روزنامه جوان با انتشار این تحلیل نوشت: چند روز پس از آنکه اعضای مجلس خبرگان رهبری در تصمیمی انقلابی به ریاست آیتالله جنتی رأی دادند و توهم اصلاحطلبان را برای این نهاد غیر حزبی و غیرجناحی باطل کردند، نمایندگان مجلس دهم نیز گام دوم را محکمتر برداشتند و با انتخاب علی لاریجانی به عنوان رئیس موقت مجلس نشان دادند بین واقعیت و آرزو فاصله بسیار است.
محمدرضا عارف که در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 به رغم میل باطنی و تحت فشار پدر خواندههای اصلاحات مجبور به کنارهگیری از رقابتها شد، خرداد امسال با اندیشه ریاست مجلس دهم نامزد انتخابات مجلس شد. به صورت طبیعی شاید او این انتظار را در خود تقویت کرده بود که با حمایت اصلاحطلبان و طیف نزدیک به دولت راه همواری برای رئیس شدن دارد، اما اتفاقات روز یکشنبه دو واقعیت را برای دکتر عارف آشکارتر ساخت؛ اول اینکه برخلاف القائات رسانهای، اعتدال و اصلاحات قرابت چندانی با هم ندارند و هر کدام از آنها راه خود را میپیمایند، ولو اینکه در مواردی اشتراک منافع آنها را به هم نزدیک کند. چه آنکه اگر غیر از این بود اکثریت ادعایی اصلاحات و اعتدال میبایست عارف را بر کرسی ریاست مینشاند. بنابراین برخلاف توجیهات پس از شکست اصلاحطلبان که از خلوص و انسجام 103 نفره آنها میگوید، فراکسیون ادعایی آنها بسیار شکننده و تابع حوادث است (به این ادعای خندهدار اضافه کنید که گاهی تعداد نمایندگان اصلاحطلب مجلس را تا 145 نفر هم افزایش دادند!) چنانکه مصطفی کواکبیان در اظهارنظری طعنهآمیز به اعضای لیست ادعایی امید، پس از اشاره به این نکته که 50 نفر از اعضای این لیست به لاریجانی رأی دادند، گفت: «آنها گرچه میثاق نامه امیدرا امضا کرده بودند و عکس یادگاری با ما گرفتند اما زنبیل را جای دیگری بردند!»
واقعیت دیگری که میتوان اشاره کرد، نوع نگاه پدر خواندههای اصلاحات به عارف است. همانها که او را «اصلاحطلب بدلی» میخوانند و از تکرار آن هم ابایی ندارند. این جماعت همواره کسانی را اصلاحطلب واقعی میدانند که سابقه عبور از ساختارهای رسمی نظام داشته باشند. اینان خود را نه «در نظام» که «برنظام» تعریف کردهاند. بنابراین هرچه ساختارشکنتر، اصلاحطلبتر! بنابراین عارفی که همواره خود را درون نظام تعریف کرده و میکند، نمیتواند مطلوب این جریان باشد.
در کنار اینها اگر دکتر عارف در سال 92 با «کنارهگیری» از رقابتهای انتخاباتی توانست اصلاحطلبان را شریک پیروز معرفی کند، «حضور» او در انتخابات هیئت رئیسه مجلس دهم برای مشخص کردن وزن جریان اصلاحطلب تا اندازهای توانست توهم پیروی اصلاحطلبان را از بین ببرد و القای پیروزی دروغین را برطرف کرد که آن ادعاها طبل توخالی بیش نبوده است.
انتخابات هیئت رئیسه مجلس دهم این واقعیت را عیان کرد که چگالی وزن اصلاحطلبان بسیار پایینتر از آنی است که تبلیغ و بزرگنمایی رسانهای میشود. تصمیم نمایندگان خانه ملت بار دیگر توهم «این همانی» نزد مدعیان اصلاحات را فروپاشید و ثابت کرد ایران، تهران نیست. ضمن اینکه تصمیمات خانه ملت در بهارستان گرفته میشود نه در کف خیابان و صفحات روزنامهها.