ابراهیم سحرخیز مشاور کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس یادداشتی را در اختیار این خبرگزاری قرار داده است:
وقتی قرار است که به یکباره آثار ردیف سرانه مدارس دولتی از بودجه سالیانه آموزش و پرورش محو شده و با بهکارگیری معلمین روزمزد کمتوقع، آهنگ چرخش مدارس دولتی در سایهسار واگذاری مدارس، کمرمقتر از گذشته به سمت توقف و درجا زدن میل کند؛ وقتی که اراده بر آن است که نظارت در آموزش و پرورش رنگ باخته و تمام مسئولان آموزش و پرورش هر یک به نوبت اما در یک سمفونی واحد، شام آخر را برای مدارس نمونه دولتی، تیزهوشان و غیره بنوازند، چگونه توقع می رود شهریه مدارس غیردولتی سر و سامان بگیرد.
اتفاقاً امروز فرصت مناسبی است تا در این آشفتهبازار حمایت از مدارس غیر دولتی، شهریههای نجومی پربگیرد؛ البته باید همه چیز ما به هم بیاید. توقع داریم با ورود کالاهای لوکس و تجملی از خودروهای گرانقیمت میلیاردی گرفته یا موبایلهای چند میلیونی و لباسهایی با برندهای معروف و مشهور بر تن آقازادهها و رفاهزدههای شهری، شهریههای مدارس غیردولتی همچنان روی رقم 10 میلیونی ترمز کند. طبیعی است که این رقم باید با حمایت محسوس وزارتی که خصوصیسازی را جدیتر از بقیه وزارتخانهها در دستور کار دارد، سیر تصاعدی به خود بگیرد.
امروز گویا کسر شأن عدهای است که با کمتر از 12 تا 15 میلیون شهریه بسنده کنند تازه کار را به جایی رساندیم که دانشگاههای کشور از جمله دانشگاه آزاد و علمی ـ کاربردی به توفیق آموزش و پرورش در زمینه افزایش شهریهها حسادت میکنند.
بیچاره سند تحول بنیادین که این روزها حسابی سرش بی کلاه مانده و با همان جلد زیبا و جاذبش که در زمان وزارت آقای حاجیبابایی به چاپ سپرده شده است امروز تنها زینت بخش ویترین کتابخانه آقای وزیر و شورای عالی آموزش و پرورش است.
امروز تنها قطار در حال حرکت، مدارس غیردولتی و مراکز آموزش از راه دور است که با تخصیص یک مسیر امن تندرو، با شتابی وحشتناکتر از گذشته و بی سابقه در حال حرکت است و البته در این مسیر به هیچ مدرسه دولتی حتی تیزهوشان و نمونه دولتی هم رحم نمیکنیم.
در سایه توجه به رتبهبندی و تقویت دانشگاه فرهنگیان، مهندسی نیروی انسانی و ارتقای جایگاه اجتماعی و معیشتی معلمان باید کاری کرد.
راهکارهای سند تحول برای اولین بار در تاریخ آموزش و پرورش باید لباس عمل بپوشند اما چه میخواستیم و چه شد. رتبهبندی را مثله کردند. سر و ته آن را به نام قانون سراسر تبعیض مدیریت خدمات کشوری و افزایش حق شغل معلمان به هم آوردند.
دانشگاه فرهنگیان را هم با تمسک به تفسیر و تعبیر وارونه از ماده 28 اساسنامه، چنان آهسته آهسته به قربانگاه میبرند تا در آیندهای نزدیک بر سر درِ دانشگاه باز همان کلاه گشادی بنشیند که در زمان وزارت حاجی و نجفی نشست یعنی تنزل آن در حد مرکز آموزش نیروی انسانی که تابستانها مکانی باشد برای دورههای بازآموزی معلمان و بقیه ایام سال، محل ییلاق و قشلاق مسافران ستادی باشد تا تن خسته خود را صفا داده و گرد سفر را از تن بزدایند.
بعد از دو دوره قانونگذاری در مجلس، قرار بود ارتقای سهم سوابق تحصیلی کمی از سایه وحشتناک کنکور بر سر آموزش و پرورش کم کند اما در یک بازی از پیش طراحی شده، آن چنان آموزش و پرورش کیش و مات شد که نه تنها در بازی شطرنج بلکه در یک بازی سامان یافته مار و پله همچنان به خانه اول برگشت که مرکز سنجش آموزش و پرورش باید دوباره در حد یک صندوقچه امانات قرنطینه پاکتهای سوالات لاک و مهر شده امتحانات نهایی تنزل یافته و کنکور همچنان اختاپوسوار با تبلیغات بهروز شده، بذر اضطراب، افسردگی، تشویش خاطر و دهها پیامد سوء مدیریت را در زمین تعلیم و تربیت بپروراند.
به راستی باید از شورای عالی آموزش و پرورش پرسید آیا این بود آن حمایتی که انتظار میرفت آن شورا تمام قد از نسخه شفابخشی مانند سند تحول بنیادین داشته باشد.
قرار بود با استقرار نظام جدید، هنرستانها جانی بگیرند و تناسب میان آموزش و بازار کار جدی گرفته شود. در توزیع بین رشتهای و شاخهای تعادل و توازن حاکم شود؛ نظام جامع هدایت تحصیلی نه تنها به اصلاح و روزآمدی آموزش و پرورش بینجامد بلکه چرخه پذیرش دانشجو را نیز متحول کند اما بعد از چندین نشست و برخواست، آنچه در رسانهها عیان شد باز هم آب در هاون کوبیدن و تکرار گذشته است. اصلا نظام جامع هدایت تحصیلی در کار نبود.
قرار شده است همانند سال 1353 نامه هدایت تحصیلی با همان رنگ و لعاب دست از پا درازتر در سال سوم راهنمایی که آن را از این پس، متوسطه اول میخوانیم، تحویل دانشآموز بدهیم.
از آنجا که ریش و قیچی را همانند گذشته به مشاور و مدیر مدرسه سپردهایم، واضح و مبرهن است که دخترها را بیشتر به رشته تجربی و پسرها و نورچشمیها را به رشته ریاضی و روستاییان عزیز را به رشته علوم انسانی و در آخر اگر کسی رشته نرسانده، اول فنی و حرفهای و در آخر اگر جایی ماند، کاردانش را راهاندازی کنیم.
این کار چند حسن دارد اول اینکه اتحاد نانوشته آموزش و پرورش با مافیای تداوم کنکور تحکیم میبخشد؛ دوم اینکه کار سازمان پژوهش را در تولید محتوا آسان ساخته و مانع را در تولید کتابهای متنوع و فنی و حرفهای برطرف میکند.
سوم اینکه بازار مدارس غیردولتی و آموزشگاههای علمی آزاد را دوباره سکه کرده و کمکم کرکره هنرستانها را پایین میکشد؛ چهارم اینکه اثبات میکند هر چیزی در آموزش و پرورش کهنهاش بهتر از نو و تحول یافته آن است؛ چهارم اینکه به همین راحتی میتوان سر و ته نظام جامع هدایت تحصیلی را به هم آورد و به میزان تحصیلکرده های بیکار بیش از گذشته افزود.
نمیدانم چه تحولی رخ داده است و یا چه وعدهای به برخیها حواله دادند که شتابزدگی، بیتدبیری، رکود و روزمرگی را آرامش و تدبیر معنا میکنند.
در شگفتیم تیمی که سابقه بیش از سه دهه مدیریت در ستاد آموزش و پرورش را دارد به جای پاسخگو بودن در فراری رو به جلو، انگشت اشاره انتقاد را به سوی کسانی میبرد که اگر اندک تحرکی در آموزش و پرورش اتفاق افتاده به مدد مدیریت جهادی آنها بوده است.