دیروز ورزشی فروشیهای راسته منیریه پر بودند از هوادارانی که دنبال پیراهن پرسپولیس بودند. دیروز تاکسیداران از همه جای تهران به سمت ورزشگاه آزادی مسافر سوار کردند. دیروز همه پرسپولیسی ها چند ساعت زودتر از آغاز مسابقه جشن قهرمانی را در ذهن شان مرور کردند. همه زیر لب شعارهای قهرمانی را زمزمه می کردند؛ «به لطف یزدان و بچه ها... تیم تیم شیرانه». همه هر جور حساب می کردند پرسپولیس باید قهرمان می شد؛ تیم بالانشین یحیی نمی گذاشت استقلال خوزستان نفس راحتی بکشد و راه آهن ته جدولی برای قرمزها خطری نداشت. هیچ پرسپولیسی فکرش را هم نمی کرد که قرار است چند ساعت بعد، خیره به چمن سبز آزادی، از دست رفتن قهرمانی را به چشم ببیند. آن هم وقتی که فقط 90 دقیقه باقی مانده بود؛ فقط ۹۰ دقیقه.
اما آن اتفاق شوم افتاد و ناگهان رؤیای قهرمانی به کابوس بدل شد. آن 90 دقیقه نفرت انگیز لحظه به لحظه بر پیکر پرسپولیسی ها شلاق زد و تمام شد. دیروز همه پرسپولیسی ها از صمیم قلب گریه کردند، اشک ریختند و همه فصل را بیاد آوردند. همه تلخی ها و شیرینی ها را. از شکست های پیاپی اول فصل؛ از روبراه شدن تیم و تلاش برای جبران امتیازات از دست رفته؛ تا شوک از دست دادن کاپیتان نوروزی؛ تا پرپر شدن امید به قهرمانی در جام حذفی؛ با اشتباه مهلک داوری در اصفهان؛ این شهر مرموزِ رازآلود.
انگار نحسی فصل نفرین شده نمی خواست پرسپولیس را رها کند. نمی خواست آقای پروفسور تاریخ ساز شود. آن هم در فصلی که اتفاق خوب کم نداشت. فصلی که پرسپولیس توانسته بود استقلال را در آزادی، جلوی چشم هواداران آبی پوش، قصابی کند. آن هم در فصلی که سهمیه آسیای سال بعد قطعی شده بود. فصلی که آقای گلش شماره 9 پرسپولیس بود. حالا اما هیچ کدام این ها به پرسپولیسی ها مزه نمی کند، وقتی جام قهرمانی از دست رفته باشد.
پرسپولیس جام را از دست داد، به خاطر تفاضل گل کمتر. آن هم در فصلی که بهترین خط حمله لیگ را داشت. هرقدر تیم پروفسور خوب گل می زد، آقای مکانی به همان راحتی آنها را به باد می داد. با اشتباهات مکررش. با رفتارهای بچه گانه اش. با حاشیه های تمام نشدنی اش. چه سود از اینکه سوشا سال بعد پرسپولیس را ترک کند؟ او آن قدر ماند، آن قدر دردسر درست کرد، آن قدر خون به دل هوادران کرد تا چند تا از همان گل های خورده کذایی جام را از پرسپولیس گرفت. تیم خوب برانکو فقط یک دروازه بان کم داشت. حالا همه حسرت نیامدن بیرانوند در نیم فصل اول را می خورند. آقای پروفسور پاشنه آشیل تیم خودش را خوب می شناخت، اما ترجیح داد تا ته فصل مدارا کند. او فکرش را هم نمی کرد که روز آخر گیر چند تا از همان گل های مفتِ نکبتی خواهد بود برای قهرمانی.
3 هفته مانده به پایان لیگ، همه نگران کل کل دایی و منصوریان بودند. هیچ کس فکرش را هم نمی کرد که گره قهرمانی پرسپولیس به دست یحیی باز شود. دایی و منصوریان البته به عهدشان وفا کردند. نفت پرسپولیس را در آزادی شکست داد تا همه استقلالی ها منصوریان را یک استقلالی به تمام معنا بدانند. یک استقلالی با تعصب که همه تلاشش را برای تیم محبوبش انجام می دهد. حتی وقتی در این تیم نباشد. صبای علی دایی هم نگذاشت استقلال دست پر از قم برگردد، یعنی در شرایط برابر توانسته بود مانع قهرمانی استقلال شود، هرچند یک بازی زودتر امیرخان نسخه استقلالی ها را پیچیده بود. بازی آخر که شد، پرسپولیسی ها نفس راحتی کشیدند. همه می گفتند تیم یحیی که در آسیا ترک تازی می کند، می تواند استقلال خوزستان را متوقف کند. همه منتظر بودند یحیی قدم آخر را برای پرسپولیس بردارد. تیم یحیی اما دور از انتظار بازی کرد. بی انگیزه بود و بی هدف. انگار ذوبی ها برای آبی های خوزستان بازی می کردند. انگار بدشان نمی آمد به قهرمانی استقلال ویسی کمک کنند.
پرسپولیس راه آهن را برد. یکی از تلخ ترین پیروزی های تاریخش را کسب کرد. تیم یحیی اما برای پرسپولیس بازی نکرد. تا هواداران دو آتشه، به پرسپولیسی بودن یحیی شک کنند. تا رامین رضائیان بگوید: «آقا یحیی ای کاش دفاع میکردید!» بعید است به این زودی ها دل شکسته هوادران با یحیی صاف شود. حتی اگر جام حذفی را از چنگ استقلال بیرون بیاورد. کار خدا شاید تیم یحیی جلوی استقلال هم وا بدهد! تا سال ها بعد هواداران همه تلخی های 95 را با او به بیاد بیاورند. با او که زمانی روی نیمکت پرسپولیس می نشست.
حالا فصل تمام شده است. همه چراغ سبز سال بعد را نشان می دهند. برانکو قول قهرمانی داده. طاهری وعده کرده تیم قدرتمندی درست کند. خردبین گفته استخوان بندی تیم را حفظ می کنیم. این وعده ها اما چیزی از تلخی جام از دست رفته کم نمی کند. جامی که ناگهان از کف رفت. رفت تا حسرت قهرمانی قرمزها 8 ساله شود. آن هم در سالی که شماره 8 محبوب پرسپولیسی ها هم پشت تیم برانکو درآمده بود، تا قوت قلبی باشد، تا قدم آخر هم محکم برداشته شود. اما تراژدی قهرمانی پرسپولیس این بار پایان دراماتیکی نداشت و نشد تا عادل فردوسی پور، مثل 8 سال قبل که بعد ضربه سر سپهر حیدری فریاد «چه پایان دراماتیکی» سر داد، صدایش برای هوادران بخشی از تاریخ شود. نه، این جام قسمت پرسپولیس نبود، وگرنه بعد از این همه مصیبت از دست نمی رفت؛ وگرنه دل این همه هوادار قرمزپوش را خون نمی کرد؛ جام لعنتی!