مهدی رجب زاده کاپیتان 37 ساله ذوب آهن در این روزها می درخشد و برای تیمش بازی های خوبی را به نمایش می گذارد. در آستانه فرارسیدن سال 95 گفت و گوی متفاوت با بازیکن تمام نشدنی فوتبال ایران را بخوانید.
*به عنوان اولین سوال، سال 94 برایت چطور بود؟
سال 94 برای من سال بدی نبود و اتفاقات خوب زیادی در آن برایم رخ داد. چه در زندگی شخصی و چه در زندگی حرفه ای اکثر اتفاقات به کامم بود و از این بابت خدا را شکر می کنم. توانستیم قهرمان جام حذفی شویم. از طرفی سهمیه حضور در لیگ قهرمانان را کسب کردیم. به هرحال من هم مثل همه مردم مشکلاتی در زندگی شخصی ام داشتم که خدا را شکر حل شد.
*تقریبا یک سال در لیگ گل نزدی و اگر در بازی با فولاد موفق به این کار نمی شدی تقریبا در سال 94 هیچ گلی در لیگ به ثمر نمی رساندی و این اصلا خوب نبود.
درست است اما توجه داشته باشید من در این بین در جام حذفی چند بار برای ذوب آهن گل زدم ولی در لیگ به این دلیل که کمی از دروازه دور شده بودم و وظیفه بازیسازی داشتم کمتر موقعیت گلزنی برایم فراهم می شد. با این حال لطف خدا شامل حالم شد و توانستم در بازی برابر فولاد گل بزنم و پس از آن در دیدار با لخویا هم یک گل سه امتیازی و شیرین به ثمر برسانم.
*از لیگ قهرمانان آسیا صحبت کردی. به نظرت می توانید مانند سال 2009 شگفتی ساز شوید و به فینال برسید؟
آن سال که ما به فینال رسیدیم تیم بسیار با تجربه تری بودیم. الان بازیکنان جوان زیادی در ذوب آهن حضور دارند که تجربه بین المللی چندانی ندارند. از طرفی انگیزه و شور و شوقی که بین بازیکنان وجود دارد مثال زدنی است. در دو بازی اول مقابل لخویا که یکی از بهترین تیم های این رقابت هاست نمایش خوبی داشتیم. انشاالله در ادامه هم به این روند رو به رشد ادامه دهیم. به شخصه از بازی کردن در لیگ قهرمانان لذت می برم. چراکه هیجان خاصی در این بازی ها حاکم است.
*مهدی رجب زاده دقیقا چه زمانی قصد خداحافظی دارد؟
تا به حال نه به این مساله فکر کرده ام و نه دوست دارم فکر کنم. هم از لحاظ بدنی و هم از لحاظ فنی در شرایط خوبی قرار دارم و دلیلی برای خداحافظی نمی بینم. از طرفی من با باشگاه قرارداد دوساله دارم. قراردادی که نشان می دهد اعتماد زیادی بین من و باشگاه وجود دارد. این اتفاق باعث شده نسبت به ذوب آهن احساس دین داشته باشم و باید آخرین لحظه ای که در این تیم حضور دارم با تمام وجود بازی کنم.
*گویا در اردوی قطر که جواد نکونام به شما سر زد درباره خداحافظی کردن تان با هم کل کل کرده اید. درست است؟
جواد از رفقای قدیمی و خیلی خوب من است. او به تمرین ما آمد و با بازیکنان و کادر فنی خوش و بش کرد و به ما انگیزه داد. ماشاالله وضعیت بسیار خوبی هم دارد و در تیمش به خوبی جا افتاده است. شرایط زندگی و ژنتیکی دو عامل بسیار مهم در آمادگی بازیکنان در این سن و سال است. وقتی جواد پیش ما آمد حسابی با هم شوخی کردیم. من به او گفتم یادم می آید وقتی من مهد کودک بودم تو را در تیم ملی دیده بودم.
*این سال ها حسابی در رده باشگاهی درخشیدی. اما هیچ گاه در تیم ملی نتوانست توفیق چندانی را کسب کند. چرا این اتفاق افتاد؟
ابتدا به شما بگویم بازی های ملی من آن طور که می گویند شانزده تا نیست. بلکه من نوزده بازی ملی انجام دادم. عوامل مختلفی در بازی نکردن من تاثیرگذار بود. من طی هفت سال مدام به اردوهای تیم ملی دعوت می شدم اما به بازی گرفته نمی شدم. ابتدا حضور من مصادف شده بود با دوران اوج بازیکنانی چون علی دایی، وحید هاشمیان، خداداد عزیزی، علی کریمی و... حضور این افراد باعث شده بود به بازیکنانی مثل من، رضا عنایتی، فرهاد مجیدی و امثال ما کمتر بازی برسد و پشت خط بمانیم. در ضمن اعتماد لازم هم هیچ وقت به ما نشد.
*اما بعد از جام جهانی 2006 هم که این بازیکنان اکثرا از تیم ملی رفته بودند باز هم فرصت چندانی به تو برای خودنمایی نمی رسید.
تا قبل از جام جهانی 2006 خودم را با دلیلی که به شما عرض کردم خودم را قانع کرده بودم. اما پس از آن و در زمان امیر قلعه نویی بزرگترین اجحاف به من شد. من در آن زمان آماده ترین مهاجم تیم ملی بودم. در مسابقات غرب آسیا که قهرمان شدیم با دو گل آقای گل شدیم اما به من بازی نرسید. پس از آن هم علی دایی آمد و او هم به من فرصت کار نداد.
*شاید یکی از دلایلی که نتوانستی در تیم ملی بیشتر بازی کنی، نرفتنت به یکی از دو تیم بزرگ پایتخت بود این طور فکر نمی کنی؟
حد فاصل سال 79 تا 85 چند بار از سرخابی ها پیشنها داشتم اما هیچ گاه قسمت نشد به این دو تیم بروم. از طرفی اخلاق من طوری است که دوست دارم در فضای آرام بازی کنم و می دانستم حضور در یکی از دو تیم پرسپولیس یا استقلال این آرامش را از من خواهد گرفت. با خیلی ها مشورت کردم. عده ای که خودشان عضو یکی از این دو تیم بودند به من می گفتند پیش ما بیا اما بقیه که منطقی فکر می کردند گفتند ذوب آهن را انتخاب کنم. با تمام این تفاسیر در آن برهه زمانی حضور در یکی از دو تیم استقلال و پرسپولیس خیلی در دیده شدن تیم ملی تاثیرگذار بود و مربیان راحت تر آنها را به تیم ملی دعوت می کردند. فشار تماشاگران به حدی بود که با 5 دقیقه شعار دادن یکی از بازیکنان این دو تیم سریعا به داخل زمین می رفت و سرمربی خودش را از زیر فشار خارج می کرد. ولی من از نرفتن به این دو تیم اصلا پشیمان نیستم.
*حدود دو سال در فوتبال امارات بازی کردی. در تیم هایی که شاید آن طور که انتظار می رفت کیفیت بالایی نداشتند و باعث افت تو شدند. چرا به امارات رفتی؟
در آن زمان من حدود 29 سال سن داشتم و شرایط سنی ام طوری بود که آنجا را برای ادامه فوتبالم انتخاب کردم اما این اولین پیشنهاد خارجی من نبود. سال 79 با شهداد ناظمی آشنا شدم. او اولین ایجنت رسمی فیفا در ایران بود. گفت تو می توانی در اروپا بازی کنی اما من چون جوان بودم اعتماد نکردم و نرفتم. البته چند سال بعد با او قرارداد بستم و همیشه به من می گوید اشتباه کردی آن زمان به حرف من گوش ندادی.
*بعد از امارات دوباره به ایران برگشتی و در مس، فجر و ذوب آهن بازی کردی.
درست است. به ایران آمدم و یکسال در مس بازی کردم. هم در آسیا و هم در لیگ گل های زیادی به ثمر رساندم. تیم حواشی زیادی داشت اما هر طوری بود در لیگ ماندیم. سپس راهی ذوب آهن شدم و به مقام دوم لیگ قهرمانان آسیا رسیدیم. پس از آن یکسال در فجر بازی کردم ولی با گرفتن رضایتنامه دوباره سفیدپوش شدم و در حال حاضر از شرایط خودم بسیار راضی هستم.
*بزرگترین حسرت فوتبالی مهدی رجب زاده.
هر بازیکنی دوست دارد در جام جهانی برای تیم ملی کشورش بازی کند. بزرگترین حسرت من خط خوردن از تیم ملی و نرفتن به جام جهانی 2006 بود. به ناحق برانکو مرا خط زد در حالی که بی حاشیه ترین، مظلوم ترین و آماده ترین بازیکن تیم ملی بودم. فشار مطبوعات و مردم در تصمیم سرمربی بسیار تاثیرگذار بود و من نتوانستم به این مهم دست پیدا کنم.
*راست است که در آن زمان بازیکنان علیه علی دایی باند درست کرده بودند و به او پاس نمی دادند؟
تا زمانی که من در اردو بودم چنین چیزی ندیدم. من کلا کم حرف بودم و با کسی یا گروهی رفاقت نداشتم. اما از دور شاهد باند و باندبازی یا حرف هایی از این دست نبودم. اگر هم چنین چیزی رخ داده من ندیدم. من سرم در لاک خودم بود و کار خودم را می کردم. به همه احترام می گذاشتم و همه هم به متقابلا این احترام را نسبت به من داشتند.
بهترین و بدترین اتفاق سال 94.
قهرمانی در جام حذفی و گرفتن سهمیه آسیا پس از چند سال ناکامی بهترین اتفاق بود و خدا را شکر اتفاق بدی برای من در سال 94 نیفتاد.
*می دانم که دو فرزند داری. دوست داری پسرت محمدمهدی فوتبالیست شود؟
چرا دوست نداشته باشم. مگر قرار است جای مرا بگیرد. اگر علاقه داشته باشد مانع او نمی شوم. محمدمهدی در حال حاضر 7ساله است و دخترم هم 14 سال سن دارد.
*امسال با خانواده به آمریکا رفته بودی. بعد از اینکه برگشتی مشکلی برایت به وجود نیامد؟
چرا باید مشکلی به وجود بیاید. من برای آینده تحصیلی بچه هایم علی الخصوص دخترم که هوش فوق العاده ای دارد خواستم ویزای شینگن بگیرم و مسئول عالیرتبه ای نیستم که بخواهد برایم مشکلی به وجود بیاید. به نظرم هیچ جا برای زندگی بهتر از ایران وجود ندارد و مطمئن باشید مهدی رجب زاده تا آخر عمر در وطنش زندگی خواهد کرد اما برای تحصیل بهتر فرزندانم شاید چند سالی را در آمریکا باشیم. البته آنجا آش دهن سوزی هم نیست که می گویند.
* حرف پایانی مهدی رجب زاده.
انشاالله در سال 95 همه مردم ایران شاد و سلامت باشند. چند سالی است که مردم کرخت شده اند و آن شور و نشاط سابق را ندارند. اصلی ترین دلیل این اتفاق مشکلات اقتصادی است که به امید خدا و با تلاش مسئولین این مشکل هم مرتفع می شود. از طرفی دوست دارم در سال 95 با ذوب آهن در آسیا بدرخشیم و قهرمانی لیگ و جام حذفی را هم به دست آوریم.