از طریق سایت پیام جغتای با خبر شدم که مادر شهید یکی از فرزندان این مرز و بوم قرار است به علت وجود برخی مشکلات معیشتی، از زادگاهش از روستایی که عمری در آنجا زندگی کرده است، جدا شود و ادامۀ حیاتش در آسایشگاه ویژۀ مادران شهید در مشهد رقم بخورد.
مادر شهید حسن کیوانلو ساکن روستای شهرستانک از توابع جغتای استان خراسان رضوی است که خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی پیام جغتای در همین راستا گفته است: «مادر شهید حسن کیوانلو که بعد از فوت همسر و شهادت فرزندش در دوران هشت سال دفاع مقدس و ازدواج و استقلال سایر اعضای خانواده در وضعیت نامناسبی از لحاظ معیشتی به سر می برد».
در قسمتی دیگر از این خبر آمده است که: «در همین رابطه احسان علوی، مسول بنیاد شهید شهرستان جغتای به پیام جغتای گفت: متاسفانه یکی از بستگان نزدیک این مادر درد کشیده به علت اعتیاد مانع از تحقق خدمات این نهاد به وی می شده است و ما از مدتها پیش از این موضوع مطلع بوده و پیگیری های لازم را برای رفع مشکلات زندگی این مادر بزرگوار انجام داده ایم اما شرایط معیشتی مادر شهید حسن کیوانلو تغییر محسوس نداشته است».
و ادامۀ خبر که می توانید با مراجعه به سایت پیام جغتای و یا با لینک خبر که در پایان آورده می شود متن کامل خبر را بخوانید.
شهروند بردسکنی که خودش را یکی از ارادتمندان خانوادۀ معظم شهدا معرفی می کند، در همین راستا بیان داشت: آنچه مسلم است همیشه آسانترین راه، راه حل مشکلات نیست، بلکه بعضی وقتها، فقط صورت مسأله را پاک می کند و مشکل از نوع دیگر همچنان به قوت خودش باقی است و چه بسا که بیشتر و بیشتر می شود.
وی در ادامۀ گفتگو به خبرنگار ما ابراز داشت: تصمیم گرفتم نامه ای بنویسم برای مادر شهید کیوانلو و برای کسانی که از روی دلسوزی چارۀ مشکلات این مادر عزیز را اسکان در آسایشگاه می دانند.
شهروند بردسکنی افزود: امیدوارم صدای مادر شهید از لابه لای این نامه به گوش خانوادۀ شهید، بنیاد شهید جغتای و اهالی فهیم روستای «شهرستانک جغتای» که برای مادر شهید کیوانلو دغدغه دارند برسد.
به نام خدای شهیدان
مادر شهید حسن کیوانلو سلام؛ سلام بر شما مادر عزیز که حرفهای گفته و ناگفته ات را می شود از چهرۀ صبور و مظلومتان خواند.
این نامه را کسی برای شما می نویسد که خود روستا زاده است و سالیانی توفیق آشنایی با درد و رنج خانواده های معظم شهدا را داشته است.
مواردی هست که بنیاد شهید می تواند از اختیارات خود استفاده کند و مواردی هم هست که بیشتر به همکاری و تعامل خانواده و اهالی روستا با بنیاد شهید برمی گردد.
به عنوان فرزند کوچک شما و ارادتمند خانواده های معظم شهدا می خواهم به خانوادۀ شما بگویم که: جدایی مادر شما از روستا و آغاز رفتن به آسایشگاه، آغاز مشکلات روحی روانی وی است.
مادر عزیز شما تنها متعلق به خانواده کیوانلو نیست، مادر شما خانوادۀ بزرگتری دارد که تمامی اهالی روستا را شامل می شود، البته متعلق به خانوادۀ بزرگ مردم شهید پرور ایران زمین اند که مانند دیگر مادران شهید این سرزمین باعث افتخار و سربلندی ملت بزرگ ایران هستند و خواهند بود.
اما می خواهم بگویم، هر روز صبح که خورشید بر فراز کلبۀ «بی بی کیوانلو » نور افشانی می کند، مادر شهید کیوانلو افرادی را می بیند با افرادی گفتگو دارد که باعث بیشتر شدن امنیت خاطر و باعث آرامش بیشتر روحی روانی اش می شوند.
کسانی که آگاهانه یا ناآگاهانه تلاش می کنند و تنها راه حل مشکلات مادر شهید را زندگی در آسایشگاه می دانند، آیا می دانند که بی بی کیوانلو با رفتن به آسایشگاه قرار است از چه نعمت هایی محروم شود؟
آیا با رفتن بی بی به آسایشگاه، همان اندازه که به امنیت خاطر خود مطمئن هستید به امنیت خاطر بی بی کیوانلو و آسایش روحی و روانی مادر شهید هم مطمئنید؟ آیا واقعا آخرین راه حل است؟ و اگر مطمئن نیستند چرا تلاش می کنید؟
به هیچ عنوان منکر امکانات بسیار خوب آسایشگاه مورد نظر نیستم و پرستاران بسیار خوبی که آنجا خدمت می کنند، اما هیچ نعمتی برای مادری که تمام عمر در روستا زندگی کرده بالاتر از این نیست که در کنار خانوادۀ بزرگ خود زندگی کند، خانوادۀ بزرگ «روستای شهرستانک» را می گویم.
شنیدن اذان مسجد نزدیک خانه، سر و صدای بازی بچه های روستا، احوالپرسی های اهالی از بی بی، خنده های کودکانه نوه ها و فرزندان روستا از نعمت هایی هستند که بوی خوش زندگی بی بی کیوانلو را می دهد نه بوی مادیات که زندگی در آن نیست.
شنیدن صدای چوپانی که هر روز صبح گوسفندانش را به چرا می برد، صدای زنگوله و بع بع گوسفندان، پاس سگ نگهبان، صدای مرغ و خروس های همسایه و سایر و سایر و سایر موسیقی دلنوازی است که شما در حال حاضر به آن توجه ندارید و خیلی معمول و شاید بی توجه از کنار آن رد می شوید و شاید هم اصلا از این زاویه به زندگی یک روستایی نگاه نکردید.
شاید آنقدر که به امکانات و به نظر خودتان آسایش بی بی کمانلو در آسایشگاه فکر کردید به این موضوعاتی که ذکر شد، فکر نکرده باشید، چارۀ کار این نیست که در خبر پیام جغتای دیده و خوانده می شود که به علم مشکلات معیشتی: «مادر شهید حسن کیوانلو به آسایشگاه ویژه شهدا منتقل می شود».
این موضوع نه جای خوشحالی که جای بسیار نگرانی است.
می شود از اهالی همان روستا یک نفر به عنوان پرستار از بی بی مراقبت کند چرا که آشناست، هم ولایتی است، با همان لحنی صحبت می کند که بی بی صحبت میکند، در همان محیطی زندگی می کند که مادر شهید با آن محیط انس گرفته است و جدایی از چنین محیطی می تواند مشکلات جبران ناپذیری برای این مادر عزیز به وجود آورد.
اگر بنیاد شهید برای این جور برنامه ها سرفصل دارد که چه بهتر و اگر ندارد می توان از همان حقوق بی بی، حق الزحمه پرستار را هم پرداخت کرد.
آنچه که مسلم است، آسایش بی بی در آسایشگاه نیست، آسایش و آرامش بی بی در کنار خانواده است؛ اگر خدایی ناکرده مادر شهید کیوانلو از خانوادۀ بزرگ و مهربان روستا جدا شود به عبارتی از فضای آرامش بخش روستا جدا شود، از زندگی جدا شده است و واقعا چه کسی راضی به این امر می شود؟!
زندگی در روستا، زندگی در کنار هم ولایتی های خود و به عبارتی زندگی در زادگاه شهید، حق مسلم «مادر شهید حسن» است، پس تلاش کنیم با گذاشتن وقت بیشتر برای این مادر عزیز راه حل بهتری ارائه دهیم.
مطمئنا دوستداران «مادر شهید حسن کمانلو» دنبال امنیت خاطر بی بی کمانلو هستند نه امنیت خاطر خودشان و تلاش می کنند همچنان در عمق نگاه بی بی زندگی جریان داشته باشد.
در نگاه اکنون بی بی زندگی هست اما همراه با نگرانی، سعی کنیم این نگرانی را از زندگی بی بی در همان روستا برطرف کنیم.
دور کردن بی بی از زادگاهش، از دوستانش، از خانواده اش از فضای روستا که به آن خو گرفته است، تنها نگرانی های مادر شهید را بیشتر می کند.
و حرف آخر
آیا صورت مسأله را پاک کردن بجای حل مشکل در راستای تأکیدات مکرر مقام معظم رهبری در رسیدگی به مشکلات خانواده های معظم شهدا است؟!!!
آیا اگر «شهیدحسن» فرزند عزیز بی بی می بود، همین کار را انجام می داد؟!!!
یکی از فرزندان این مرز و بوم و ارادتمند خانواده های معظم شهداء