یک تهران بود و یک زینت خانم عکاس! نخستین خانمی که مجوز عکاسخانه را به نام خود زد، زینت بلوطی تبریزی بود. از همان زمان هم بنای عکاسخانهاش را در منطقه ما به نام «میترا» زد و چراغی که روشن کرد هنوز بعد از 70 سال کم فروغ نشده است. زینت خانم 5 اسفند 1385 دارفانی را وداع گفت. اما عکاسخانهاش این روزها به دست نسل چهارم عکاسهای این خانواده، یعنی علی تهرانی اداره میشود. علی به کمک مادر عکاسش زهره یزدیان و همراهی پدرش داریوش تهرانی میراث مادربزرگ را حفاظت میکند.
«حاج کاظم؟ حاج کاظم؟ هستی؟» پیرمرد حاج کاظمگویان از پلههای بلند و تنگ عکاسخانه بالا آمد، وقتی رسید بالا، علی به مشتری که حدوداً 80 ساله بود گفت: «پدر جان حاج کاظم چند سال است فوت کرده.» پیرمرد پرسید: «عبدالله خان چطور؟ او نیست؟ » علی جواب داد: «عبدالله خان قبل از اینکه من به دنیا بیایم فوت کرده است.» پیرمرد سرش را تکان داد و با خودش زمزمه کرد مغازه عکاسیام را از عبدالله خان خریده بودم.
علی چهارمین نسل از خانواده عکاسباشی تهرانی است. مادربزرگش «زینت بلوطی تبریزی» نخستین زن عکاس ایران بود. اما این روزها عکاسخانهاش را پسری30 ساله میچرخاند. عکاسی هنوز هم در همان ساختمان قدیمی است. جلوی در ورودی که بایستی، کهولت ساختمان گرد و غبار روی افکارت را میپراند.گویی زمان در این نقطه تکانی به خود نداده است. ورودی آتلیه چند پله پیچ و تاپ خورده است که بوی نویی چوبهایی که بر دیوار کوبیده شده همراهیات میکند تا طبقه بالا. وقتی بالا میرسی و میخواهی نفسی چاق کنی، عکسهای شاسی شده روی دیوار تو را در حالت خاصی قرار میدهد،گویی در دو جهان موازی هستی، ساختمانی قدیمی با بازسازی جدید با عکسهایی کاملاً مدرن بر دیوار. این ساختمان و این عکسها! انگار از دو دنیا هستند. اما این علی است که برایمان توضیح میدهد عکاسخانه میترا چه روزهایی را پشت سر گذاشته و حالا او با مدرک کارشناسی ارشد روانشناسی در عکاسخانهای که در طرح تخریب هم قرار گرفته است چه میکند؟
وصیت مادربزرگم را اجرا میکنم
«راستش اینکه من اینجا هستم طبیعی است و شاید سؤال مهمتر اینکه چرا با وجود اینکه از زمانی که چشم باز کردم در عکاسی بودم رفتم سراغ رشتهای دیگر! اما بالاخره شغل موروثی کار خودش را کرد و برگشتم به جایی که سالها مادربزرگم در آن دگمه شاتر را فشار داده و از خاطرات هممحلیها عکس گرفته است.» علی درباره وصیت مادربزرگش میگوید: «در بستر بیماری بود. گفت چراغ اینجا را روشن نگهدار، راستش سال 1388 آتلیه عکاسی در خیابان سهروردی راه انداختم و تا سال 1392 هم کار کردم. بعد به دنبال ادامه تحصیل رفتم. دوباره که خواستم شروع کنم به یاد حرف مادربزرگم که 5 اسفند نهمین سالگرد فوتش بود افتادم، اینجا را از عمویم اجاره کردم تا چراغ عکاسخانه مادربزرگ روشن باشد.»
آرشیو عکسهای قدیمی اهالی
سالها از زمانی که عکاسی میترا در شهر تهران یکه تازی میکرد گذشته است. حالا نه تنها هر محله چند عکاسخانه دارد بلکه در دست هر فردی یک گوشی تلفن همراه با دوربین با کیفیت است که باعث شده کمتر کسی گذرش به عکاسخانه بیفتد. علی درباره کار و کاسبیاش میگوید: «این محله قدیمی است. هنوز خیلی از اهالی عکاسخانه ما را دوست دارند و برای ثبت عکسشان اینجا را انتخاب میکنند. اما نکته مهمتر آرشیوی است که ما از عکسهای قدیمی داریم. خوشبختانه قدیمیترین نگاتیوها که در حقیقت شیشه است هنوز حفظ شده است. مشتریان زیادی دارم که از خارج از کشور مراجعه میکنند و به دنبال عکسهای پدر و مادر و یا پدربزرگ و مادربزرگشان هستند. اتفاقاً چند روز پیش یکی از اهالی محله که سن و سالی از او گذشته است آمده و دنبال عکسی از دوران نوجوانیاش بود، آرشیو را آنقدر گشتیم تا آن عکس را پیدا کردیم.» آرشیوشان مرتب است. مهمترین ویژگی عکاسخانهشان همین است. کاملاً مشخص است روزها وقت گذاشتهاند و شیشهها و نگاتیوها را از سال 1324 مرتب کردهاند: «بیشتر از کار کردن لذت زندگی با این عکسها برایم مهم است. با آنها خاطره بازی میکنم و آن روز و شرایط را در ذهنم تصویرسازی میکنم.»
باید نقل مکان کنیم
خیابانی که عکاسخانه در آن قرار گرفته املاک اطرافش سالهای سال است در طرح تخریب قرار گرفته است. عکاسخانه تهرانی یا همان میترا هم روزی باید تن به هجوم سرد پتک تخریبگر بدهد. علی اما میگوید: «بخشی از هویت عکاسخانه ما این ساختمان است. مشتریان قدیمی ما را با این نشانی میشناسند و فراموش نکنیم اینجا نخستین عکاسخانهای است که مجوز فعالیتش متعلق به یک زن بوده است، قدمت بنا هم خود میتواند دلیلی برای حفظ آن باشد. اما به هر حال اگر روزی مجبور شوم اینجا را تحویل بدهم، همه آرشیوم یعنی همه آن چیزی که میراث مادربزرگ است و از سالهای دور با عشق حفظ کرده را با خودم میبرم به مکانی دیگر.»
پسر زینت خانم عکاس نخستین عکسهای زنانه عروسیهای تهران را مادرم گرفت
داریوش تهرانی، 60 سال دارد. از زمانی که یادش میآید در عکاسخانه، کنار دست پدر و مادرش عکاسی کرده است. از همان کودکی عکاسی را یاد گرفت و همراه مادر به مراسم عروسی میرفت و وظیفه عکاسی مراسم مردانه را به عهده داشت. داریوش میگوید: «شهرت عکاسی میترا به این دلیل بود که به غیر از مادرم عکاس خانم دیگری در تهران نبود. آن زمان هم کمکم عکس گرفتن در عروسیها مرسوم شده بود. اما خانوادههای مذهبی اجازه نمیدادند عکاس مرد وارد مجلسشان شود. دهانبه دهان اسم عکاسی میترا در شهر پیچید و تمام عروسیها را همراه مادر میرفتم. مراسم هم همیشه در 2 خانه برگزار میشد. یک خانه مردانه و یک خانه زنانه بود.» آوازه عکاسی زینت خانم در تمام شهر پیچیده بود و از نیاوران تا شهرری برای ثبت خاطره مراسم عروسی سراغ او را میگرفتند. اما چه شد که او نخستین زنی شد که مجوز عکاسخانه گرفت؟ پسرش میگوید: «پدربزرگ و مادربزرگم هر دو عکاس بودند و در دربار احمدشاه کار میکردند. وقتی رضاخان به دنبال جمع کردن ارتش بود، پدربزرگم هم بهعنوان عکاس همراهش میشود تا از افرادی که به سربازی اعزام میشوند عکس بگیرد. آن زمان مادرم 13 سال داشت و پدر مجوز عکاسی برای او گرفت و بدینترتیب در سال 1324 نخستین مجوز عکاسی به نام یک زن صادر شد.»
عکاس عزت و احترام داشت
«آن زمان عکاسها بسیار مورد احترام بودند. با ماشین ما را میرساندند، زمان پایان مراسم هم کیف دوربین را پر از میوه و شیرینی میکردند. آن سالها که عکاسی آن هم از خانمها در مجالس به تازگی باب شده بود، عروس و دامادهایی که به عکاسخانه میآمدند تا عکسهایشان را ببینند، رفتارشان بسیار جالب بود. تعجب و ذوق زیادی داشتند.» داریوش خاطرات بسیاری از عکاسی کردن با مادرش در دهههای 40 و 50 دارد. او میگوید: «در یک مراسم عروسی مادرم چند حلقه فیلم عکاسی کرده بود. مراسم تمام شد و پدرم حلقههای فیلم را برده بود تاریکخانه تا ظاهر کند و متوجه شده بود فیلمها باز شده و در معرض نور قرار گرفته است. تمام عکسهای عروسی آن شب از بین رفت. وقتی عروس و داماد برای دیدن عکسهایشان آمدند گفتیم عکسها سوخته است. 20 تومان بیعانه داده بودند که پس گرفتند، این دست اتفاقات بسیار غمانگیز بود.»
تختی اینجا عکس میگرفت
تهرانی میگوید: «ما آرشیو خوبی از عکسهای خصوصی جهان پهلوانتختی داریم و زمانی که مرحوم حاتمی فیلم تختی را میساخت از برخی عکسهای ما استفاده کرد. تختی، علی جباری فوتبالیست، مصطفی تاجیک قهرمان المپیک و بسیاری از هنرمندان همچون مرضیه برومند هم مشتری عکاسخانه مادر بودند. علاوه بر عکسهای پرتره مادرم در مراسمهای مختلفی که برگزار میشد نیز عکاسی میکرد. از مدارس مختلف منطقه عکسهایی داریم که برخی از رجال سیاسی امروز در آن عکسها دانشآموز هستند.»
عروس زینت خانم عکاس
عکاسی از 11هزار مراسم عروسی
«زهره ایزدیان» مادر علی است. او هم این روزها در عکاسخانه مادرهمسرش مشغول است. جالب است بدانید عروس این خانواده هم تحصیل کرده رشته عکاسی در دانشگاه است. ایزدیان میگوید: «من عاشق عکاسی هستم. علاوه بر عکاسی آتلیهای، عکاسی طبیعت هم انجام میدهم. اما مسئلهای که مرا راغب به کار در اینجا کرد، آرشیو عکسهای قدیمی و مرور آن با مادرهمسرم بود. روزهای بسیاری مینشستیم و عکسها را میدیدیم و او یاد گذشتهها را زنده میکرد.» زینت بانو سال 1361 به دلیل ضعف بینایی خودش را بازنشسته میکند و عکاسخانه را به پسر و عروسش واگذار میکند. مهمترینکاری که زهره انجام میدهد ترمیم شیشههای نگاتیو قدیمی است. او میگوید: «نخستین عکسها مربوط به سال 1325 است. شیشههای قدیمی را ترمیم کردم و آنها را طبقهبندی کردهام تا دسترسیمان به آرشیو راحت باشد.» حالا که خانواده تهرانی از عکسهای نخستین عکاس زن ایران آرشیو مرتبی دارند جالب است بدانید تا پیش از سال 1350 شمارهگذاری برای عکسها مرسوم نبوده و بر اساس سال عکسها را تفکیک میکردند. اما از سال 50 به بعد حدود 11هزار عروسی در تهران را عکاسی کردهاند.