد اغلب در همین راستا بود و حتی وقتی قوانینی وضع میشد که در ظاهر نژادپرستانه نبود، از راههای دیگری مانند برگزاری آزمون زبان انگلیسی برای تبعیض قائل شدن میان نژادهای مختلف در کشورهای مستعمره استفاده میشد. «زبان انگلیسی» اگرچه موجب تسهیل در برقراری ارتباطات و تجارت جهانی شد، اما از طرفی سبب انزوای اقتصادی زنان و اکثر بومیانی شد که زبان انگلیسی بلد نبودند. این افراد که قبلاً به روشهای مختلفی با دنیا ارتباط برقرار میکردند، اکنون نمیتوانستند ارتباط اقتصادی و سیاسی با دنیای خارج برقرار کنند.
نظامهای آموزشی دولتی در مستعمرههای انگلیس به «بومیان» خدمات نمیدادند[22]، مگر آن که در مواردی استثنائی و به طور محدود، خلاف این واقعیت ثابت میشد که در این موارد هم تجاوز جنسی، خشونت، قطع نسل (جدا کردن فرزندان از خانوادهها[23]) و غیره علیه بومیها بیداد میکرد[24]. خطوط راهآهنی که انگلیسیها ساختند، به سیاهپوستان اجازه نمیدادند در کنار سفیدپوستها سوار قطار شوند؛ اتفاقی که بیداری سیاسی گاندی[25] را رقم زد[26].
بازار آزاد و تجارت آزاد هم وضعیتی متفاوت با سایر «افتخار»های انگلیس ندارد. این بازار هم بیشتر برای ثروتمند کردن اربابان استعماری ایجاد شد نه مستعمرههای آنها. نباید فراموش کرد که همین بهانه تجارت آزاد بود که برای مجبور کردن چینیها به پذیرش ادامه واردات تریاک بر خلاف میل مقامات این کشور مورد استفاده قرار گرفت؛ اتفاقی که در کنار تخریب قصر تابستانی امپراتور، یک قرن تحقیر را برای چینیها رقم زد[27].
دولتهای فاسد و ملکههای گستاخ انگلیس
اظهارات دیوید کامرون و الیزابت دوم ممکن است واقعیت داشته باشند، اما نباید موجب شوند تا باور کنیم مقامات انگلیس حق انتقاد از کشورهای دیگر را دارند یا کارنامه خودشان خالی از «فساد» و «گستاخی» است. سابقه امپراتوری انگلیس سنخیتی با تمدن نداشته و کوچکترین نشانهای از دموکراسی در آن نبوده است.
نه مقامات انگلیس علاقهای به دموکراسی داشتند و نه مردم مستعمرههای آنها طعم دموکراسی را چشیده بودند. آنچه امروزه تحت عنوان دموکراسی شناخته میشود، در نتیجه مبارزات نفسگیر مستعمرهها و عموماً بعد از آن محقق میشد که یک کشور از استعمار انگلیس خلاص شده بود.
استعمار انگلیس هیچ خاصیتی برای دنیا نداشته که مقامات این کشور اکنون بخواهند خود را طلبکار از دنیا بدانند. بعکس، بسیاری از مردم در سراسر جهان، از ایران و چین گرفته تا افغانستان و نیجریه، هزینههای گزافی بابت استعمارگری و توسعهطلبی انگلیس دادهاند.
بنابراین نخستوزیر و ملکه انگلیس قبل از آنکه به خود اجازه بدهند درباره فساد و گستاخی مقامات کشورهای دیگر صحبت کنند، بهتر است رسماً بابت امپراتوری فاسد و گستاخی از مردم دنیا عذرخواهی کنند که تاریخ کشور خودشان را لکهدار کرده است.
[1] Anti-corruption summit 2016: What will happen? How has David Cameron made it a bit awkward? Link