جلسه درس اخلاق آیت الله جاودان هر هفته چهارشنبه شبها در حسینیه شیخ مرتضی زاهد برگزار میشود.
متن سخنرانی چهارشنبه 21بهمن را بخوانید:
اَعوذُ بالله مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم. بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم. الحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمین وَ لا حَولَ وَ لا قُوَهَ إلّا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاه وَ السَّلامَ عَلی سَیِّدِنا وَ نَبیِّنا خاتَمِ الأنبیاءِ وَ المُرسَلین أبِی القاسِمِ مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطَّیِبینَ الطّاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیهِ اللهِ فِی العالَمین أرواحُنا وَ أرواحُ العالَمینَ لِتُرابِ مَقدَمِهِ الفِداه وَ لَعنَهُ اللهُ عَلی أعدائِهِم أجمَعین من الآن إلی قیام یَومِ الدّین
مساله اول. دوتا حادثه بزرگ در پیش داریم. یکی فرداست که بیست و دو بهمن است و ما همگان بایستی در راهپیمایی و تظاهرات فردا شرکت کنیم. بایستی. بایستی. فرمایش این است که فرمودند اگر کسی غصه مسلمانها را نخورد، مسلمان نیست. کسی غصه مسلمانها را نخورد، فکر مسلمانها نباشد. مَن أصبَحَ لا یَهتَمُّ بِاُمُورِ المُسلِمین. اگر کسی صبح کند و به امور مسلمین اهتمام نداشته باشد. من صبح که میشود فقط فکر خودم هستم. اگر کسی صبح کند و به امور مسلمانها اهتمام نداشته باشد، مسلمان نیست. مسلمان نیست. یک چیز حداقلی است. شرکت در راهپیمایی یک حداقل است. یک چیز بیشتر. حالا شما یک ذره سال هشتاد و هشت در خاطرتان هست دیگر. دشمنان ما همه چیزها را برای ایران بسته بودند. مساله هستهای حل شده بود. مساله حقوق انسانی حل شده بود. همه چیز بسته شده بود. چرا؟ چهل و دو میلیون نفر در رای گیری شرکت کرده بودند. وقتی آنها آن بساطها را درآوردند دومرتبه باز کردند. بنابراین شرکت ما در یک چنین چیزی درواقع دفاع از اصل کشور است. یک چیزی مثل ثواب سلام و علیک به همدیگر نیست. به این نیست. ما که برای دفاع از کشور اسلحه به دست نگرفتهایم. میخواهیم چهار قدم راه برویم و خودمان را نشان بدهیم. بنده اگر بتوانم بروم، فقط میروم که برای اینکه خودم را نشان بدهم. در آن جمعیت دیده شوم. خب. این مساله اول.
بعد هم چند روز دیگر رای گیری مجلس و خبرگان است. که خبرگان بسیار مهم است. بسیار بسیار مهم است که خودتان میدانید. و دشمن برای آن خیز برداشته است که اگر بتواند مجلس خبرگان را به دست بگیرد، اگر بتواند مجلس خبرگان را به دست بگیرد، برای اینکه مساله رهبری را [برای خودش رفع کند]. ببینید وجود رهبری در کشور ما برای جهان خصوصا دشمنان مشکل ایجاد کرده. آنها میخواهند مشکل رهبری را حل کنند. تبدیل کنند به یک رهبری شورایی. حل. همین دیروز داشت خبر میداد که این بار هم مجلس لبنان برای رای گیری رئیس جمهور به نتیجه نرسید. چند سال است رئیس جمهور ندارند؟ کشورشان به هم ریخته است. چند دسته در مجلسشان دارند. یک دسته دارند که نمیگذارد در لبنان یک رای درستی گرفته شود. بنابراین رئیس جمهور ندارند. رئیس جمهور ندارند. اگر راهی داشتیم برای اینکه بدانیم آنجا وضع چگونه است، میفهمیدید که... در هرصورت خیلی مهم است. ستون اصلی کشور است. اگر عراق برپاست به خاطر این است که ایران برپاست. اگر وضع لبنان الان اینگونه است، یعنی حزب اللهی وجود دارد، به خاطر اینکه ایران هست، حزب الله به عنوان یک قدرت وجود دارد، آنها میخواستند از طریق حزب الله به ایران بیایند. با حزب الله مذاکره کردند. آقا شما چه میخواهید؟ ما هرچه میخواهید میدهیم. شما دست از پشتیبانی ایران بردارید. اینجور به همدیگر پیوسته است. چون ایران وجود دارد، حزب الله وجود دارد. چون ایران وجود دارد، سوریه به شکلی که الان موجود است وجود دارد. میدانم همه اینها را میدانید. الان نقشه دارند که تمامش کنند. عربستان بیاید. ترکیه بیاید. اردن بیاید. امریکا و اسرائیل هم پنهان بیایند و تمامش کنند. ان شاء الله نمیتوانند. در هرصورت ایران ستون اصلی برای باقی ماندن اسلام در منطقه و جهان است. و ستون اصلی ایران هم رهبری است. اگر یک ذره دست بخورد...
مساله بعد هم مجلس است. اگر شما مجلس ششم یادتان بود، اگر مجلس ششم را یادتان بود میدانستید چقدر مهم است. حالا یک حرفهای پنهان در آن مجلس هم هست که نمیخواهیم عرض کنیم. مجلس، مرحله دوم از اهمیت است. به مناسبتی که در مقابل رهبری عرض میکنیم اهمیت دوم است اگرنه آن خودش یک اهمیت اول است. بنابراین حساب کنید. حساب کنید. فکر کرده عمل کنید. مشورت کنید و عمل کنید. برای انتخاب افراد اصلح. این چند تا مساله شد؟ خب یک صلوات لطف کنید.
یادتان نرود چه عرض کرد. مَن أصبَحَ لا یَهتَمُّ بِاُمُورِ المُسلِمین فَلَیسَ بِمُسلِم. من قدیمها که نوشته این حدیث را میدیدم، واقعا میلرزیدم. این اصلا مسلمان نیست. کسی که غصه نمیخورد و فکر نمیکند که چکار کند. حالا آن چیزی که بر عهده ماست یک چیز خیلی اندکی است. میگویند شب ساعت نه یک الله و اکبر بگویید. فردا هم چهار قدم راه بروید و یک رای خوب بدهید. چقدر زحمت است؟ خیلی اندک است. عکسهایش دم در حسینیه هست. آن پسر احتمالا بیست سالش بود. حالا. یک وسایل جنگی به دست دشمن دادند. این پسر وقتی بلند شده بود، فقط سرش ماند. با آن توپی که زدند. توپی که در دست یک آدم است. ببینید توپ است اما در دست یک دانه سرباز است. مادرش گفته بود این انگشتر را دست پسرم کنید. انگشت گیر نمیآید که ما دستش کنیم. اینگونه میگفتند. خب. از این مسائل اجتماعی بگذریم و به مسائل شخصی خودمان برسیم. من که در مسائل شخصیام واماندهام...
[در آیه 22 سوره شوری میفرماید:] اَعوذُ بالله مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم. تَرَى الظَّالِمِینَ مُشْفِقِینَ مِمَّا کَسَبُوا وَهُوَ وَاقِعٌ بِهِمْ. خواهید دید، ظالمان را مشاهده میکنی که از آنچه که کسب کردهاند، ترساناند. از ظلم خدای تبارک و تعالی که نمیترسند. از کاری که خودشان کردهاند میترسند. ما هم باید از کاری که خودمان میکنیم بترسیم. خدا که ترس ندارد. تَرَى الظَّالِمِینَ مُشْفِقِینَ مِمَّا کَسَبُوا وَهُوَ وَاقِعٌ بِهِمْ آن کاری که کردهاند بر سرشان خراب خواهد شد. آقا ببینید یک مالکیت به معنای واقعی وجود دارد. من مالک لباسم نیستم. فردا من تا سرم را زمین گذاشتم، لباسها ارث میرسد به وارث. مال من نیست که. آنکه به معنای واقعی مال من است، آن چیزی است که کردهام. خیال کردی؟ خیالت که دست از تو برنمی دارد که. فکر کردم؟ نقشه کشیدم؟ دست از تو برنمی دارد. کاری کردم. دست از تو برنمی دارد. این مال خودت است. ببینید مال خودت است. به معنای واقعی مال توست. به معنای واقعی مال توست. بنابراین فرض جدایی شما از مالت، از آنچه داری، وجود ندارد. فرض جدایی وجود ندارد. [در آیه 39 سوره مبارکه نجم میفرماید:] وَأَن لَّیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى. لَّیْسَ و إِلَّا را انحصار معنا میکنند. فقط برای تو آن چیزی هست. در مالکیت تو است. فقط آن چیزی در مالکیت توست که کردهای. سَعَى. با دعایی که کردی. دنبال خدمت به بندگان خدا بودی. این بدو بدو مال تو است. دنبال دنیا دوید، خب مال توست. یعنی یک هیچ و پوچ مال توست. وَهُوَ وَاقِعٌ بِهِمْ دست از آنها برنمی دارد. آنچه کردهاند دست از آنها برنمی دارد. مِمَّا کَسَبُوا. کسب کردهاند. اما در برابر، [در ادامه آیه دارد] وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ. اینها چه؟ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فِی رَوْضَاتِ الْجَنَّاتِ کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح کردند، مراقب بودند. ببینید مراقب بودند ساختههای خودشان را خراب نکنند. خراب نکنند. وقتی من بعد از این مجلس مثلا با دوستانم نشستیم و گفتیم و خندیدیم و یک کسی در جمع سخنان ما آبرویش به باد رفت. وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فِی رَوْضَاتِ الْجَنَّاتِ. روضه یعنی باغ. باغهای بهشت. میگویند چرا جنت را جنت گفتهاند؟ به خاطر اینکه زمینش پوشیده از گل و سنبل است. هیچ جای زمین را خالی پیدا نمیکنی. همهاش پر از گل و.. است. فِی رَوْضَاتِ الْجَنَّاتِ. باغهای پوشیده شده از... خب. حالا این خیلی چیزی نیست. خیلی هست اما در مقابل آنچه که بعد میآید نه. لَهُم مَّا یَشَاءُونَ عِندَ رَبِّهِمْ. لَهُم مَّا یَشَاءُونَ عِندَ رَبِّهِمْ. دوتا فضیلت. برای آنهاست آنچه که میخواهند. برای آنهاست آنچه که میخواهند. کسانی که ایمان آوردهاند و عمل صالح کردهاند. عمل صالح یک روزی به بار مینشیند. اگر عمل صالح کردم و به بار نشست، به اینجا میرسم لَهُم مَّا یَشَاءُونَ. آنها هرچه بخواهند، هست. هرچه بخواهند هست. این عبارت سه چهار جا از قرآن آمده. حالا باز ان شاء الله عرض میکنم.
ببینید هرچه اراده کنند، مال آنهاست. هرچه بخواهند. اگر یادتان باشد، در گذشته هم شاید عرض کرده باشیم، با این شرط آدم آنجا به یک سلطنت مطلق میرسد. وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ، لَهُم مَّا یَشَاءُونَ. اختیاردار میشود. صاحب اختیار میشود. تا چقدر؟ فقط خدا از اینها برتر است. انقدر. عرض کردم چند جا در قرآن لَهُم مَّا یَشَاءُونَ دارد. در یکی از این آیات [35 قاف] میفرماید وَلَدَیْنَا مَزِیدٌ. نزد ما بیشتر است. ببینید اینها به یک بینهایتی، دقت کنید؛ به یک بینهایتی عطایی میرسند. به یک بینهایتی موهبتی میرسند. معلوم است؟ بینهایتی عطایی. این بینهایت عطای خداست. بنابراین آن کس که این بینهایتی را عطا کرده، خودش چقدر دارد؟ بینهایتی موهبت است. موهبت الهی به این افراد است. وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ. در جاهای دیگر که این آیه آمده، معمولا از متقین سخن گفته شده. پس ببینید این وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ باید انقدر کوشیده باشد و انقدر کار کرده باشد و عمل صالح کرده باشد که به یک استقرار برسد. متقی کسی است که خوبی در او مستقر شده است. من الان هیچ گناهی نمیکنم. جهات اخلاقی را هم مراقب هستم. اما اگر یک وقت خیلی عصبانی شوم چطور؟ ممکن است یک مرتبه دستم بلغزد. زبانم اشتباه کند. اما آدم به یک جایی میرسد که خوبی در او مستقر میشود. یعنی دیگر فرض ندارد که چشمش کج ببیند. زبانش کج بشود. خوبی در او مستقر شده. آنها را متقین میگوییم. خب. اگر آدم در ایمان و عمل صالح به این استقرار برسد، لَهُم مَّا یَشَاءُونَ میشود. یک چیز دیگر عرض کنیم. اگر کسی اینجا اختیار دار است، آنجا هم اختیار دار است. آنجا هم اختیار دار است. اگر آدم اینجا اختیار دار است. اختیار دار است یعنی چه؟ یعنی اختیار چشمش را دارد. اختیار دارد. من بر اساس عادت به نامحرم نگاه نمیکنم. اگر یک وقت منظره یک طور دیگر شد چه؟ یک مرتبه اختیارم را از دست میدهم؟ یا نه. فرق نمیکند. اگر یادتان باشد مثال عرض میکردیم. به او صد تومان پیشنهاد کردند. صد تومان چیزی نیست. صد هزار تومان چه؟ باز چیزی نیست. یک میلیون چه؟ باز هم چیزی نیست. صد میلیون چه؟ باز هم چیزی نیست. میلیارد شد، باز هم چیزی نیست. به حالش فرق نمیکند. هیچ چیزی او را از آن استقرار پایین نمیآورد. دقت کنید. آدم باید در اثر ایمان و عمل صالح به اینجا برسد. اگر به اینجا برسیم، قرآن [در آیه 40 سوره صاد] دارد که برای اینها حُسْنَ مَآبٍ هست. قطعی و امضا شده اینها عاقبت به خیر هستند. امضا شده. یعنی قرآن مکرر امضا میکند که اینها عاقبت به خیر هستند. ما چطور؟ خب ترس دارد. برای ماها ترس دارد. ممکن است خدایی نکرده یک وقت یک بلایی سرمان بیاید و نتوانیم جمعش کنیم. آن نه. عرض کردم به حالت استقرار. ایمان در او مستقر شده. به اطمینان رسیدهاند. این در اثر چه میشود؟ در اثر تمرین. تمرین درستی آدم را به استقرار میرساند. تمرین درستی.
یادتان هست شاید ده بار این داستان را خدمت شما عرض کرده باشم. جاهای دیگر هم مکرر عرض میکردیم. مرحوم علامه طباطبایی برای معالجه رفته بودند. وقتی معالجاتی که بنا بود، مثلا قلبشان بود و چه؛ کار اینها که انجام شد، دکترها احتمالا دکترهای دوست بودند و گفتند آقا در چشمان شما یک رگههای خونی هست. اجازه بدهید اینها را دربیاوریم. چیز مشکلی نیست. خب باشد. چکار کنیم؟ فردا صبح مثلا ساعت هفت تشریف بیاورید بیمارستان. خب ایشان رفتند بیمارستان و لباس عوض کردند و باید به اتاق عمل بروند. گفتند آقا باید اجازه بفرمایید که ما شما را بیهوش کنیم. چرا باید بیهوش کنید؟ چون درون چشم که میخواهیم با تیغ جراحی عمل کنیم که نمیشود. چشم بسته میشود. عمل را به هم میزند. فرمودند نه نمیزند. آخر چطور نمیزند. آدمیزاد وقتی دستی، چیزی به سوی چشمش برود، چشم بسته میشود. گفتند نمیشود. آقا چرا نمیشود؟ فرمودند که پلک من در اختیار من است. اگر شما اینجا صاحب اختیار باشید. بنابراین ایشان عمل کرد و سه ربع ساعت تیغ در چشم میکشند و او عمل جراحی میکند و چشم هم باز است و باز نگاه داشته است. چشمش در اختیار خودش است. اگر چشم آدم در اختیار خودش باشد و اینجا صاحب اختیار باشد، هرمقدار شما اینجا صاحب اختیار باشی، آنجا صاحب اختیار هستی. نمیشود شما اینجا یک چیزی داشته باشی و آنجا یک چیز دیگر داشته باشی. این نمیشود. هرچه اینجا هست، آنجا هست. خدا به ما رحم کند.
لَهُم مَّا یَشَاءُونَ عِندَ رَبِّهِمْ. این بخش اول بود. آنها هرچه بخواهند. این هرچه بخواهند خیلی است. هرچه بخواهند خیلی است. بعدی چه بود؟ عِندَ رَبِّهِمْ. ببینید این عبارت را ما یک بار دیگر هم [گفتیم.] حالا جاهای دیگر مکرر شنیدیم. مثالش را عرض میکنم. [در آیه 169 سوره آل عمران] میفرمایند که: وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ. اینها زندهاند. اما عِندَ رَبِّهِمْ. زندهاند در جوار الهی. همسایه خدا هستند و زندهاند. بر سر سفره الهی هستند و زندهاند. این با بهشت معمولی فرق میکند. یک جور دیگری از بهشت است. بهشتی که در... ببینید در نزد خداست. در نزد خداست. بهشتی که نزد خداست. بهشت یک سفره است. سفره مرحمت خداست. نعمت خداست. اما این سفره فقط همین نعمت است؟ نه بیشتر از این است. لَهُم مَّا یَشَاءُونَ عِندَ رَبِّهِمْ. در ادامه میفرماید: ذَلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ. به زبان بنده این فضل بسیار بزرگ خداست. این هم فضل است. دقت کنید. این هم فضل است. فضل خداست. نه اینکه مزد باشد. همه آنچه مزد میدهند و در برابر عمل میدهند اما فضل خداست. میگوییم مگر شما چقدر کوشیدی؟ چقدر زحمت کشیدی؟ هفتاد سال. آدمی نداریم که هفتاد سال.. مگر صاحبان عصمت. صاحبان عصمت همه هفتاد سالشان در راه خدا بوده. آنهای دیگر تا بزرگ شوند و دوره بچگی بگذرانند و به عقل برسند و به ثمر برسند و چیز فهم شوند و بعد خدا را انتخاب کنند و بعد به وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ برسند طول میکشد. آدم به این زودی که به اینجا نمیرسد. زحمت دارد. طول میکشد. خب؟ میگوییم شصت سال میشود. من شصت سال زحمت کشیدم. خب شصت سال زحمت. خب بفرمایید یک بهشتی داریم خیلی خوب. شصت سال درمقابل شصت سال دیگر. شما به یک سلطنت میرسی. سلطنت یعنی به یک بیحدی. لا حدی. حد از تو برداشته میشود. اینجور اختیاردار میشوی. هرچه بخواهی میشود. هرچه بخواهی میشود. کُن فَیَکُون چگونه است؟ میگویند اولیاء خدا آن کُن فَیَکُون را با بسم الله دارند. تو به یک کُن فَیَکُون میرسی. کُن فَیَکُون یعنی بیحدی. در چه زمانی؟ زمان هم حد ندارد. زمانش هم حد ندارد. به یک قدرت بیحد در یک زمان بیانتها. خب این را در مقابل چقدر به آدم میدهند؟ چقدر؟ چه عرض کنیم؟ این فضل نیست؟ ذَلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ. این خیلی فضل بزرگی است. خدای متعال به بندگان خودش مرحمت کرده است. [در آیه 23 سوره مبارکه شوری میفرماید:] ذَلِکَ الَّذِی یُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ میگویند این بشارتی را که خدای تبارک و تعالی به کسانی که ایمان آوردهاند و عمل صالح کردهاند میدهد، این بشارت است. این سلطنت بیحد. حالا شما مهم نمیدانید، ندانید. اگر آدم مهم نداند، بعد باز هم مهم نخواهد بود؟ به آن میرسی. مهم بدانی و برایش بکوشی به آن میرسی. مهم ندانی و اعتقاد نداشته باشی، باز به آن میرسی. ذَلِکَ الَّذِی یُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ بندگانی که ایمان آوردهاند و عمل صالح کردهاند، بشارتشان یک چنین چیزی است. این آن بشارتی است که خدا داده. شما میتوانید به یک همچین جایی برسید، اگر بر ایمان و عمل صالح پایداری کنید. اگر بر ایمان و عمل صالح پایداری کنید به چنین چیزی میرسید. این خیلی بزرگ است. عبارت چه بود؟ ذَلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ. ذَلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ. این آن بشارتی است که خدای متعال به کسانی که ایمان دارند و درست عمل میکنند میگویند اینجا میرسید. پایداری کنید. استقامت بورزید. بمانید.
همیشه نمازتان را اول وقت بخوانید. همیشه نسبت به پدر و مادرتان حرف گوش کنید. همیشه است. همیشه زن و بچه برایتان محترم باشند. محترم باشند. احترام خانمت را داشته باشی. بلند به او حرف نزنی. در حقش کوتاهی نکنی. همیشه. میگویند این بشارت بر این آدمی است که بر راه بماند. بر راه بماند. خسته نشود. نخوابد. بعد میفرمایند قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى من آمدم این راه را به شما نشان دادم. راه پادشاهی مطلق. راه پادشاهی مطلق. این را قبلا هم عرض کردم و بازم هم میگویم. این پادشاهی در سایه پادشاهی الهی است. شعر خیلی خوبی در این زمینه هست که میگوید دائما او پادشاه مطلق است. دائما او پادشاه مطلق است. تو هم اگر بندگی کنی به پادشاهی میرسی. پادشاهی شما سایه پادشاهی الهی است. سایهاش عالم را میگیرد. سایهاش عالم را میگیرد. حالا ببین خودش چیست. خب. من آمدم دارم این راه را به شما نشان میدهم. خیلی هم سخت نیست. خیلی طول نمیکشد. سی سال، چهل سال، پنجاه سال تمام میشود. به آن پادشاهی میرسی. قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا. من این راهی که از این بهتر ممکن نیست برای شما نشان دادم. هیچ اجر هم نمیخواهم. من بهترین نسخه عالم را برای معالجه شما آوردهام و به دست شما میدهم. هر طبیبی وقتی نسخه میپیچد، به طور معمول دیگر؛ خب یک مزدی دارد. من از شما مزد نمیخواهم مزدی که میخواهم هم باز... إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى. فقط مودت ذوی القربی خودم را به عنوان مزد میخواهم. بعد در یک آیه دیگر فرمود که این مودتی که میگویم هم باز به نفع خودتان است. باز برای خودتان است. نه برای من. چیزی به نفع من نمیشود. آن نفعش هم مال خودتان است. إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى بعد فرمودند: وَمَن یَقْتَرِفْ حَسَنَةً. فرمودند حسنه یعنی مودت. آن مودت حسنه است. وَمَن یَقْتَرِفْ حَسَنَةً. وَمَن یَقْتَرِفْ یعنی من یکتسب. هرکس حسنه را کسب کند، حسنه یعنی چه؟ یعنی مودت ذی القربی. شما یک مشت، مثال استها؛ به اندازه یک مشت مودت کردی. اگر یادتان باشد در گذشته عرض کردم مودت یعنی دوستیای که در عمل دیده میشود. دوستیای که در عمل دیده میشود. اگر نام مبارک برده میشود و شما صلوات میفرستید، این آن مودتی است که در عمل دارد دیده میشود. یک کمی استها. اما... یک وقت نه. من نام مبارک را میشنوم و اصلا... وَمَن یَقْتَرِفْ حَسَنَةً هرکس که حسنه کسب کند. مودت را به دست بیاورد. بکوشد. برای تحصیل مودت بکوشد. نَّزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْنًا ما در حسن آن خوبی که این کسب کرده است، در خوبی آن خوبی که او کسب کرده است، میافزاییم. یعنی مثل این است که خدای متعال دارد دائما روی کسی که مودت کسب کرده است، کار میکند. مثلا امروز این مقدار امام حسین را دوست دارد. فردا بیشتر دوست دارد. نَّزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ. خدای متعال شکر گذار است. اگر شما زحمت بکشید، شکر زحمت شما را دارد. یعنی تشکر میکند. خدای متعال تشکر میکند. اگر شما زحمت بکشی، تشکر میکند. خب.