ملوان تنها نماینده استان گیلان نبود، بلکه نماینده سه استان شمالی گیلان، مازندران و گلستان محسوب میشد. حالا شمالیها با سقوط ملوان هیچ نمایندهای در لیگ برتر ندارند و حداقل باید یک سال منتظر بمانند تا شاهد یک تیم از خطه شمال در لیگ باشند.
کوچ ستارهها به پایتخت
بازیکنان و ستارههای زیادی از خطه شمال در تیمهای بزرگ بازی میکنند. امید ابراهیمی، حنیف عمرانزاده، رامین رضاییان، محسن بنگر، امید عالیشاه، علی علیپور، احمد نوراللهی، مهرداد کفشگری بازیکنان شمالی حال حاضر استقلال و پرسپولیس هستند. در گذشته نیز بازیکنانی چون مرحوم هادی نوروزی، مرحوم مهرداد اولادی، سیدجلال حسینی، پژمان نوری، مازیار زارع، شیث رضایی، محسن یوسفی در تیمهای پایتخت بازی کردهاند. اکنون این سوال پیش میآید که چرا با وجود این همه ستاره، نمایندهای از شمال در لیگ برتر حضور ندارد؟ چرا تیمی مانند ملوان هر سال باید برای نیفتادن بجنگد؟ چرا از تیمهای شمالی حمایت نمیشود؟ چرا نساجی مازندران با وجود تماشاگران پرشماری که دارد چند سال است که بین سه تیم لیگ دسته اول هم قرار نمیگیرد؟
بستن تیم رویایی با قلعهنویی
به ملوان برسیم، تیمی که با آن مانند بچه سر راهی رفتار شد. نیازی نیست به سرنوشت ملوان در سالهای گذشته رجوع کنید. سالی که گذشت به تنهایی کافی بود تا برخیها این تیم ریشهدار را از بین ببرند. قرار بود ملوان از منطقه آزاد انزلی خارج شده و 70 درصد آن را به بخش خصوصی واگذار شود. پس از رفتوآمدهای زیاد، فردی به نام داریوش بهشتی اعلام آمادگی کرد که حاضر است ملوان را در اختیار گرفته و برای ضمانت چک 4 میلیاردی در اختیار مسئولان باشگاه قرار دارد.
زمانی که بهشتی کارش را آغاز کرد، امیر قلعهنویی سرمربی ملوان شد و در ورزشگاه تختی انزلی دور افتخار زد. ملوان که از قانون استفاده از بازیکن سرباز بهره میبرد، بازیکنانی چون حسین ماهینی، کنعانیزادگان و آرش افشین را در ترکیب خود میدید تا پس از سالها تیم قدرتمندی برای لیگ برتر داشته باشد. پژمان نوری، مازیار زارع، حسین ماهینی، حسین کنعانیزادگان، آرش افشین، فرزاد حاتمی، محمد آبشک، عزتالله پورقاز و ... بازیکنان شاخص ملوان بودند.
هواداران ملوان با این تصور و همچنین آمدن امیر قلعهنویی، منتظر فصل رویایی بودند و شاید بدبینترین هوادار این تیم فکرش را نمیکرد که قوی سپید انزلی روزی سقوط کند. خوشحالی هواداران ملوان دو هفته بیشتر دوام نیاورد. بهشتی مدعی شد که قرارداد بازیکنان ملوان دو برابر حد معمول بسته شده و میخواهند جیب او را خالی کنند. او اعلام کرد حاضر نیست در شرایطی که یکی از مدیران باشگاه قرارداد میلیونی به نام خود ثبت کرده، در این تیم بماند. او اعتقاد داشت برخیها برای جیب او کیسه دوختهاند و به همین دلیل فرار را بر قرار ترجیح داد و از این تیم رفت.
آغاز بحران
قلعهنویی که اوضاع را بحرانی دید، به مسئولان باشگاه گفت با توجه به شرطی که گذاشته بود، نمیتواند در این تیم بماند. سرمربی پیشین استقلال شرط کرده بود هر کسی مالک باشگاه میشود باید در ابتدای فصل بخشی از قرارداد بازیکنان را پرداخت کند. پس از این اتفاق، احمد دنیامالی رئیس هیئت مدیره باشگاه حمید استیلی را جایگزین قلعهنویی کرد.
باشگاه ملوان بدون اینکه اسپانسر داشته باشد وارد مسابقات شد. پس از گذشت چند هفته مسعود رضاییان مدیرعامل پیشین نفتمسجد سلیمان و فولادخوزستان از جنوب به شمال آمد تا مدیرعامل ملوان شود. اعتراضها از همین جا آغاز شد، آیا رضاییان با ملوان آشنایی دارد؟ آیا مدیرعامل پیشین نفتمسجد سلیمان تنها مجری مصوبات هیئت مدیره است؟ چرا کسی که هیچ آشنایی با انزلی ندارد باید مدیرعامل باشگاهی شود که طرفدارانش با این تیم روز و شب زندگی میکنند؟ اعتراضها تنها گریبان رضاییان را نگرفت. هفتههای بد ملوان در نیم فصل دوم آغاز شده بود؛ روزهای بحرانی و تکراری سالهای گذشته و از دست دادن بازیکنانی چون فرزاد حاتمی و آرش افشین. هواداران ملوان علیه استیلی و دستیارانش موضع گرفتند و خواستار جدایی آنها از ملوان شدند. هفتهای نبود که در تمرینات ملوان درگیری بوجود نیاید. استیلی خیلی سعی کرد شرایط را تحمل کند اما ترجیح داد قبل از اینکه وضعیت خطرناکتر شود، از انزلی برود.
پول تو جیبی به بازیکنان ملوان
مشکلات مالی ملوان و نداشتن اسپانسر هر روز شرایط را برای ملوان بدتر میکرد. روزی نبود که بازیکنان و مربیان این تیم از مشکلات مالی صحبت نکنند. کار به جایی رسیده بود که خبر رسید پژمان نوری به برخی از بازیکنان جوان ملوان پول تو جیبی داده است. از طرفی شنیده شد که به برخی از بازیکنان این تیم تنها صدهزار تومان پرداخت شده است.
ممی هیچکاره!
ملوان یکی دو هفته توسط محمد قدیربحری مربی بومی و همیشه حاضر ملوان روی نیمکت هدایت شد تا محمد احمدزاده بیاید. خیلیها به تصور اینکه نتایج چند سال گذشته ملوان با احمدزاده یا همان «ممی» انزلیچیها تکرار شود، خوشبین شده بودند اما زندگی برای ملوان هر روز تلخ سپری میشد. ملوان زور گل زدن نداشت و امتیازات زیادی را از دست داد. ملوان هفته بیستونهم در زمین خودش مقابل صبای قم متوقف شد و در روز آخر مقابل سیاهجامگان شکست خورد تا به دسته اول سقوط کند. شاید در این میان مدیران ملوان اشتباهات داوری را توجیه کنند اما چه کسی در این شرایط که تماشاگران ملوان ناراحت هستند، پاسخی موجه برای آنها خواهد داشت. چه کسی میتواند در چنین وضعیتی دوباره مردم را در مرداب انزلی جمع کند تا از موفقیت ملوان صحبت کرده و شعار «قوی سپید خزری، ملوان بندرانزلی» سر دهد؟ به راستی کسانی که با ملوان مانند بچه سرراهی برخورد کردند چطور میتوانند پاسخ دوستداران ملوان را بدهند؟
شالیزارهایی که آفت زدند
اکنون روزگار برای مردم شهر انزلی سیاه شده، مردمی که عاشقانه تیمشان را دوست داشتند باید یک سال انتظار بکشند تا این تیم قدیمی فوتبال ایران به لیگ برتر بازگردد. سرنوشت ملوان مانند شالیزارهای شمال میماند. جایی که ابتدا بذر خوبی کاشتند اما آبیاری خوبی صورت نگرفت تا به جای بهره از محصول، با آفتی روبهرو شوند که یک محصول هم نداشت.