حجت الاسلام والمسلمین سیدعباس نبوی از اساتید حوزه و دانشگاه و موسسان دفترتحکیم وحدت، طی نامه ای خطاب به آیت الله هاشمی رفسنجانی، با اشاره به اظهارات اخیر رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام مبنی بر مخالفت وی با تعطیلی دانشگاه ها در جریان انقلاب فرهنگی، تاکید کرد: مسئولیت گریزی و وارونه نمایی شایسته شأن حضرتعالی نیست.
نبوی در این نامه با اشاره به ملاقات خود و چند نفر دیگر از دانشگاهیان در سال 1359 با آیت الله هاشمی رفسنجانی برای کسب تکلیف در خصوص آغاز انقلاب فرهنگی با نقطه شروع تعطیلی دانشگاه ها، نوشته است:حضرتعالی نظر امام (ره) را شنیدید و تا حدی تغییر رنگ و روحیه دادید و سپس گوشی را گذاشتید و لحظاتی در خود تأمل فرمودید و گفتید امام (ره) فرموده اند این حرکت باید انجام شود و حتی اگر دانشجویان برای تحقق آن خون بدهند ارزش دارد. سپس دقایقی زوایای این بحث در میان جمع مطرح شد و نهایتاً حضرتعالی گفتید حالا صد در صد موافق و تسلیمم بروید حرکت خود را آغاز کنید!
متن کامل نامه حجت الاسلام والمسلمین نبوی به شرح ذیل است:
به نام خداوند شاهد بر آشکارها و پنهان ها
حضرت آقای هاشمی رفسنجانی
در مراسم سی و چهارمین سالگرد تأسیس دانشگاه آزاد اسلامی فرموده اید: «در آن زمان دانشجوها قیام کردند و شرایطی را ایجاد کردند که دانشگاهها تعطیل شد که این اتفاق اشتباهی بود، گرچه من با این موضوع مخالف بودم اما کاری نمیشد انجام داد».(http://isna.ir/fa/news/95023019174)
اینجانب به عنوان یکی از دانشجویان هسته اصلی حرکت انقلاب فرهنگی در سال 59، پس از خواندن اظهارات حضرتعالی درباره انقلاب فرهنگی، بسیار متأسف و محزون شدم که اسطوره مبارزه و جهاد در مکتب امام خمینی (ره) این گونه نه تنها راه خودزنی در حمام فین خود ساخته را در پیش گرفته، بلکه تیشه زدن به مکتب آن امام بیدارگر اقالیم قبله مسلمانان معاصر را پیشه خود ساخته است و می رود تا آخرین قطره های حیات دوره های پربار انقلابی خویش را به پای انقلابیون پشیمان و وادادگان مغضوب امام راحل هدر دهد!
خدمت حضرتعالی یادآور می شوم که پس از انتشار پیام نوروزی امام خمینی (ره) در سال 1359 و تأکید ایشان بر اینکه باید انقلابی اساسی در تمام دانشگاه های سراسر ایران بوجود آید و برگزاری نشست فوق العاده شورای مرکزی و شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت با دبیری اینجانب در هفته اول فروردین 59 و تصمیم جنبش دانشجویی به عملی کردن راهبرد امام راحل (ره)، ما همزمان با درخواست دیدار و جلسه با حضرت َآیت الله خامنه ای (حفظه الله)، درخواست دیدار و جلسه با حضرتعالی را نیز تقدیم نمودیم که حضرت آقا و حضرتعالی با هر دو درخواست در اولین فرصت ممکن موافقت فرمودید و تنظیم وقت به گونه ای شد که ابتدا جلسه با حضرتعالی و تقریبا دو روز بعد جلسه با حضرت آقا برگزار شد. اکنون خلاصه هر دو جلسه را برای ثبت در تاریخ یادآور می شوم.
جلسه با حضرتعالی در اوایل هفته دوم فروردین 59 در منزل خودتان در قلهک ساعت 6 اول صبح برگزار شد. جمع آقایان دکتر حسین رحیمی، دکتر فضل الله موسوی، دکتر علی مقاری و اینجانب و احتمالا دکتر فتح الله امّی خدمت حضرتعالی رسیدیم. شخصا ملاطفت فرموده و سفره صبحانه پهن کردید و پس از صبحانه با ظرف پسته از حاضرین پذیرایی کردید و با مزاح فرمودید که این پسته از همان پسته های باغ میراثی ما در روستایی در اطراف رفسنجان است که نشریات ضد انقلاب درباره سرمایه داری پسته ای ما بر سر آن معرکه گرفته اند. به دلیل آثار باقیمانده از ترور حضرتعالی، روی مبل نشستید و به مزاح اشاره کردید که حد مبل نشینی ما همین قدر است که شما دانشجویان مشاهده می کنید و تا زمان بهبودی کامل، پزشکان از نشستن بر روی زمین منع کرده اند. سپس فرمودید که خوب حالا چه می خواهید و برای چه مطلبی آمده اید؟
خدمت حضرتعالی توضیح مفصلی دادیم که پیام امام (ره) روشن و واضح است و سکوت و بی توجهی نسبت به این پیام بسیار مهم قابل قبول نیست و ما یک هفته اجلاس درون تشکیلاتی داشته ایم و نتیجه آن تصمیم به آغاز حرکت انقلاب فرهنگی از نقطه تعطیلی دانشگاه ها تا انجام تحولی جدی و سپس بازگشایی دانشگاه هاست و آمده ایم که شما را مطلع کنیم تا ماهیت حرکت را بشناسید و هر گونه صلاح می دانید این طرح جنبش دانشجویی را خدمت امام (ره) مطرح کنید و تلویحا یا تصریحا نظر معظم له را جویا شوید. گفتید اول باید خودم قانع شوم. تأکید کردید که اصل پیام امام (ره) و ضرورت تحول فرهنگی را از لحاظ فکری قبول دارید ولی به دلیل آشفتگی های کشور در سال 58، انجام حرکت انقلابی را در شرایط کنونی به صلاح نمی دانید. مزاح کردید که اگر بخواهیم با روحیه و منطق امام (ره) پیش برویم، ایشان با هر چه خلاف اسلام است به مقابله برمی خیزد و ما به گرد ایشان هم نخواهیم رسید. جمع بندی کردید که بنا بر این در شرایط فعلی با انجام حرکت انقلاب فرهنگی مورد نظر ما مخالفید. مجددا دوستان توضیحاتی دادند و اطلاعات بیشتری درباره فقر علمی بسیاری از اساتید آن زمان و اینکه اکنون واقعا دانشگاه به عنوان مرکزی علمی در نظام جمهوری اسلامی ایران وجود خارجی ندارد و آموزش جدی و درخوری در آن انجام نمی شود، خدمت حضرتعالی بیان کردند. فرمودید بیست درصد قانع شدم. بحث ادامه پیدا کرد و دوباره فرمودید چهل درصد قانع شدم و در انتها فرمودید از پنجاه درصد بالاتر نمی روم.
خدمت حضرتعالی عرض کردیم که ما صرفا برای قانع کردن حضرتعالی خدمت نرسیدیم بلکه درخواست مان از شما این است که در ملاقات حضوری خدمت امام (ره) برسید و نظر معظم له را جویا شوید. فرمودید ملاقات لازم ندارد، همین الان تلفن می زنم. همه ما تعجب کردیم و حضرتعالی به مزاح تعابیری برای رفع استعجاب ما بیان کردید و گوشی تلفن کنار دستتان را برداشتید و به جماران زنگ زدید. مرحوم حاج احمد آقا تلفن را برداشتند. پس از سلام و احوالپرسی، فشرده ای از طرح ما در مورد انقلاب فرهنگی را برای ایشان توضیح دادید و گفتید که مطالب به سمع مبارک حضرت امام (ره) برسد و نظر ایشان را جویا شدید. تا جایی که به یاد می آورم گوشی تلفن را به انتظار در دست خود نگاه داشتید و در دقایقی که شاید نزدیک ده دقیقه شد، منتظر پاسخ امام (ره) شدید. در این فاصله با جمع مشغول گفتگوهای کوتاه و منقطع بودید. مرحوم حاج احمد آقا به پای تلفن برگشت و حضرتعالی نظر امام (ره) را شنیدید و تا حدی تغییر رنگ و روحیه دادید و سپس گوشی را گذاشتید و لحظاتی در خود تأمل فرمودید و گفتید امام (ره) فرموده اند این حرکت باید انجام شود و حتی اگر دانشجویان برای تحقق آن خون بدهند ارزش دارد. سپس دقایقی زوایای این بحث در میان جمع مطرح شد و نهایتا حضرتعالی گفتید حالا صد در صد موافق و تسلیمم بروید حرکت خود را آغاز کنید! (عین عبارت حضرتعالی).
در دیدار و جلسه خدمت آقا که با حضور همین جمع انجام شد، بعد از نماز مغرب و عشا در منزل معظم له در خیابان ایران خدمت ایشان رسیدیم. آقا در اتاق بیرونی منزل عده ای را پذیرا بودند و مرحوم آقای دعاگو و احتمالا آقای مسیح مهاجری حضور داشتند. پس از صرف چای به فرزندشان فرمودند دوستان را به اتاق کتابخانه راهنمایی کنید. به اتاق کوچک و پر از کتاب آقا رفتیم و منتظر معظم له شدیم. پس از دقایقی آقا وارد اتاق شدند و گفتند موضوعی که برای جلسه مطرح کرده اید قابل طرح در میان آن جمع نبود.
خدمت حضرت آقا تفصیل قضیه را عرض کردیم. ایشان تأملی کردند و مجددا از جمع پذیرایی کردند و شروع به بیان نظرات شان کردند. فرمودند من همین اول بگویم صد در صد موافقم. انقلاب فرهنگی ضرورت حتمی انقلاب اسلامی است و بدون آن، این انقلاب پیش نخواهد رفت. سپس نگرانی های خود را مطرح کردند. گفتند اولا بنی صدر این حرکت را یک پوست خربزه زیر پای خود ـ عین کلمه آقاست ـ تلقی می کند که حزب جمهوری اسلامی انداخته و می خواهد ایشان را با سر به زمین بزند. ثانیا ضد انقلاب داد و فغان خواهد کرد که این یک حرکت حکومتی برای برچیدن احزاب و گروه های سیاسی مثل حرکت مائو در چین است. ثالثا باید طوری حرکت کنید که جمعیت گسترده اساتید سالم و دلسوز لطمه نبینند. مطالب دیگری هم معظم له بیان کردند ـ به ویژه در مورد ناهمگونی شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی در برابر این گونه حرکات انقلابی ـ که اکنون جای تفصیل آن نیست. و نهایتا آقا فرمودند من خود را دربست وقف راه و آرمان امام (ره) کرده ام، شما حرکت را آغاز کنید و من هر همراهی که از دستم براید کوتاهی نمی کنم.
ما در انتهای همان جلسه موضوع دیدار با حضرتعالی و ابلاغ پیام امام (ره) را به حضرت آقا اطلاع دادیم و ایشان بسیار خوشحال شدند و با روحیه ای دو چندان از معظم له خداحافظی کردیم و حرکت انقلاب فرهنگی را آغاز نمودیم.
حضرت آقای هاشمی رفسنجانی، می دانید و می دانیم که در این سه دهه و نیم انقلابیون شرمنده و پشیمان کم نداشته ایم، اما اینجانب تا جایی که امروزه مطلع هستم، هم هسته اصلی و هم عموم دانشجویانی که نقش مؤثر در انقلاب فرهنگی داشته اند و اکنون تقریبا همه آنها از اساتید برجسته کشور و بعضا دارای رتبه های جهانی در رشته تخصصی خود هستند، همواره بر ضرورت و آثار پر بار این حرکت تأکید کرده و می کنند و حال پس از به بار نشستن بخشی از جهاد علمی ای که در پی حرکت انقلاب فرهنگی در کشور به وقوع پیوست و با آهنگ و شتابی که دارد سال های آینده را نوید بخش رشد علمی بلندی برای ایران اسلامی کرده است، این استغفار و پشیمانی حضرتعالی را چگونه باید توصیف کرد؟!
چه کنیم که حضرت آقای هاشمی رفسنجانی هر چه بگوید ولو ناروا و هر اقدامی بفرماید ولو نابخشودنی، بخش مهمی از شناسنامه انقلاب اسلامی ماست و حفظ شأن و حرمتش ضرورت اجتناب ناپذیر ماست و حتی در موقع رگ زنی در حمام فین خودساخته اش، تنها کاری که از دست ما برمی آید قرار دادن مچ دستمان بجای مچ دست حضرت ایشان به زیر تیغ تیز بی رحم است!
«و لاتکونوا کالّتی نقضت غزلها من بعد قوة انکاثا» (نحل/92).
سالروز آزادسازی خرمشهر بدست خداوند تبارک و تعالی گرامی باد!
ارادتمند حضرتعالی
سید عباس نبوی
95/3/3