مراسم نکوداشت چهار دهه فعالیت هنری استاد پرویز پرستویی با پخش سرود جمهوری اسلامی و تلاوت قرآن کریم توسط شاملو آغاز شد.
**موسوی: پرستویی بازیگری است که در برج عاج نماند
بنا بر این گزارش، مراسم سیدنظام الدین موسوی در آغاز این مراسم ضمن خوشامدگویی به حضار، اهالی رسانه و به ویژه پیشکسوتان سینمایی گفت: ما اینجا گرد هم آمدهایم تا بیش از 4 دهه فعالیت پرویز پرستویی در سینمای ایران را ارج بنهیم. امروز اینجا محفل پرفروغ ستارههای سینمای ایران است.
وی ادامه داد: چهره ماندگار هنری سینمایی و تلویزیونی که همه کسانی که هنرش را دیدهاند میتوانند اذعان کنند که یکی از هنریترین و مردمیترین هنرمندان کشورمان است و هرکس با هر نوع تجربهای در زندگی شخصی خود، او را آینه تمام نمای زندگی خود میداند. نقشهای متعددی که در آثار مختلف بازی کردهاند، کار هرکسی نیست و تمامی اینها باعث شده تا این هنرمند مردمی آینه همه مردم ایران باشد. مردمی بودن، خضوع و دلبستگی به آب و خاکش او را از سایرین متمایز میکند.
مدیرعامل خبرگزاری فارس اظهارداشت: پرویز پرستویی با زبان گویای خود حرف دل مردم را بازگو کرده و فهم خود را از مشکلات مردم در آثارش بیان کرده است و از همه مهمتر اینکه هیچ گاه خود را تافته جدابافته از مردم نمیداند.
وی عنوان داشت: نمیخواهم از هنرمند خاصی نام ببرم اما در اینجا جا دارد به پاس یک عمر فعالیت جاودانه استاد جمشید مشایخی، از ایشان تقدیر کنم. از ایشان تشکر میکنم که امروز در این مراسم حاضر شدند.
وی ادامه داد: این هنرمند مردمی و ماندگار آینه همه مردم این سرزمین است و برخی تلاش کردهاند که در برج عاج خود بنشینند ولی پرویز پرستویی در دل موضوعات اجتماعی حضور داشت.
**مشایخی: پرویز پرستویی بهترین بازیگر است
همچنین «جمشید مشایخی» در این مراسم گفت: من سناریویی را میخواندم که پرویز پرستویی نقش پسر من را دارد. یک پاکت بود که در آن کتابی مربوط به پرویزخان بود. عکس ایشان روی پاکت بود و مدادی پیدا کردم و تصویر ایشان را می کشیدم. یادم افتاد که بزرگی نوشته بود که هرچه کرد نتوانست فرزندش را در راه درست تربیت کند. پسر از او جدا شد و روزی یک مامور آمد و گفت من آمدهام شما را نزد حاکم ببرم. مرد به کاخ وارد شد و حاکم روی کرسی نشسته بود. مرد سلام کرد و حاکم جوابش را داد و گفت من را شناختی؟ گفت خیر. نزدیک تر رفت و گفت بله شناختم. شما پسر من هستی. حاکم گفت متوجه شدی که آن روز حرف اشتباهی زدی؟ حالا من حاکم هستم و از حرفت خجالت بکش. مرد پاسخ داد من نگفتم تو حاکم و والی نمیشوی بلکه گفتم آدم نمیشوی و این پرویز پرستویی است.
پرویز پرستویی رکگو است و پاک و شریف است و بهترین بازیگر است ولی مجیزگو نیست. او و فاطمه معتمدآریا امروز دو معلم من هستند. مشایخی سخنان خود را با شعری از حافظ شیرازی به پایان رساند و خطاب به پرویز پرستویی اظهار داشت:
گر در سرت هوای وصال است حافظا
باید که خاک درگه اهل هنر شوی
**حاتمیکیا: پرستویی ستاره بزرگ سینمای ایران است
به گزارش فارس، ابراهیم حاتمیکیا کارگردان فیلم سینمایی «بادیگارد» در ادامه مراسم بزرگداشت از استاد پرویز پرستویی گفت: برایم سخت است که بخواهم در کنار بزرگان حاضر در این جمع صحبت کنم. از قبل فکر کرده بودم باید متنی را برای این مراسم آماده کنم اما اخلاقم طوری است که باید در لحظه صبحتهایم را به زبان بیاورم.
وی ادامه داد: اگر در سینمای ایران بخواهیم بازیگری را تعریف کنیم، به افرادی برخورد میکنیم که به مرتبه ستاره میرسند و از لنز شیشهای دوربین عبور میکنند و دیگر به جایی میرسند که لنز دوربین را احساس نمیکنند و به راحتی با مخاطب ارتباط برقرار کردند. اما افرادی هستند که فراتر از این جملات میروند و به تعبیری سوپراستار میشوند. یعنی عزیزانی که در جامعه خود علاوه بر بازیگر بودنشان برای مردم خاطراتی میسازند به طوری که نمیشود این خاطرهها از اذهان مخاطب پاک کرد و دیگر در مرتبهای قرار میگیرند که وقتی با فردی مواجه میشوند مدام این جمله را میشنوند که من کودکیم را با شما گذراندم.
کارگردان فیلم «چ» درباره همکاری با پرستویی، ادامه داد: پرویز پرستویی یکی از همین افراد است و به تعبیر من ستاره بزرگی در سینمای ایران است. پرستویی در جامعه ما حضوری تأثیرگذار دارد. من نیز در این سالها همکاریهای بسیاری با ایشان داشتم که به آنها افتخار میکنم. وقتی با پرستویی همکاری میکنم در حقیقت در حال شنا در عالم هنر هستم و اصلاً حضور ایشان را در کنارم حس نمیکنم اما زمانی که در کنارم حضور ندارند، بسیار زیاد متوجه عدم حضورشان میشوم برای مثال در فیلم «چ» همین حس را داشتم و دست و پایم را گم کرده بودم که بعد از آن هنگام فیلمبرداری فیلم «بادیگارد» متوجه عدم حضور ایشان در فیلم «چ» شدم.
وی در پایان افزود: جایگاهی که پرویز پرستویی در آن قرار دارد جایگاه والایی است و معتقدم که میبایست پیشتر از اینها از ایشان تقدیر میشد و درباره ایشان صحبت میکرد.
**مومنی شریف: محبوبیت پرستویی میان مردم یک ثروت است
در حاشیه مراسم نکوداشت پرویز پرستویی برای 4 دهه فعالیت هنریاش از حضور جمشید مشایخی هنرمند پیشکسوت و ابراهیم حاتمیکیا کارگردان متعهد و انقلابی کشورمان تجلیل شد.
در بخش بعدی محسن مومنی شریف طی سخنانی گفت: من علاقهای برای نزدیک شدن به مشاهیر ندارم، چون احساس میکنم پشت صحنه متفاوتی دارند درحالی که آقای پرستویی با همه اینها فرق میکنند.
وی ادامه داد: او در پشت صحنه بسیار بهتر از روی صحنه است. او بسیار فداکار و هنرمند است ولی امروز وقتی به کسی هنرمند میگوییم نمیتوانیم بگوییم که این ویژگیها را دارد درحالی که ایشان همین گونه است و در پشت صحنه بسیار بی حاشیه هستند.
وی تصریح کرد: ایشان نسبت به جامعه در خود تعهد احساس میکنند و مثلا وقتی جایی زلزلهای اتفاق افتاد، ایشان حضور داشته و کمک کردند و تلاش کردند به مردم روحیه بدهند. مثلا در زندان درود هم کارهای بسیاری کردند و باورش برای خیلیها سخت است. او حتی زندانی را از اعدام نجات داده است و کسی که سوپراستار است چنین وظیفه ای نیزدارد.
مومنی شریف اظهارداشت: ایشان حتی تلاش کردند نوجوانی را از اعدام نجات دهند. ایشان برای مردم ما بسیار محبوب هستند و در سیمای ایشان چهره خود را میبینند. این محبوبیت برای مردم و سینمای ما ثروت است و امیدوارم این ثروت را به هدر ندهیم.
**محمدی: پرستویی نقشی تختیوار در سینما و تلویزیون داشته است
به گزارش خبرنگار سینمایی فارس، منوچهر محمدی در آئین نکوداشت 4 دهه فعالیت هنری پرویز پرستویی در سخنانی گفت: پرستویی به مرتبتی رسیده که باید الگوی هنرمند و هنرمند الگو از آن نام برد. من در مقام تهیه کننده با سینماگران بسیاری کار میکنم اما وقتی پرویز در کاری حضور پیدا میکند، نمیتوانید او را با یک کارگر ساده متمایز کنید. در جزء جزء کارهایی که دارد همیشه زودتر حضور پیدا میکند تا چیزی از کار از دستش نرود، او هم درزندگی اجتماعی و هنری و شخصی بارها بدون چشمداشت به میدان آمده و نقش تختیواری داشته و از آبرو و حیثیت خود گذاشته تا مشکلات مردم را حل کند.
وی افزود: من وظیفه خود میدانم که بگویم دوران بدی شده و امسال آقای پرستویی جایزه بهترین بازیگر را از جشنواره فیلم فجر گرفت و سعی کردند اعتبار ایشان و جشنواره را زیر سوال ببرند که دلایل کاملا روشنی دارد. کسی که قرار میشود از یک مقولهای حرف بزند که دمده شده و حرف زدن از آن محل اعرابی ندارد و کسی که میخواهد بگوید من محافظ باورهایم هستم به خط قرمز تبدیل شده و دلیل این همه هجمه به پرستویی و حاتمیکیا را نمیدانم.
وی در پایان گفت: من از پرستویی و حاتمی کیا از سوی رسانه ملی، جامعه سینما و جامعه منتقدین از پرویز پرستویی معذرتخواهی میکنم که عدهای فکر میکنند بازی یک خرس از بازی یک هنرمند بهتر است و آنها را به ادامه راهشان دعوت میکنم.
**کریمان: این مرد بزرگ، در قلم و نوشتار نگنجید
بنابراین گزارش، در این مراسم ابراهیم حاتمیکیا، فریدون جیرانی، مازیار میری، منوچهر محمدی، محسن مومنی شریف، غلامرضا موسوی، مریلا زارعی، الهام حمیدی، محسن علی اکبری، اصغر نقی زاده، محمد احسانی و حبیب احمدزاده و ... حضور داشتند.
لیلی کریمان نویسنده کتاب «ستاره بی نقاب» از این که نتوانست در مراسم به دلیل کسالت جسمی حاضر شود عذرخواهی کرد و متنی را دخترشان قرائت کردند که در پی میآید:
به نام خداوند صاحب قلم. چقدر دلم میخواست آنجا بودم. نه بهخاطر بزرگداشت برای مردی که به حق، بزرگمرد سینماست؛ که هیچ مراسمی نمیتواند عظمت روح او را بزرگ بدارد... نه به خاطر جشنی که ترتیب داده شده؛ که نه من و نه او دلباخته و شیفتۀ جشن و بزرگداشت نیستیم... نه بهخاطر دیده شدن و در خبرها آمدن؛ که قلم خود به خود دیده میشود، حتی اگر در خبرها نیاید...
دلم میخواست آن جا بودم و از روزهایی میگفتم که مثل آب، از میان انگشتانم گریختند... روزهایی که پرویز پرستویی حرف میزد، خودش را بیرون میریخت از درون خودش، گاه اشک میریخت، گاه میخندید و گاهی به فکر فرو میرفت و آن قدر چیزی نمیگفت که جلسه را ختم میکردیم...
دلم میخواست آنجا بودم و از روزی میگفتم که پرویز پرستویی خلاصۀ زندگیاش را در استودیوی صدا خواند... خلاصهای که من با در نظر گرفتن تمام پست و بلندی که از زندگیاش دانسته بودم، نوشته بودم ... و از جادوی عجیبی که آن روز، با صدای او در فضا حکمران شد، حرف بزنم...
دلم میخواست آنجا بودم و از روزی میگفتم که در کنار کارن همایونفر نشستیم و موسیقی سیال او را روی صدای پرستویی و متن من شنیدیم و تا دقایق بیپایان، مسخ ماندیم.... انگار زمان ایستاده بود به احترام هنر...
دلم میخواست آنجا بودم و از روزهایی میگفتم که فیلمهای او را برای انتخاب صحنههای برّان، نگاه میکردیم و آه که چه کار سختی بود، انتخاب یک صحنه، یک نگاه، یک دیالوگ، از میان آن همه تیغ دولبه و آن همه لحظات ناب...
دلم میخواست آن جا بودم و از روزی میگفتم که کتاب «من پرویز پرستویی» را در دست گرفتیم... و به اتفاقی که سرانجام رخ داده بود، چشم دوختیم.... اتفاقی که سرانجام رخ داده بود... زندگی پرویز پرستویی، شرح سیر و سلوکش، آلبوم صوتی صدایش و فیلمِ فیلمهایش...
دلم میخواست آنجا بودم و از لحظۀ تمام شدن فیلم بادیگارد در سینما و حالی که داشتم سخن بگویم... از چادر سیاهی که راضیۀ فیلم، بر سر دنیا کشیده بود...
دلم میخواست آن جا بودم و از شما دعوت میکردم که با نگاههایتان در صفحۀ اینستاگرام، میهمان ما باشید تا هنرمندتان را بهتر و بیشتر بشناسید...
افسوس میخورم که بین شما نیستم... نشد که باشم... حیف شد... اگر بودم، میگفتم من پرویز پرستویی را نوشتم اما اعتراف میکنم که این مرد بزرگ، در قلم و نوشتار نگنجید....
**مریلا زارعی: بعد از دیدن آژانس شیشهای عکسهای مدونا را از اتاقم کندم
مریلا زارعی بازیگر در ادامه مراسم نکوداشت پرویز پرستویی اظهار داشت: قرار نبود تا در این مراسم صحبت کنم آن هم به این دلیل که آنقدر درباره استاد پرستویی حرف دارم که بعید میدانم در قالب این مراسم بگنجد. الان که نشسته بودم مدام به این فکر میکردم که چقدر جامعه ما مردانه است و در اغلب اصناف مردها حرف اول را میزنند و در این میان و بعد از سخنرانی آقایان مرا به عنوان اولین خانم حاضر در مراسم صدا زدید.
وی ادامه داد: همه افرادی که درباره پرویز پرستویی صحبت کردند از نگاه و زاویه دید خودشان ایشان را توصیف کردند اما تا الان و در این مراسم هیچکدام از این افراد از دید یک بازیگر به ایشان نگاه نکردند، اعتقاد شخصیام این است که هنرمندان جزو میراث فرهنگی ما به شمار میروند و همانطور که موظف به نگهداری از میراث فرهنگیمان هستیم در مورد هنرمندان نیز میبایست احترام آنها را نگه داریم و دلشان را نشکنیم.
این بازیگر در ادامه بیان داشت: اخیراً جملهای را به کرات شنیدهام مبنی بر اینکه سینمای ما آنقدر جدی نیست مگر ما نان مردم را تأمین میکنیم؟ اما من در جواب این جمله باید بگویم که سینمای ما کاملاً جدی است. الان فردی که در این جایگاه درباره پرستویی صحبت میکند سالها پیش دیوارهای اتاقش با عکس و پوسترهایی از مدونا، مدرنتاکینگ و ... کاغذ شده بود اما بعد از تماشای فیلم آژانس شیشهای وقتی پا به اتاق خود گذاشت تمامی این پوسترها و عکسها را از دیوارهای اتاقش جدا کرد. میخواهم بگویم سینما در این حد مهم است که در شرایطی حتی تفکرات افراد را تغییر خواهد داد.
بازیگر فیلم سینمایی «بادیگارد» خطاب به پرویز پرستویی افزود: آقای پرستویی! جایگاه شما بسیار بالاتر از حرفهایی است که شنیدید. من با اغلب بازیگران سینمای ایران همکاری کردم اما عشق و علاقهای که در شما دیدم با تمامی آنها تفاوت داشت، مثل مرحوم خسرو شکیبایی که میدان مغناطیسی از جاذبه دورشان را احاطه کرده بود.
زارعی در ادامه صحبتهای خود با اشاره به خاطرهای گفت: سالها پیش در صحبت با یکی از همکارانم معترض این بودم که چرا با افتادن کوچکترین اتفاق اشکم سرازیر میشود، ایشان در پاسخ مثالی زدند و گفتند که تا به حال شده برکهای زلال روبهرویت باشد و سنگی را در آن بیندازی؟ گفتم، بله، با انداختن سنگ در برکه موجی ایجاد شده است. ایشان در ادامه گفت پس خدا را از این بابت شکر کن که هنوز هم با دیدن برخی اتفاقات اشکت سرازیر میشود و بترس از زمانی که شبیه یک باتلاق شوی و به سختی بتوانی اشک بریزی.
وی ادامه داد: پرویز پرستویی هم با احساس است و هنوز هم با افتادن هر تکه سنگی در او موجی ایجاد میشود. خوشحالم که دو بار افتخار همکاری با ایشان را داشتم.
بازیگر فیلم سینمایی «شیار 143» با اشاره به جمله پرویز پرستویی در فیلم «بادیگارد» گفت: دوست دارم اشاره کنم به جملهای که آقای پرستویی در فیلم «بادیگارد» گفتند. به طور حتم ایشان آنقدر برای سینمای ما زحمت کشیدهاند که در شرایطی شاید خانوادهاشان از این موضوع ناراحت شدند.
وی در پایان ضمن ادای احترام و تشویق حضار به پرستویی گفت: 4 دهه فعالیت استاد پرویز پرستویی شوخی نیست. ورود در دل مردم شوخی نیست و به عقیده من جایگاه و ارزش ایشان بسیار بالاتر از برگزاری این بزرگداشتها است. شأن ایشان را محترم بشماریم و خود را موظف به احترام گذاشتن به پیشکسوتانمان بدانیم.
**حمیدی: پرویز پرستویی در تاریخ هنر تکرار ناپذیر است
الهام حمیدی در سخنانی در مراسم نکوداشت چهار دهه فعالیت هنری استاد پرویز پرستویی برگزار شد، در سخنانی گفت: من خود را کوچکتر از آن می دانم که بخواهم درباره استاد پرستویی سخنی بگویم. پیش از اینکه من به دنیای هنر وارد شوم، آقای پرستویی و خانم فاطمه معتمدآریا اسطورههای من بودند و آرزو داشتم که این عزیزان را از نزدیک ببینم.
وی ادامه داد: این افتخار نصیب من شد که به مدت 7 ماه در سریال زیر تیغ نقش دختر استاد پرستویی را باری کردم و جزو بهترین تجربههای من بود و به قدری صمیمانه بود و انرژی مثبت در آن جاری بود که کار را جاودانه کرد.
حمیدی همچنین به بیان خاطرهای از دوران ساخت سریال «زیر تیغ» اشاره کرد و عنوان داشت: روز اول که در این کار حضور پیدا کردم، ترسیدم که چگونه کنار این اساتید دیالوگ بگویم و از همان روز اول استاد پرستویی از من خواستند که به ایشان بگویم بابایی وگرنه جواب من را نمیدهند. در این کار آن قدر راحت بودم که بسیار برایم لذتبخش بود و با حضور ایشان هیچ وقت احساس تنهایی نخواهم کرد.
وی در پایان گفت: برگزاری چنین مراسمهایی برای استاد پرستویی کم است و فکر نمیکنم دیگر همانند ایشان در سینمای ایران تکرار شود.
**جیرانی: تاریخ پس از انقلاب وظیفهای بر دوش پرستویی گذارد
فریدون جیرانی کارگردان سینمای ایران تحلیلی از بازی پرویز پرستویی ارایه داد و گفت:«پرویز پرستویی» از نسل اول بازیگران پس از انقلاب است و سومین نسل بازیگری در تاریخ سینمای ایران. نسل اول پس از انقلاب متاثر است از نسل قبلترش، نسل دوم که از تئاتر میآید. نسلی که با خودش اخلاق حرفهای، نظم، دقت، تمرین و تحلیل نقش را میآورد. نسل اول بازیگری پس از انقلاب از تحول سینمای ایران در پایان دههی 40 نیز متاثر میشود و تغییر شمایل بازیگری فیلم فارسی، مشخصاً تغییر شمایل بهروز وثوقی در سینمای ایران تأثیرگذار است. این تغییر شمایل بهطور تاریخی با یک سینمای اعتراضی پیوند میخورد. سینمای اعتراضی که ریشه در سنت دارد و از شریعتی متاثر است.
وی ادامه داد: به طور اتفاقی تاریخ در پس از انقلاب وظیفهای را روی دوش پرویز پرستویی میگذارد که در اولین نقش سینماییاش (دیار عاشقان) نقش یک بسیجی آرمانگرا را بازی کند و روی شخصیت متزلزلی تأثیر بگذارد و اعتلای انسان شکل بگیرد. این نقش ریشه دارد در دههی 60، دههی ایدئولوژی، دههی آرمان و دههگفتمان عدالت اجتماعی مبتنی بر ایدئولوژی. حتی در رابطه احمد و مصطفی در فیلم بعدی پرستویی (شکار) نیز اعتلای انسان هست که باز هم تولید دههی 60 است. باز تاریخ با چرخش جامعه از گفتمان عدالت اجتماعی به سمت تثبیت نظم سرمایهداری و توسعه اقتصادی باری بر دوش پرویز پرستویی میگذارد که این تغییرات را در نقشهای «اسی دربدر» و «صادق مشکینی» نشان دهد. بعد تاریخ هم این وظیفه را بر دوش او میگذارد تا در نقش حاج کاظم آرمانگرا به نظمی که از دل توسعهی اقتصادی برآمده و «عباس حیدریها» را فراموش کرد، معترض شود. این اعتراض و این تصویر آرمانگرایی در اواخر دههی هفتاد تبدیل به شمایل بازیگری میشود. شمایلی که حتی روشنفکر عرفی هم که باید با سلحشور همذاتپنداری کند میپذیرد.
کارگردان «آب و آتش» در ادامه اضافه کرد: در دوره توسعه سیاسی که قرار است انتقاد از قدرت را نهادینه کند باز وظیفه تاریخی بر دوش پرستویی گذاشته میشود تا تزلزل شخصیتهای آرمانگرا را با سردار مرتضی و پدر بسیجی به نام پدر نشان بدهد. اما این شخصیتهای متزلزل در نمیآید. چون توسعه سیاسی هم درونش تناقضاتی دارد. از دوره توسعه سیاسی وارد دورهی جدیدی میشویم، دورهای که شعارش عدالت اجتماعی است. اما این «عدالت اجتماعی» بیریشه است و از ایدئولوژی بیرون نمیآید. چون ایدئولوژی در دورهی توسعهی اقتصادی و سیاسی با قرائتهای مختلفی روبهرو شده و نیاز به ترمیم دارد. از دل این دوره به جای شخصیت آرمانگرای «حاج کاظم» شخصیت «مجید سوزوکی» بیرون میآید و پرستویی مجبور میشود در فیلمهای متعددی بازی کند. فیلمهایی که نسبتی با شخصیت سابق و اصلی پرستویی ندارد. شاید تلخترین نقش این دوره پرستویی نقشش در «مهمان داریم» باشد که آرمان جایش را به نوستالژی داده است.
فریدون جیرانی در ادامه اضافه کرد: از دورهی عدالت اجتماعی بیریشه وارد دوره جدیدی میشویم. دورهای که با شعار اعتدال قرار است نظم جدیدی را برقرار کند. یعنی که تعامل با جهان را راس تفکر خود قرار دهد. تعاملی که از سوی عدهای به پایان آرمانگرایی دههی 60 تعبیر میشود. باز تاریخ وظیفهای را بر دوش پرستویی میگذارد که با بازی در نقش «حیدر دبیجی» آرمانگرای دههی 60، آرمانگرایی خسته، مردد و بریده در شرایط جدید به خاطر همان آرمان دههی 60 جانش را برای نظامی که هنوز به آن علاقه دارد از دست بدهد.
وی در خاتمه با اشاره به نقش پرستویی در بادیگارد گفت: مرگ «حیدر ذبیحی» شاید مرگ «آرمانگرایی» باشد که باید با تاریخ جدید خودش را تطبیق دهد. که البته امیدواریم اصلاً «آرمانگرایی» نمیرد و آقای حاتمیکیا بتواند شمایل این آرمانگرا را دوباره زنده کند. با ادای احترام به پرویز پرستویی.
**پرستویی: جشنواره دیگر بهار سینمای ایران نیست/ سیمرغ؟! آن هم از نوع مصلحتیاش! مال شما!
در مراسم تجلیل از چهار دهه فعالیت هنری «پرویز پرستویی» که برگزار شد، پرویز پرستویی ضمن تشکر از اهالی رسانه و هنر به قرائت متنی که خود نوشته بود، پرداخت که متن کامل آن در ادامه میآید:
بنام آن یگانه نقشآفرین عالم هستی
من مرد صحنه و دوربین و نور و صدا هستم، حالا دیگر میشود حدود نیم قرن که خاک صحنه را میخورم. اما، باور کنید که هنوز گریزانم از ایستادن در مقابل شما و ژست سخنرانی را به خود گرفتن... سپاسگزارم از این دعوت، ممنونم از این مراسم، قدردانی میکنم از دستاندرکاران، اما هر کسی که روحیات مرا بشناسد، میداند که چقدر از این بزرگداشتها و تقدیر و تشکرها گریزانم...
راستش با خود میاندیشم که کاری نکردهام که نیاز به قدرشناسی داشته باشد... اعتقاد قلبی من بر این است که قدرشناسی واقعی، باید از کسانی انجام شود که باعث شدند ما دیده شویم. وگرنه ما جز ادای دین ،کاری از دستمان برنیامده است. لااقل در مورد خودم که این احساس را دارم. به همین دلیل، از فرصتی که به دستم دادهاید، برای تشکر از کل مجموعه استفاده میکنم. تشکر از اهل رسانه، تمامی کسانی که قلم میزنند و هدفشان پیشبرد و اعتلای فرهنگ جامعه است. تشکر از کسانی که دغدغه هنر و هنرمند را دارند و میدانند که راه اوج گرفتن یک فرهنگ، از مسیر هنر میگذرد. تشکر از کسانی که گاهی به قدردانی از هنرمندان میاندیشند؛ هرچند که پرویز پرستویی ترجیح میدهد که آن هنرمند نباشد... چه بگویم؟ سخن از جشنواره فجر است دیگر. از عید صوری سینما! از روزهایی که همه هستند... ما، شما ... همه ... روزهایی که هنرمندان به دیدوبازدید یکدیگر میروند، عملکرد یک ساله خود را عرضه میکنند و قضاوت را به قاضیان این عرصه و نیز به تماشاچیان میسپارند، هدفی عالی و متعالی، بزرگ و شایان ستایش. خیلی قشنگ است، نه؟
نه! دیدید که قشنگ نبود. تحلیلهای عجیب و غریب و بیدلیل و مدرک را شنیدید...
چیزی که مایه آزار شد، حاشیههای جشنواره .و اینک سوال بزرگ این است که چرا جامعه دچار چنین بیماری مهلکی بهخصوص در بخش فرهنگ شده است؟ چه شده که ما رسالت خود را گم کردهایم؟ و فقط به قلع و قمع کردن یکدیگر میاندیشیم!
به کدامین دلیل، اصل، گم شده و افترا و انتقاد بیپایه و اساس، جای آن را گرفته است؟ یادم میآید که ما یک شرح وظایف داشتیم، کار برای مردم. تلاش برای رضایت آنها.
رویای سینمای خوب و باکیفیت ... ولی آیا پای این شرح وظایف ایستادهایم؟ ایا تمام هم و غممان را برای حصول به این اهداف صرف کردهایم؟ ... نه!
ما شرح وظایفمان را فراموش کردیم ... به کلی ...
ما دوست داشتیم پای تلویزیون بنشینیم و مراسم اسکار را نگاه کنیم، ولی وقتی کارگردان کشورمان، اصغر فرهادی عزیز، برایمان اسکار آورد، قدر دانستیم؟ نه! ما طوری از کنارش گذشتیم که انگار آبی از آب تکان نخورده است. بنا بود که ما پل از ارتباطی بین مردم و هنر باشیم. ما! همه در یک جبهه و در یک صف! و آیا این کار را کردیم و دیگر میکنیم؟ نه!
ما همدیگر را بیارزش میکنیم. تلاشهای یکدیگر را به استهزاء میگیریم، مخصوصاً اگر تریبون به دستمان بدهند! و درست همین جاست که تصویر ذهنی مردم از هنر و هنرمند، فرو میریزد و دیگر نتیجهگیری خوبی از عملکردها نمیشود...
جشنواره دیگر بهار و عید سینما نیست، دیدوبازدید کجا بود؟! یک تریبون است که افراد بعضا فاقد صلاحیت، پشت آن نشستند و اسب خود را میتازند و هزار افسوس که نمیدانند این اسب، سبزهزار فرهنگ کشور را زیر پا لگدمال میکند و دود این نابودی، به چشم خود آنها هم خواهد رفت... قاضیان سینمای ما یادشان رفته که کار اصلیشان چیست...
من امسال دوباره که نه... چند باره سیمرغ گرفتم و از این بابت خوشحالم، اما اگر تصور میکنید که حلاوت این برد را زیر دندان احساس میکنم، سخت در اشتباهید! مگر میگذارند؟ مگر گذاشتند؟ تریبونداران ،هنوز عرق جبین ما خشک نشده، داد سخن دادند که حاتمیکیا چنین است و چنان. بادیگارد، چنان بود و چنین ...و پرستویی را به مصلحت سیمرغ بخشیدند... به من! پرویز پرستویی که در فرایند ساخت فیلم «بادیگارد» از وجودم مایه گذاشتم و از سه نقطه جسمم، دچار نقص عضو شدم! که البته منتی بر سر کسی نیست. خودم خواستم که برای لمس روح و روان مخاطبم، از روح و روان و جسمم مایه بگذارم، اما سیمرغ مصلحتی اصطلاحی که امسال آن را اختراع کردند، داستان دیگری است و کمی وجدانم را به عذاب میاندازد. اگر سکوت کنم ...
محض رضای خدا، بگذارید همه در یک راستا و آن هم خدمت به مردم گام برداریم. دست بردارید از گروکشی و انتقادها و برچسب زدنهای بیپایه و اساس. نیمنگاهی بیندازید به شرح وظیفهتان. شما آمدهاید که متولی فرهنگ و اشاعهدهنده هنر باشید. تریبون وفا ندارد!
مردم را دریابید. مخاطبان تشنه سینمای خوب، بازی خوب، فیلمنامه خوب، کارگردان خوب... سیمرغ ؟!
بارها گفتهام و میگویم که سیمرغ من که نمیتوان روی آن قیمت گذاشت، مهر مردم است. لطفی که به من دارند و کلماتی که گاهی آنقدر داغند که بر دلم مهر میزنند... سیمرغ؟! آن هم از نوع مصلحتیاش؟! مال شما! مال خودتان ....
برای من همین کافی است که بدانم مردم مرا در آن نقش، باور کردند یا نه. دوست داشتند یا نه؟ بازیام بر دلشان نشست یا نه. وقتی فیلم تمام شد، احساس کردند که پرویز پرستویی را بر پرده دیدند یا حیدر ذبیحی را؟
تمام شد... اسمش را نگذارید سخنرانی... بگذارید درد دل! هرچه بود تمام شد... بیآنکه توانسته باشم تمام حرفهایم را بزنم... راستش اصلا انگار گفتنی نیستند حرفهایم... چرایش را نمیدانم...والسلام
در ادامه این مراسم «تمبر اختصاصی» و نقاشی از پرتره استاد پرویز پرستویی توسط ابراهیم حاتمیکیا و سیدنظامالدین موسوی رونمایی و هنرمندان و مدیران فرهنگی حاضر در سالن تابلوی تمبر اختصاصی را امضا کردند.