حدود یک هفته از مرگ دخترک پنج سالهاش در پارک کوهسار میگذرد، از حرفها و حدیثهایی که مردم محله در موردش میزنند آنقدر دل چرکین است که نمیخواهد با هیچ خبرنگار و رسانهای مصاحبهای کند. میگوید داغ فرزندش برایش هنوز زنده است و انگار همین دیروز بود که فاطمه را به مهدکودک برده و یا او را در کلاس قرآن ثبتنام کرده است؛ تنها خواستهاش مجازات مسببان این حادثه و نصب یک آبسردکن به نام فاطمه در محله است و میگوید خودرویش را میفروشد و این آبسردکن را در محل نصب میکند!
هنوز هم مردم محله شهرک رضویه دور آبشار جمع شده و شبها نیز برای فاطمه شمع نذر میکنند؛ هنوز شایعات محلی در مورد چگونگی فوت این کودک پنج ساله زیاد است. عدهای مادر این کودک را نشانه گرفته و قصههایی در مورد بیمبالاتی این مادر و ... میگویند اما مادر فاطمه نرگس خانم این روزها خستهتر از آن است که به این شایعات و قصههای محلی پاسخ دهد.
او اجازه انداختن عکس و فیلمبرداری را به ما نمیدهد و میگوید: در طول این چند روز بارها به پارک رفته و در کنار آبشار نشستهام و به قتلگاه دخترم نگاه کردم و جالب است که بدانید که اهالی محل در کنار من نشسته و بدون آنکه مرا بشناسند در مورد مادر فاطمه و بیتوجهیاش داستانها میگویند.
با اینکه نمیخواهد با هیچ رسانهای و خبرنگاری صحبت کند اما در همین حین پسر کوچکش با بغلی از روزنامه و پرینت سایتهای خبری که مطالبی در مورد فاطمه منتشر کردهاند وارد شده و نرگس سرگرم خواندن مطالب آنها میشود و پس از مدتی فریاد و شیونش برمیخیزد که من این حرفها را نزدهام! او در حالیکه پرینت گزارش یکی از خبرگزاریها را در دست داشت میگوید من این حرفها را نزدهام!
صفحات پرینت شده گزارش خبرگزاری مذکور را ورق میزند و وقتی به عکسهای خود و فرزندانش میرسد گویا که یادش میآید مصاحبه اش را و سری تکان داده و میگوید: آره من اینها را گفتهام! اما خوب کردهام حتی اگر بالای آبشار اعدامم کنند باز هم پیگیر موضوع فاطمه میشوم تا مبادا حقی از وی ضایع شود.
مادر فاطمه آشفته است و درمیان خشم و گریه حرفهایی نیز میزند؛ صحبت با نرگس که حال و روز خوبی ندارند، گل انداخته که مربی مهدکودک فاطمه برای عرض تسلیت به خانه آنها میآید و میگوید فاطمه تا ساعت 4 عصر مهدکودک بوده و پس از آن نیز برادر بزرگترش برای بردن فاطمه به مهد آمد و حتی تصور نمیکردیم که تنها سه ساعت دیگر زنده خواهد بود!
حال روحی نرگس خانم مساعد نیست و از خبر روزنامهها مبنی بر فقر خانواده گلایه دارد و میگوید: فاطمه هیچ چیز کم نداشت و حتی عکس گوشواره و النگوهایش را میتوانید در آخرین عکسهایی که از او در مهدکودک گرفتهایم، ببینید.
او هیچ صحبتی در مورد وقوع حادثه نمیکند و میگوید: اصلا حرف نمیزنم! وکیل گرفتهایم! در مورد آخرین وضعیت پرونده از او سوال بپرسید و از آنجایی که با اکراه پاسخ میداد و از ما میزبانی میکرد؛ به سرعت آنجا را ترک کردیم چرا که حال روحی مناسبی نداشت و مطالب روزنامهها نیز حال عمومی او را بدتر کرده بود.
پیگیر کسب حقوق کودک از دست رفتهایم
علیاکبر انجمنی شهردار منطقه 15 که این روزها درگیر پیگیری موضوع فاطمه کوچولو است، در میان جلساتش وقتی به ما داده و در مورد این حادثه با او به گفت وگو می نشینیم، میگوید: برای چندین بار از مردم تهران و اهالی محله شهرک رضویه عذرخواهی میکنیم چراکه من خودم فرزندانی دارم و حاضرنیستم برای بچههایم اتفاقی بیفتد و حال این خانواده داغدار را درک میکنم و در دیداری که با مادر این خانواده برای عرض تسلیت و دلجویی داشتهام نیز تاکیدکردهام که حقی از کودکشان ضایع نخواهد شد و با عاملان اصلی برخورد میشود.
وی ادامه میدهد: اول خرداد ماه سال جاری طی نامه به پیمانکار نبود دریچه و حفاظ که توسط معتادان و سارقان ربوده شده بود را به اطلاع رساندیم اما این مهم جایگزین نشد و من قصور ناظر و شهرداری ناحیه را میپذیرم و مراجع قانونی با مسببان برخورد خواهد کرد.
شهردار منطقه15، با رد برخی شایعات مبنی بر احضارش به دادسرا برای توضیح درباره این اتفاق، می افزاید: بر اساس تصمیمات صورت گرفته شهردار ناحیه، رییس اداره فضای سبز ناحیه، پیمانکار و معاون خدمات شهری ناحیه 4 شهرداری منطقه به دلیل قصور از کار خود برکنار شدند و همچنین این چهار نفر برای ارائه توضیحات به دادسرا احضار شدند.
انجمنی با بیان اینکه شهرداری تهران پیگیر موضوع حادثه تا مشخص شدن همه زوایای این رویداد است، تصریح میکند: از صبح چهارشنبه شهردار تهران تیم بازرسی را مسئول رسیدگی به این پرونده کرده است و همه ما پیگیر کسب حقوق کودک از دست رفته هستیم.
وی با بیان اینکه بر اساس ماده 27 قرارداد با پیمانکار، آنان موظف به تامین امنیت و رفع نواقص موجود در پارک کوهسار بودهاند، میگوید: مقصر اصلی پیمانکار است چرا که بر اساس مفاد پیماننامه عمل نکرده و نتوانسته امنیت آبشار و پارک را تامین کند و این در حالی است که بر اساس این قرارداد از شهرداری پول میگیرد! اما از مردم میخواهم که قضاوت عجولانه نکنند و اجازه دهند ابعاد مختلف حادثه بررسی و مسببان اصلی آن شناسایی شوند.
انجمنی با بیان اینکه معتادان بلای جان محله شده و حتی با ربودن دریچه مذکور موجبات مرگ دلخراش این کودک پنج ساله را رقم زدند، اظهار میکند: 2000 کارگاه ضایعاتفروشی در این منطقه وجود دارد که معتادان با جمعآوری ضایعات مختلف و فروش آن به این کارگاهها امرار معاش میکنند و حتی در بازدید و برخوردهایی که با این صنایع آلاینده داشتهایم مخازن زباله با آرم شهرداری پیدا کردهایم که در این کارگاهها به فروش میرسد و قطعا محافظ پمپ آبشار نیز از آنجایی که از جنس آهن است طعمه خوبی برای معتادان و سارقان بوده است و به نظر میرسد اگر دستگاههای مسئول به وظایف قانونی خود در برخورد با سارقان و مالخرها عمل کنند کسی جرأت دزدی نخواهد کرد.
آبشار پارک کوهسار که این روزها به قتلگاه فاطمه کوچولو معروف است تنها چند قدم تا سرای محله فاصله دارد و شاید اگر شورایاری و اهالی محل پیگیر نصب توری و محافظ میشدند این اتفاق رخ نمیداد و شاید اگر آن صدها زن و مردی که به قول دایی فاطمه در حوالی آبشار برای برگزاری جشن نیمه شعبان و سوم خرداد جمع شده بودند؛ حواسشان به کودکانی که در کناره آبشار بازی میکردند، میبود و یا اگر پیمانکار نصب توری و دریچه را به تعویق نمیانداخت و در همان روز اول اخطاریه شهرداری ناحیه، کار خود را انجام میداد، حالا فاطمه کوچولو پنج ساله در کنار دوستان و خانوادهاش زندگی میکرد و صدای خندههایش در خانهشان میپیچید.