بعد از چند هفته بستری شدن جمعه از بیمارستان مرخص شده و حدود ساعت 2:30 برای خواندن نماز شب از خواب بیدار می شود اما از روی تخت زمین می خورد و دچار شکستگی می شود سالهاست نماز شب مونس حاج عیسی جعفری خادم امام خمینی(ره) است مردی که امام در دعاهایش از خدا می خواست با او محشور شود.
حاج عیسی که از زمان تبعید امام به نجف اشرف خادم بیت ایشان بود، در طول زمان جوانب مختلفی از حیات امام خمینی(ره) را از نزدیک دید و از همین رو در طول زمان به ارادت او نسبت به امام افزوده شد مردی که تا آخرین لحظه عمر امام در کنار امام صادقانه خدمت کرد و غسل و کفن امام را هم با قلبی شکسته و چشمی اشکبار انجام داده حالا در گوشه ای شهر و در خلوتی غریبانه در بستر بیماری افتاده و این روزها در نیمه خرداد که قلب ها به سمت مرقد امام سفر کرده ،پرواز می کند دعا برای سلامتی عیسیِ خمینی(ره) زیباترین توشه مسافران کوی دلدار خواهد بود.
بخشی از گفتگوی خبرنگار ثامن با حاج عیسی درسال گذشته
حاج عیسی پاک و صادقانه حرف میزند صدای دلنشینی دارد مهم نیست که تو میخواهی از او چه بشنوی او حرفهای خودش را میزند صحبتهایش نشان از صداقتی خالصانه دارد صداقتی که شاید این روزها پیدا کردنش کمی سخت باشد.
وقتی از او پرسیدم دلت برای امام تنگ شده؟ اشکهایش جاری شد و گفت: مگر شما دلتان تنگ نشده شمایی که امام را ندیدی دلت برایش تنگ میشود، من که با او زندگی کردم چطور دلم برایش تنگ نشود، گاهگاهی به زیارت مرقدش میرم.
حاج عیسی میگوید: امام خمینی(ره) انقلاب کرد، اما این جوانان هستند که باید انقلاب را حفظ کنند. با تبعیت از ولایتفقیه انقلاب حفظ میشود.
امام خامنهای رئیسجمهور بود امام خمینی ایشان را روانه یکی از کشورهای خارجی کرد، وقتی آقای خامنهای بازگشتند و برای امام خمینی مسائل را توضیح دادند امام خمینی بهصورت کامل صحبتهای آقا را گوش کردند، اینجا حاج احمد گفتند که امام تشخیص دادند که حضرت آقا برای رهبری مناسب است، از آن به بعد امام خمینی خیلی مواظب آقای خامنهای بودند و به ایشان احترام ویژهای قائل بودند.
خادم امام خمینی(ره) در خصوص نمازهای شب امام گفت: میدیدم امام خمینی(ره) با آن سن ساعت 2بعد از نیمهشب بیدار شده و وضو گرفته و نماز میخواند صدای گریههایش را میشنیدم او تا نماز صبح توسل میکرد و باخدا حرف میزند، بدون توسل به خدا نمیشد این انقلاب را مدیریت کرد جوانان نماز را سبک نشمارند، امام خمینی(ره) با همین توسلها چنان ابهتی پیداکرده بود خارجیها هم از ابهتش وحشت داشتند.
به این جای گفتگو که میرسیم اشکهای حاج عیسی بیشتر میشود از علاقه امام به خودش میگوید از شبی که شنید امام خمینی(ره) در مناجاتش از خدا میخواست که او را با حاج عیسی محشور کند مردی که همه میخواستند با او محشور شوند اما او از خدا میخواست با من که خادمش بودم محشور شود.
حاج عیسی که در تمام گفتگو چشمانش اشکبار بود، میگوید: "گاهی خواب امام(ره) را میبینم اما چند شب پیش خواب عجیبی دیدم ، روزهایی که در سوریه درگیری بود، خواب دیدم امام خمینی(ه) در اتاقی در سوریه نماز میخواند."
خادم باوفای امام وقتی از آخرین دیدارش با امام خمینی(ره) میگوید مانند کودکی که از مادر جداشده و داغش تازه شده است اشک میریزد و ادامه میدهد: روزی که امام را غسل و کفن کردم انگار پاهایم روی زمین نبود حال خودم را نمیدانستم امام را بردند اما در ازدحام جمعیت کفن باز شده بود دوباره با دلی غمگین امام را کفن کردم بازهم پیکر در میان جمعیت بود، شهدا میخواستند امام پیش آنها بماند حاج احمد به من زنگ زد و گفت پیکر امام در میان جمعیت است گفتم امام را همانجا دفن کنید امام میخواست پیش شهدا باشد و همانطور که شهدا عاشق امام بودند، امام دیگر برای همیشه از میان ما رفته بود...